نقش اسلام در آینده بشر

دليل‌ چهارم: پديده‌هايی‌ در مورد بازگشت انسان‌ به‌ سوی خدا

دليل‌ چهارم: پديده‌هايی‌ در مورد بازگشت انسان‌ به‌ سوی خدا

نیمه‌ی‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم‌ نمایانگر بازگشت فروتنانه و کرنشگرانه‌ی روح‌های تشنه‌ به‌ سوی خداوند ‌و رونق‌ و تازگی‌ دین‌ اسلام است‌. آری، سخن از بازگشت است، بازگشت کسانی‌ که‌ از تمام‌ نظام‌ها و قوانین‌ زمینی‌ و بشری‌ ناامید شده‌اند. بنی‌ نوع‌ انسان‌ از همه‌ی‌ تجربه‌های‌ بشری‌ قطع‌ امید کرده ‌است‌ و تمام‌ مکاتب‌ بشری‌ رو به‌ فروپاشی‌ و افسردگی‌ نهاده‌اند و بدین‌ سان‌ جامعه‌ی‌ انسانی‌ به‌ تمام‌ راهکارهایی‌ که‌ فیلسوفان‌ غربی‌ ارائه‌ کرده‌اند، بدبین ‌گشته‌ است‌. در این‌ میان‌ طبیعت‌ یادگار دین‌ کلیسا نتوانست‌ خلأ ‌روحی‌ را پر کند و مارکس‌ (Marx) نیز از حل‌ راز نگون بختی انسان‌ و رفع‌ نیاز بشری‌ ناتوان‌ ماند؛ چرا که‌ خواسته‌ها و نیازهای‌ بشری‌ را نمی‌شناخت‌ و نسبت‌ به‌آن‌ها ژرف‌نگری‌ نداشت‌. این است که در نهایت هنجارها و برنامه‌های‌ بشری‌ دچار سقوط‌ شدند؛ چون‌ با سرشت‌ و طبیعت‌ انسان‌ مغایرت‌ داشتند برایند این امر نیز بیزاری‌ جامعه‌ی‌ انسانی‌ از حکمت‌ و دانش‌ فیلسوفان‌ و بدبینی‌ نسبت‌ به‌ آرا و افکار دانشمندان‌غرب‌ بود.

این‌ چنین بشرِ ناامید، مضطرب‌، رها و بی‌هدف، از مقصود زندگی‌ بی‌خبر است‌ و نمی‌داند برای‌ چه‌ زندگی‌ می‌کند؟ نتایج‌ یک‌ بررسی‌ عمومی‌ در آمریکا نشان‌ داد که‌ ۸۰% مردم‌ دارای‌ هدف‌ مشخصی‌ در زندگی‌ نیستند و۲۰% دیگر نیز رسیدن‌ به‌ مال‌ و ثروت‌ را مقصود زندگی‌ می‌دانند. به‌ همین‌ سبب‌است‌ که‌ امروزه‌، اندیشمندان‌ غرب‌، ندای‌ بازگشت‌ به‌ دین‌ را سر می‌دهند.

شوق و اشتیاق به‌ خداوند متعال،‌ ریشه‌ در ژرفنای فطرت‌ انسان‌ دارد و ترور، وحشت ‌آفرینی‌ و تشویق‌ به‌ بدی‌ هرگز نمی‌تواند آن‌ را از بین‌ ببرد. پناه‌ بردن‌ به‌ آفریدگار، امری‌ است‌ فطری‌ و خداوند متعال‌ بنا بر سنتی‌ که‌ دارد انسان‌ها را با سرشتی‌ دین‌گرا و معناگرا آفریده است و در آفرینش خداوند‌ نیز هیچ تغییری‌ صورت نخواهد گرفت. تاریخ‌ نیز به این‌ حقیقت‌ گواهی‌ می‌دهد؛ چرا که‌ هیچ‌ صفحه‌ای‌ از صفحات‌ تاریخ، از گذشته‌های‌ دور گرفته‌ تا زمان‌ ما، خالی‌ از وجود خدایی‌ که‌ رو به‌ سوی‌ او تضرع و کرنش ‌کنند و به‌ او پناه‌ برند، نیست‌؛ خدایانی‌ از جنس‌ درخت‌، بت‌، بشر یا ستاره‌ و .... می‌توان‌ این‌ نوع‌ خداپرستی‌ را در لابلای‌ نقاشی‌ها‌ یا در میان‌ غارها و سنگ نبشته‌ها و کنده‌ کاری‌هایشان‌ یافت‌.

همچنین‌ ظهور برخی‌ مدّعیان‌ قداست‌ و، فراتر از آن‌، مدّعیان‌ الوهیت،‌ نشان‌دهنده‌ی‌ خداجویی‌ جنس‌ بشر است. البته‌ شمار بسیاری از اقشار و طبقات‌ گوناگون حتی‌ از میان‌ پزشکان‌، مهندسان‌، مخترعان‌ و سیاستمداران‌ به‌ این‌ مدّعیان‌دروغین‌ گرویده‌اند.‌ این‌ نوع گرایش‌ها، میزان‌ تباهی‌ ایمان‌ و اعتقاد بشر و در کنارآن‌ جستن نجاتگران‌ را نشان‌ می‌دهد.

اما در کشورهایی‌ که‌ اسلام‌ حاکم‌ بود، برای‌ دور کردن‌ مسلمانان‌ از خدا و دین‌ نقشه‌ کشیدند. توطئه‌ای‌ با این‌ هدف‌ طراحی شد که‌ مسلمانان‌ و به ویژه فرهیختگان‌ و تحصیل ‌کردگان را نسبت‌ به‌ هر اندیشه‌ی‌ غیبی‌ و دینی‌ بدبین‌ و بیزار کنند و‌ غرب‌ به‌ خیال‌ باطلش‌ خواهد توانست‌ نسلی‌ بی‌دین‌ و فاقد قید و بند اخلاقی‌ ایجاد کند.

چنانچه‌ زویمر (Zwemer) در آغاز قرن‌ بیستم‌ میلادی در کنفرانسی‌ که‌ در سال‌۱٩۳۳ م.‌ برگزار شد، با افتخار و غرور گفت‌: «وظیفه‌ی‌ شما بیرون‌ راندن ‌مسلمان‌ از اسلام‌ است‌ تا سرانجام‌ تبدیل به مخلوقی‌ شود که‌ هیچ‌ ارتباط‌ و پیوندی‌ با خدا نداشته‌ باشد و سپس‌ فاقد هر گونه‌ ارزش‌ اخلاقی‌ که‌ بنیاد ملت‌های گوناگونی به آن وابسته است، گردد.» وی‌ در ادامه‌ گفت: «شما در سرزمین‌های‌ اسلامی‌ جوانانی‌ را پرورش‌داده‌اید که‌ هیچ‌ شناخت‌ و پیوندی‌ با خدا ندارند و نمی‌خواهند داشته‌ باشند. مسلمانان‌ را از اسلام‌ دور کرده‌اید که‌ در نتیجه‌ی آن‌ نسلی‌ مسلمان و همگام با خواست ‌استعمار، ایجاد شده است. این نسل به‌ امور مهم‌ و اساسی‌ نمی‌پردازد و تنبل‌ و آسایش‌ طلب‌ است‌. همتش‌ را در دنیا جز برای‌ هوس‌ها و خواهته‌هایش‌ بکار نمی‌گیرد. از این‌رو اگر تحصیل‌ می‌کند، از روی‌ هوا و هوس‌ است‌ و اگر مال‌ جمع‌می‌کند، باز به‌ خاطر شهوات‌ است؛ اگر به‌ مقام‌های‌ بالا می‌رسد ، در راه‌ شهوات‌ و تمایلات‌ نفسانی‌ است و بدین‌ ترتیب‌ این‌ نسل‌ تمام‌ سرمایه‌های‌ گرانبهایش‌ رابه‌ آسانی‌ از دست‌ می‌دهد.»

(Zwemer) می‌‌گوید: «سیاست‌ استعمار از زمانی‌ که‌ در برنامه‌های‌ درسی‌ ابتدایی ‌از سال‌ ۱۸۸۲م.‌ به‌ اجرا درآمد، قرآن‌ و پس‌ از آن‌ تاریخ‌ اسلام‌ را از برنامه‌های‌ درسی‌ حذف‌ کرد و به‌ این‌ وسیله‌، نسلی‌ ایجاد کرد که‌ نه‌ مسلمان‌ است، نه‌ مسیحی‌ و نه ‌یهودی‌. این نسل‌ بسیار آشفته است و تمام‌ اهدافش‌ را مادّیت‌ تشکیل می‌دهد. این نسل به ‌هیچ‌ عقیده‌ای‌ باور ندارد و هیچ‌ حرمتی‌ برای‌ دین‌ و میهن‌ نمی‌شناسد.»

نویسنده‌ی‌ کتاب‌ جهت‌ اسلام‌ (ISLAM Wither) می‌گوید: «جهان‌ اسلام‌ پس‌ از اندک‌ زمانی‌ در تمام‌ جلوه‌های‌ زندگی‌اش‌ تبدیل به امتی‌ بی‌دین‌ خواهد شد.»

این‌ها انتظاراتی‌ است‌ که‌ غرب‌ از نسل‌ جدید دارد. چه‌ بسا گاهی‌ اوقات‌ از روی‌شادی‌ دستانش‌ را به‌ هم‌ می‌مالد که‌ تعدادی‌ از فارغ‌التحصیلان‌ دانشگاه‌های‌ غرب‌ به‌ دین‌ روی‌ نمی‌آورند و به‌ اخلاق و دیگر ارزش‌ها توجه نمی‌کنند.

«آنان،‌ نقشه‌ی‌ مهمی‌ کشیدند و ما هم‌ نقشه‌ی‌ مهمی‌ کشیدیم‌ ..... در حالی‌ که آنان‌ خبر نداشتند؛ بنگر که‌ فرجام‌ توطئه‌ی‌ آنان‌ چه‌ شد که‌ ما آنان‌ و همه‌ی‌قومشان‌ را هلاک‌ کردیم‌.»

توطئه‌گران‌، ثروت‌هایشان‌ را خرج‌ کردند؛ طرح‌ها و نقشه‌های‌ زیادی‌ ریختند و تمام‌ ترفند‌هایشان‌ را بکار گرفتند تا نسلی‌ بی‌دین‌ پدید آورند. با این‌ امید‌ که‌چنین‌ نسلی، خود در کشورهای اسلامی‌ عاملی‌ مخلص‌ برای‌ نابودی‌ و سرکوب‌ اسلام‌ باشد ..... از جمله‌ طرح‌هایشان‌ ایجاد دانشگاه‌هایی‌ بود که‌ در آنهاجوانان‌، اعم‌ از دختر و پسر را مجبور به‌ وانهادن موازین‌ شرعی‌ می‌کردند. از دیگرتوطئه‌های‌ استعمارگران‌ این‌ بود که‌ انسان‌های‌ مخلص‌ و راستینی‌ را که‌ دارای‌ اخلاق و دیگر ارزش های‌ انسانی‌ بودند، از موقعیت‌های‌ حساس‌ کنار زدند و در مقابل، مقام‌های‌ کلیدی‌ و پست‌های‌ حساس‌ را به‌ آنانی‌ که‌ به‌ الحاد، بی‌دینی‌، فساد و انجام‌ معاصی‌ و محرّمات‌ فرا می‌خواندند، واگذار کردند. افزون بر این چنین‌کسانی‌ مقام‌ قضاوت‌ و ریاست‌ و جلوه‌ی‌ انسان‌هایی‌ مقدس‌ و بی‌عیب‌ دادند و با تعریف‌ و ستایش‌ بی‌جا از این‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسیده‌ها، باد به‌ آستینشان‌ انداختند؛ بدین گونه بود که‌ توده‌ی‌ مردم‌ و به ویژه اوباش‌ آنها را شخصیت‌هایی‌ لایق‌ و شایسته‌ دیدند. اما آیا با وجود این‌ همه‌ تلاش‌ به‌ هدفی‌ که‌ داشتند، رسیدند؟! آیاتوانستند اسلام‌ را از زندگی‌ فردی‌، خانوادگی‌ و اجتماعی‌ کنار زنند؟! آری، ‌توانستند برخی‌ از ثمرات‌ شوم‌ تلاش‌های‌ مرگبارشان‌ را برداشت‌ کنند، اما این ‌وضع‌ تا کی‌ ادامه‌ خواهد یافت‌؟

«کافران‌ اموال‌ خود را خرج‌ می‌کنند تا مردمان‌ را از راه‌ خدا و ایمان‌ به‌ او‌ بازدارند. آنان‌ اموالشان‌ را خرج‌ خواهند کرد، اما بعداً مایه‌ی‌ حسرت‌ و ندامت ‌آنان خواهد شد و شکست‌ خواهند خورد. بی‌گمان‌ کافران‌ به‌ سوی ‌دوزخ‌ رانده‌ می‌شوند و در آن‌ گردآورده‌ می‌شوند.»

پیامد مکاتبی‌ که‌ کافران برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف شومشان‌ تأسیس‌ کردند، این‌ بود که‌ نسل‌جدید با بازگشتی خاشعانه‌ و بریدن‌ از غیر خدا، متوجه‌ خدا شد. دانشگاه‌هایی‌ که ‌برای‌ تدوین‌ برنامه‌های‌ آن‌، بیداری‌ و بی‌خوابی کشیدند و آن را به‌ زعم‌ خود مراکزی برای نابودی ‌اسلام‌ قرار دادند، تبدیل به مراکزی‌ شده‌ است‌ که‌ نمونه‌هایی‌ از جوانان‌ راستین‌ را به‌ جامعه‌ تقدیم‌ می‌کند.

این نمونه‌ها در راه‌ ایمان‌ و دینشان‌ از هیچ‌ قربانی‌ و کوششی‌ دریغ‌ نمی‌کنند. در نتیجه‌ دانشگاه‌های‌ امروز [غرب‌] گویی کاخ‌ فرعون‌ است‌ که‌ در آن‌ موسی‌÷پرورش‌ می‌یابد تا با دستان خود تخت‌ فرمانروایی‌ فرعون‌ را نابود کند وهستی‌ و بساطش‌ را از زیر پایش‌ درهم چیند.

[در داستان‌ موسی‌ و فرعون‌ می‌بینیم: ساحرانی‌ که‌ پرورده‌ی‌ فرعون‌ هستند و برای‌ نابودی‌ آیین‌ موسی÷تلاش‌ می‌کنند، ایمان‌ می‌آورند و] سحر نابودی‌ موسی‌ و دینش‌ باطل‌ می‌شود و جادوگران‌ به‌ سجده‌ می‌افتند و می‌گویند: «به‌ پروردگار موسی‌ و هارون‌ ایمان‌ آوردیم‌.» و پس‌ از اینکه‌ فرعون‌ آنان را به ‌قتل‌ تهدید می‌کند، قاطعانه‌ می‌گویند: «ما هرگز تو را بر دلایل‌ و براهین‌ روشنی‌که‌ برایمان‌ آمده‌ است‌ و بر پروردگاری‌ که‌ ما را آفریده‌، بر نمی‌گزینیم‌ و مقدّم‌ نمی‌داریم‌. پس‌ هر فرمانی‌ که‌ می‌خواهی‌ صادر کنی‌، صادر کن‌ و آنچه‌ می‌خواهی‌ بکن‌ که‌ باکی‌ نیست‌؛ اما بدان‌ که تو تنها می‌توانی‌ در زندگی‌ این‌ جهان‌ فرمان‌ بدهی‌ و قدرت‌ فرماندهی‌ تو از دایره‌ی‌ این‌ دنیا فراتر نمی‌رود.»

جادوی‌ تمدن‌ غرب‌ نیز به همین شکل باطل‌ شده‌ است و دیگر نمی‌تواند چشمان‌ رابفریبد و خِرَدها را بگیرد؛ چرا که‌ چشمان‌ نسل‌ جدید به‌ نور اسلام‌ گشوده‌ شده‌ و برای‌ پذیرش‌ حق‌ و نابود کردن‌ جادوی‌ غرب‌ آماده‌ است. نادرستی اندیشه‌ و پندار غرب‌ پس‌ از روشن‌ شدن‌ حق‌ و تابش‌ نور حقیقت بر دل‌ها و روح‌ها، آشکار ‌شده‌ است‌. در حال‌ حاضر به‌ هر جا از این‌ کره‌ی‌ خاکی‌ که‌ بنگرید، بازگشت ‌خاشعانه‌ی‌ انسان‌‌های‌ تشنه را می‌بینید که‌ جویای‌ آرامش‌ در سایه‌ی‌ دین ‌هستند‌. سوز و گرمای‌ بی‌دینی‌ و پیمودن دور و درازِ بیابان‌ الحاد، آنان را سست و ناتوان‌ کرده‌ است‌.

اما اینک‌ در مشرق زمین،‌ که‌ زمانی‌ دارالاسلام‌ بود و به‌ شریعت‌ اسلام‌ حکم‌ می‌شد و کم‌ کم‌ از دینش‌ دور شد، می‌بینیم‌‌ شخصیت‌هایی‌ بر راه‌ و دین‌ خدا پایدارند؛ هر چند بهای‌ این‌ پایداری، مشقت‌بار و سخت‌ است‌. من زمانی‌ که‌ درسال‌ ۱٩٧۱ م.‌ برای‌ تکمیل‌ دوره‌ی‌ دکترا در دانشگاه‌ قاهره‌ بودم‌، فقط‌ یک‌ دختر دانشجو لباس‌ شرعی‌ به تن‌ می‌کرد، اما امروز پس‌ از گذشت‌ چند سال‌ با تعجب‌ بسیار در همین‌ دانشگاه‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ اکثر دانشجویان‌ دختر، لباس‌شرعی‌ می‌پوشند و حتی‌ در میانشان‌ کسانی‌ هستند که‌ از روبند استفاده می‌‌کنند.

چنین‌ آثاری‌ را در دانشگاه های‌ اسکندریه‌، اسیوط‌، منیا و دیگر سرزمین های‌ اسلامی‌ می‌توان‌ دید. در این دانشگاه‌ها جوانانی‌ را می‌بینیم که‌ جویای‌ فرهنگ‌ اصیل‌ و دین ارجمند خویش‌ هستند و در جستجوی‌ راهی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ پروردگارند.

امروزه‌ کتاب‌های‌ اسلامی‌ در بازار کتاب‌ از بیشترین‌ فروش‌ و رونق ‌برخوردارند. از این رو ناشران‌ کتاب‌ حتی‌ مسیحیان‌ به‌ چاپ‌ این‌گونه‌ کتاب‌ها اقبال‌ زیادی‌ نشان‌ می‌دهند. چنانچه‌ در بیروت‌ هرگاه‌ یکی‌ از تاجران‌ کتاب‌ رو به‌ ورشکستگی‌ می‌نهد، دوستانش‌ او را نصیحت‌ می‌کنند که شماری‌ از تفسیر فی‌ ظلال القرآن‌ مرحوم‌ سید قطب‌ شهید را به‌ چاپ‌ برساند. کتاب‌های‌ اسلامی‌ تمام‌ بازار کتاب‌ را در انحصار خود گرفته‌ و بازار کتاب‌های‌ طنز و اشعاری‌ که‌ خالی‌ از شرم‌ وحیاست‌، کساد و بی‌‌رونق‌ شده است مکه‌ی‌ مکرمه‌ گذشته‌ از آنکه‌ قبله‌ی‌ مسلمانان‌ برای‌ نماز است‌، مرکز مسافرت‌ها و پر کردن‌ اوقات‌ فراغت‌ تعطیلات‌ رسمی‌دانشجویان‌ برای‌ ادای‌ عمره‌ و دعا در کنار حجرالاسود و ملتزم‌ شده است سفرهای‌ زیارتی‌ دانشجویان‌ به‌ مسجد نبوی‌ و قبر حضرت‌ رسول صنمونه‌ای دیگر از گرایش‌های اسلامی‌ جوانان‌ است. همچنین‌ دگرگونی‌ و تحوّلی‌ که‌ در احزاب‌ غیر‌دینی‌ ویژه در سرزمین‌های‌ اشغالی‌ ایجاد شده‌ و آن‌ها را به‌ سوی جنبش‌های‌ اسلامی‌ سوق داده‌، نمونه‌ی‌ بارزی‌ از دین‌گرایی‌ است‌. از آثار دیگر این‌ گرایش‌ها‌ صدای‌ اذانی‌ است‌ که‌ ظهر و عصر در دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و دیگر مؤسسات‌ به‌ گوش‌ می‌رسد.

اکنون‌ اندیشه‌ی‌ اسلامی‌، ندای‌ اسلامی‌ و شخصیت‌ اسلامی‌، گفتاری‌ نوین‌ در انجمن‌ها و محافل‌ فکری‌ شرق و غرب‌ تلقی می‌شود. گروه‌های‌ مختلف‌ و صاحب‌منصبان‌ در جهان‌ اسلام‌ خواهان‌ متلبّس‌ شدن‌ به‌ لباس‌ اسلام‌ و جویای‌ یافتن‌ نقاط‌ تشابه‌ بین‌ مظاهر زندگی‌ و حیات‌ اسلامی‌ هستند. جلوه‌ها و نماد‌های‌ اسلامی‌ و زندگی‌ اسلامی‌ در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها پدیدار گشته‌ است‌.

عقیقه‌ ـ آنچه‌ برای‌ مولود ذبح‌ می‌کنند ـ ، ریش‌، جدا بودن‌ زنان‌ و مردان‌ در سالن ‌درس‌ و جلسات‌ عروسی‌، خودداری‌ از پذیرایی‌ با سیگار در جشن‌ها و سوگواری‌ها، امتناع‌ [مردان] از به‌ دست‌ کردن‌ انگشترهای‌ طلا در خواستگاری‌ها وجشن‌های‌ عروسی‌، کنجکاوی‌ و دقت‌ نظر در مورد حلال‌ و یا حرام‌ بودن‌ خوراکی‌های‌ وارداتی‌ اعم‌ از گوشت‌های‌ یخ ‌زده‌، نوشابه‌ها وشیرینی‌ها و همچنین‌ کالاهای‌ دیگر نظیر وسایل‌ بازی، صابون و ...، موشکافی‌ و کنجکاوی‌ در مورد خالی‌ بودن‌ نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها از الکل‌ و گوشت‌ و پیه‌ی‌ خوک‌، نوارهای‌ قرآن‌ کریم‌ و سخنرانی‌ها و آوازهای‌ اسلامی، همه‌ و همه از پدیده‌های‌ آشکار اجتماعی‌ شده‌‌اند‌. پر بودن‌ مساجد از جوانان‌ و سفرها و تشکیلاتی‌ که‌ به‌ منظور ترویج دعوت‌ اسلامی‌ و فرا خواندن‌ مردم‌ به‌ کتاب‌ و سنت‌ صورت‌ می‌گیرد، بالیدن‌ به‌ اندیشه‌ی‌ اسلامی‌ و گرایش‌ جوانان‌ دیندار از مرحله‌ی‌ دفاع‌ به‌ دوران‌ مبارزه ‌طلبی‌ و آغاز دوره‌ی‌ سیطره‌ی اندیشه‌ی‌ اسلامی‌ و افتخار به‌ آن‌ به ‌جای‌ کناره‌گیری، جلوه‌های‌ دیگری از رشد اسلام‌ هستند.

برخی‌ از نویسندگان‌ در مورد اسلام‌ قلم ‌فرسایی‌ می‌کنند و از آن‌ شرحی‌ دارند که ‌گویا متهم‌ به‌ عدم‌ صلاحیت‌ است‌ و به‌ منظور دفاع‌ از آن‌، مسایلی‌ چون‌ طلاق، چند همسری‌ و جهاد را توجیه‌ می‌کنند. مثلاً توجیهشان‌ در مورد جهاد این‌است‌ که‌ جهاد، تنها دفاعی‌ است‌ (به‌ معنای‌ دفاع‌ از شبه جزیره عربستان و دیگر کشورهای ‌اسلامی‌). رویارویی‌ دین‌ اسلام‌ با اهل‌ کتاب‌ را بدین‌گونه‌ تأویل‌ می‌کنند که‌ اتفاقی‌ تاریخی‌ بوده‌ که‌ صورت‌ گرفته‌ و گذشته‌ است‌. چنین‌ قرائت‌ها و توجی‌هاتی‌ در حالی‌ صورت می‌گیرد‌ که‌ اکنون‌ اسلام، صلیبی‌ها را به‌ خاک‌ می‌مالد.

اکنون‌ مسلمانان‌ آشکارا به‌ این‌ می‌بالند که‌ جهاد برای‌ حمایت‌ از دعوت‌ و نشر آن‌ در تمام‌ نقاط زمین‌، مشروعیت‌ پیدا کرده‌ است‌ تا بشر را از بندگی‌ بندگان‌ به‌ عبادت‌ خدا‌ و از تنگنای‌ دنیا به‌ فراخنای دنیا و آخرت‌ و از ستم‌ دیگر ادیان‌ به‌ داد اسلام‌ فرا خواند. حکم‌ جهاد تا قیامت‌ دوام‌ دارد و عدل‌ هیچ عادل‌ و ظلم‌ هیچ ظالمی آن‌ را باطل‌ نمی‌کند. مصداق این موضوع را می‌توان در شرق اسلامی‌ مشاهده‌ کرد. مدت‌ زمانی‌ مسلمانان‌ در جستجوی‌ یافتن‌ نقاط‌ تشابه‌ بین‌ اسلام‌ و قوانین‌ عصر حاضر بودند و هر روز بر اسلام‌ نامی‌ جدید می‌نهادند و رنگی‌ نو‌ می‌زدند تا با رنگ‌ِ رو به‌ زوال‌ وخودباخته‌ی‌ زمینی‌، همسو و همگام‌ شوند. از این رو تا مدتی‌ از اسلام‌ چنین قرائتی ارائه می‌کردند که‌ اسلام‌ دین‌ دموکراسی‌ و مردم‌ سالاری‌ است‌ و در زمانی‌ دیگر از اسلام‌ قرائتی‌ ناسیونالیستی‌ و ملی‌گرا ارائه می‌کردند و حتی در زمان‌ تجاوزگری‌های ‌هیتلر، به‌ برخی‌ نقاط‌ نازیسم‌ در آویختند تا به‌ اسلام‌ رنگ‌ و صبغه‌ی‌ نازیسم ‌دهند.

اما اکنون‌ جوانان‌ مسلمان‌، اسلام‌ را تنها دوای‌ درد جهان‌ معاصر و یگانه‌ عامل‌ رفع‌ مشکلات آن می‌دانند و به شکست و ناکامی پندارها، نظام‌‌ها و قوانین‌ غربی‌ اذعان کرده‌اند. اینک‌ در شرق و غرب‌ عالم‌، روی‌ آوردن‌ به‌ خدا و قربانی‌دادن‌ برای‌ آن‌ ذات‌ پاک‌ و جهاد در راه‌ بلند شدن‌ نام خدا، کاملاً هویداست‌. داستان‌های‌ قهرمانانه‌ وشگفت‌انگیزی‌ که‌ جوانان‌ در شرق اسلامی‌ می‌آفرینند، دلاوری‌های‌ حمزه‌، زبیر و مصعب‌ [و دیگر اصحاب‌ و دلاورمردان‌] را در اذهان‌ زنده ‌می‌کند.

مساجدی‌ که‌ در گذشته‌ خالی‌ و ویران‌ و چه‌ بسا بسته‌ بود و هیچ‌ کسی‌ در آن‌ نماز نمی‌گزارد و هیچ‌ جوانی‌ آن‌ را آباد نمی‌کرد، اکنون‌ جمعیتی‌ مالامال‌ از نمازگزاران‌ را در خود دارد. و حتی‌ گاهی‌ از کثرت‌ جمعیت‌، از نظر جا و مکان‌ پاسخ او برای‌ گو نیست‌.

من‌ از تعدادی‌ از دانشجویانی‌ که‌ در آمریکا درس‌ می‌خوانند شنیده‌ام‌ که‌ ما با آنکه‌ در مکه‌ و ریاض‌ زندگی‌ می‌کردیم‌، اما تنها در آمریکا با دیدن‌ نمونه‌هایی‌ اسلامی‌ که‌ دعوت‌ اسلامی‌ آنان‌ را پرورش‌ داده‌ بود، با اسلام آشنا شدیم. به‌ طور مثال‌ انجمن‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ در آمریکا در سال‌ ۱٩۶۵ م.‌ با سیزده ‌دانشجو شروع‌ بکار کرد و اکنون‌ بیش‌ از چهل‌ هزار عضو دارد و شاخه‌ها و شعبه‌هایش‌ در تمام‌ آمریکا پراکنده‌اند و آمریکایی‌ها، گروه‌ گروه‌ اسلام‌ می‌آورند. در حال حاضر‌ تعداد مسلمانان‌ آمریکا چشمگیر و در خور توجه شده است و انتظار می‌رود که‌‌ تعداد مسلمانان آمریکا پس‌ از اندک‌ زمانی‌ بسیار افزایش یابد. از این رو جوانان‌ نیاز شدیدی‌ به‌ داشتن‌ مساجد در دانشگاه‌ها پیدا کرده‌اند. به‌ همین‌ سبب‌ کلیساهایی‌ را که‌ بسته‌ شده‌اند، خریداری‌ و سپس‌ به ‌مساجدی‌ در میان‌ دانشگاه‌ تبدیل‌ می‌کنند.

من تعدادی‌ از مساجدی‌ را که‌ در گذشته‌ کلیسا بوده‌ و دانشجویان‌ آن‌ راخریداری‌ کرده‌اند، دیده‌ام‌. آنان، هزینه‌ی‌ خرید کلیسا را از اموال‌ خودشان‌ یا کمک‌های‌ جمع‌آوری‌ شده‌ از کشورهای اسلامی‌ و مسلمانان‌ مقیم‌ آمریکا، تأمین‌ می‌کنند.

به‌ زودی‌، انسانیت‌ به‌ سوی‌ خدا و دین خدا باز خواه گشت. دین‌ اسلام‌ است‌ که‌ از طرف‌ پروردگار جهانیان رب‌ العالمین‌ به‌ همه‌ی‌ جهانیان‌ ارزانی شده‌ است‌. اما آنچه‌ نیاز بشر امروز است، تجربه‌ای‌ است‌ اسلامی‌ که‌ به‌ عنوان ‌نمونه‌ای‌ تطبیقی‌ برای‌ این‌ دین‌ در روی‌ زمین‌ پدید آید؛ زیرا بشر‌ نیاز شدیدی‌ به‌ دیدن‌ جامعه‌ی‌ راستین اسلامی‌ دارد.