نقش اسلام در آینده بشر

نشانه های زوال‌ در بلوك‌ شرق

نشانه های زوال‌ در بلوك‌ شرق

کشورهایی‌ که‌ شیوه‌ی‌ حکومتی‌ مبتنی بر همگانی‌ کردن‌ ثروت‌ دارند، دچارآسیب‌‌هایی‌ شده‌اند که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ موارد زیر را نام‌ برد:

۱. از بین بردن آزادی‌ها و‌ بستن دهان‌های‌ انتقادگر ‌و بکارگیری دستگاه‌های‌ مراقبتی‌ ویژه به منظور کنترل کامل افراد. این وضعیت به تیره‌روزی‌ و بدبختی‌ انسان‌ در میان‌ آرواره‌های‌ گرسنگی‌ ، ترور و آدم‌ کشی ‌انجامیده است.

۲. ضعف‌ و ناتوانی‌ اقتصادی‌ و کمبود مواد غذایی‌، با این‌ توضیح‌ که‌ خون‌ و عرق ِمردم‌ و حاصل‌ تلاششان‌ در جیب‌ طبقه‌ی‌ حاکم‌ می‌ریزد.

اتحاد جماهیر شوروی (سابق )‌، سالانه‌ ۸/۱۵ میلیون‌ تن‌ گندم‌ از آمریکا وارد می‌کرده است.

کمبود بودجه‌ی‌ رومانی‌ در سال‌ ۱٩۶٧ م‌، ۲۱۵ میلیون‌ پول‌ استرلینگی‌بود، در حالی‌ که‌ توان‌ تولید رومانی‌ به‌ مقدار ۳۳% یا ۵۰% توان‌ تولید ایتالیا و فرانسه‌ است. همچنین‌ نتیجه‌ی‌ همه‌‌پرسی‌ و رفراندومی‌ که‌ در چکسلواکی‌صورت‌ گرفت‌ این‌ بود که‌ ٩۰% مردم‌ خواستار انحلال‌ حزب‌ سوسیالیسم‌ و کنار کشیدن آن از حکومت بودند؛ چرا که‌ این‌ حزب‌، حزبی‌ خودخواه‌ و در عین‌ حال‌ ناتوان‌ از انجام‌ امور بود و آنانی‌ که‌ در رأس‌ این‌ حزب‌ قرار داشتند، افرادی‌ فاسد ‌بودند.

بعد از دستوراتی‌ که‌ لنین‌ در سال‌ ۱٩۱٧ م. در مورد مقهورسازی‌ ثروت‌های‌ کشاورزی‌، صنعتی‌، تجاری‌ و همچنین‌ مؤسسات‌ و بانک‌ها صادر کرد، رکود اقتصادی‌ سختی‌ روی‌ داد. به‌ گونه‌ای‌ که‌ تولیدات‌ نسبت به گذشته ۲۰% کاهش‌ یافت‌ و کارگران‌ تنها به‌ ۱% از درآمدی‌ که‌ قبل‌ از انقلاب‌ (روسیه‌)داشتند، دست‌ یافتند.

۳. محرومیت‌های‌ فردی‌ و گریز اندیشه‌ها (فرار مغزها) از کوران‌ فعالیت‌ها به‌ سبب‌ پوشش‌آهنینی‌ که‌ بر مردم‌ زده‌ شد .

۴. تیره‌روزی‌ و شقاوت رنج‌آوری‌ که‌ بر کارگران‌ و دیگر طبقات‌ تحمیل می‌شد و تنها‌ قشر حاکم‌ و فرمانداران‌ و بازرگانان،‌ که‌ همه‌ چیز را برای‌ خود می‌خواستند، از زندگی‌ عادی‌ و راحت‌ ‌بهره‌‌مند بودند. به ‌دنبال‌ این‌ وضع‌، ملتی‌ بدبخت‌ و بیچاره‌ در جوامع‌ سوسیالیستی شکل گرفت که ‌با میل‌ و رغبت‌ بسیار به‌ مشروبات‌ الکلی‌ روی‌ می‌آورد تا غم‌هایش را برطرف کند و درد، تیره‌روزی‌ و بدبختی‌اش را‌ به فراموشی سپارد و برگی دگر از تیره‌روزی رقم خورَد‌ که‌تاریخ‌ هرگز نظیر آن را به‌ خود ندیده‌ است‌.

اینک‌ درخت‌ مادی‌گری‌ با دو شاخه‌اش‌‌،‌ یعنی‌ غرب‌ مادیگرا و سودپرست و شرق بی‌دین‌، از هر سمت‌ و شاخه‌ای‌ دچار پوسیدگی‌ و فرسودگی‌ گشته‌ است و‌ بلکه‌ از آغازین‌ روزهایی‌ که‌ ایجاد شده‌، دچار گندیدگی‌گشته‌ و در معرض‌ تباهی‌ قرار گرفته‌ است‌. چرا که‌ بدون‌ دین‌ و بدون بنیاد و شالوده‌ای درست و استوار بپاخاسته است. و بدون‌ هیچ‌ برنامه‌ و رهنمودی‌ درست و خدایی ساخته شده است. غرب‌ ، این‌ درخت‌ را کاشت‌؛ اما با این‌ خواست که‌ سرشت‌ و طبیعت بشری‌ را به‌ مبارزه طلبد و به‌ این‌ گمان‌ که‌ خواهد توانست‌ به آن رنگی دگر دهد و آن‌ را بدون‌ آبیاری‌، کشت‌ کند. گویا غرب‌ بیچاره‌ آهنگ‌ کاشتن‌ درخت ‌موز را در سرزمین‌ اسکیموها مناطق‌ بسیار سرد شمالی‌ و قصد کاشتن‌ درخت‌ صنوبر و سیب‌ را در خط‌ استوا کرد و به‌ همین‌ علت‌ عاجز و ناتوان‌ شد و تمام‌تلاش‌ و کوشش‌ بر باد رفت و تمام‌ آن‌ همه‌ کوشش و تکاپو چون‌ غباری‌ پراکنده ‌گشت‌؛ زیرا غرب‌ خواست‌ و قانون‌ خداوند‌ را به‌ مبارزه‌ طلبید و تمدنش‌ را بدور از دین‌خدا پایه ‌گذاشت و از نخستین‌ لحظات‌ حیات‌ تمدن‌، روح‌ را در کالبدش‌خفه‌ کرد و بدین‌ ترتیب‌، تمدنی‌ بی‌روح‌ و مادیتی‌ که‌ حیات‌ و زندگی‌ نداشت‌، پدید آمد. خون‌ در رگهای این تمدن جریان‌ ندارد. این تمدن‌ که‌ چون‌ کودکی‌عقب‌مانده،‌ نارسایی‌ ذهنی‌ دارد، زاده‌ شد و غرب‌ بیچاره‌ گمان‌ برد که‌خواهد توانست‌، این‌ همه‌ نارسایی‌ را درمان‌ ‌کند؛ اما هر چه‌ روزها می‌گذرد و زمان‌ کهنه‌ و سپری‌ می‌شود، ناتوانی‌ و نارسایی‌ در تمام‌ اعضا و پهلوهای‌ تمدن‌ غرب‌ آشکارتر می‌گردد.

من‌ پژمردگی‌ و فرسودگی را هم‌ در تمدن‌ غرب‌ و هم‌ در تمدن‌ شرق می‌بینم‌. اما پژمردگی‌ و ناتوانی‌ تمدن‌ شرق را بیشتر و ژرف می دانم. البته‌ این‌ اطمینان‌ نظر شخص‌خودم‌ هست‌ و خداوند آگاه‌تر است‌ - اما بی‌‌گمان‌، این‌ درخت‌ با دو شاخه‌ی‌ اصلی‌اش‌ پژمرده‌ خواهد شد و زمان‌ فروپاشی آن‌ دور نیست‌؛ زیرا سنت‌ الاهی‌ نیز برهمین‌ است‌.

﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا...١٣[يونس: ۱۳].

«ما مردمان و نسل‌های بسیاری را که پیش از شما بوده‌اند، آن گاه که ستم کردند [و راه گناه در پیش گرفتند] هلاک کردیم.»

﴿...إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ٨١[يونس: ۸۱].

«بی‌گمان خداوند کار تبهکاران و مفسدان را شایسته نمی‌گرداند [و دوام نمی بخشد].»

سنت‌ خداوندی هر تمدنی‌ را در بر می‌گیرد و قانونش‌ بر همه‌ی‌ جوامع‌، زندگی‌ها و زندگان‌جاری‌ می‌شود.

﴿اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ...٤٣[فاطر: ۴۳].

«[گریز و روی گردانی کفار و باطل‌گرایان از حق] به سبب برتری‌جویی در زمین [و خودبزرگ بینی آنان] و حیله‌گری‌های زشت است و حیله‌گری‌های زشت، جز دامن‌گیرحیله‌گران نمی‌شود.»

انسان‌ غربی‌، در زمین‌ گردنکشی‌ و برتری‌‌جویی‌ و بد اندیشی‌های‌ بسیار کرد و در زمین‌ فساد و تباهی‌ پدید‌ آورد و سرانجام‌ ثمره‌ و نتیجه‌ی‌ آنچه‌ را کاشته‌ بود، برداشت‌ کرد. چنانچه ‌خداوند متعال می‌فرماید: «حلیه‌گری‌های‌ زشت، ‌جز دامنگیر حیله‌گران‌ نمی‌شود.» این ثمره‌‌ چون‌ خاری رنج‌آور و این نتیجه‌ به معنای بدبختی، بلا و مصیبت‌ و اضطراب‌ بود. غرب‌ از تخمِ بدگمانی‌ و تردید نسبت‌ به‌ دین‌، خار رنج‌آور و از تخم‌ها و دانه‌های‌ گسستن‌ از الله‌، پشیمانی‌، زیان‌، درد آزاردهنده‌، هلاکت‌، نابودی‌، حیرت‌، سردرگمی‌ و خودکشی‌ را چید.

با آنکه تمدن شرق نوتر و جوان‌تر است، اما من پژمردگی و پلاسیدگی را در سخت‌تر و بیشتر می‌بینم؛ آن‌ را می‌بینیم‌ که‌ می‌خشکد و شتابان در تباهی‌ فرو می‌افتد و مانده‌ی‌ حیاتش‌ را در حالی‌ که‌ لحظه‌ شماری‌ می‌کند، از دست‌ می‌دهد. به‌ همین‌سبب‌، انتظار می‌رود که‌ فروپاشی‌ سوسیالیسم‌ (تمدن‌ شرق) شتابناک‌تر باشد (و الله‌اعلم‌)؛ چرا که‌ مانده‌ی‌ نفس‌های‌ آزادی‌ و قلم‌هایی‌ که‌ کاستی‌ها‌ و نقاط‌ ضعف‌ غرب‌ را بررسی‌ می‌کنند و به‌ وضعیت‌ بحرانی‌ غرب‌ می‌پردازند و دیگر اندیشه‌هایی‌ که‌ در درون طوق آهنین‌ اسیر و دربند نگشته‌اند، همچنان‌ به‌ فرجام وحشتناک‌ غرب‌ اشاره‌ می‌کنند و لب‌هایی‌ که‌ هنوز فرو بسته‌ و سرکوب‌ نشده‌اند، فریاد بر می‌آورند و انسانیت‌ را از پرتگاهی‌ که‌ در آن‌ فرو‌ خواهد افتد، برحذر می‌دارند. (پیش‌بینی شهید عزام در مورد تقدم فروپاشی نظام سوسیالیستی شرق به وقوع پیوست و انتظار می‌رود به زودی هیولای پوشالین امپریالیسم نیز در مرداب جنگ‌افروزی خود بر ضد مسلمانان، به فرجام خفّت و خواری گرفتار گردد ..ان شاءالله)

به‌ هر حال‌ اینک‌ غرب، در مرحله‌ی‌ دگرگونی‌ و تغییر است‌؛ اما چه‌ کسی‌ کاندیدِ وراثت‌ غرب‌ برای زمامداری‌ بشر‌، خواهد بود؟ و آن‌ کدامین‌ تمدن‌ است‌ که‌برای‌ نجات‌ بشر‌ قدم‌ پیش‌ خواهد نهاد؟ بدون‌ تردید آن‌ کاندید و آن‌ تمدن، تمدن ‌اسلام‌ است‌. این دین را خداوند متعال،‌ به‌ عنوان‌ برنامه‌ و روش‌ زندگی‌ مردم‌ پسندیده‌است‌:

﴿...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا..٣[المائدة: ۳].

«امروز [احکام] دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان دین [مورد پسند خود] برای شما برگزیدم..»

﴿...وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ١٠١[آل عمران: ۱۰۱].

«و هر کس به خدا تمسک جوید، بیگمان به راه راست و درست رهنمود شده است.»

نویسنده‌ی‌ کتاب‌ سقوط‌ تمدن می‌گوید:

«تمدن‌، گردشی‌ چون‌ گردش‌های‌ فلکی‌ دارد؛ جایی‌ غروب‌ می‌کند تا در مکانی‌دیگر طلوع‌ کند. انتظار می‌رود تابش‌ تمدنی‌ جدید در زیباترین‌ و باشکوه‌ترین‌ شکل‌ آن صورت پذیرد و بی‌گمان‌ آن‌ تمدن‌ اسلام‌ خواهد بود. تمدنی‌ که‌فرخنده‌ترین‌ و پاک‌ترین‌ نیروهای‌ جهانی‌ را دارد.»

در بخش‌ دیگر این‌ کتاب‌ ، تعدادی‌ از آیات‌ و احادیثی‌ را که‌ مؤید این‌ پیامد و اثبات‌کننده‌ی این‌ حقیقت‌ باشد، می‌آوریم‌.