با گناهان چگونه مبارزه کنیم؟

فهرست کتاب

۵- ایصال ثواب

۵- ایصال ثواب

این مطلب را دلایل ذیل برایمان بیان می‌دارند.

از حضرت عایشه صدیقه لروایت است که مردی به حضرت رسول اکرم صگفت: مادرم وفات نمود و گمان می‌کنم اگر می‌توانست حرف بزند صدقه می‌کرد، پس اگر من در عوض او صدقه کنم؛ آیا او را ثوابی می‌رسد؟

فرمودند: بله [۸۶].

این اهدای ثواب و ایصال بعد از مرگ درست است، آنگونه که قبل از آن و این عمل اهدا و ایصال ثواب بعد از مرگ را حدیث حضرت ابوهریره سبه روشنی بیان می‌کند که حضرت رسول الله صفرمودند: چون انسان بمیرد عمل او قطع می‌شود جز در سه مورد، یک صدقه جاری باشد، دوم علمی که از آن بهره برند و سوم فرزند صالحی که برای او دعا کند [۸۷].

و از حضرت ابوهریره سنیز روایت است که مردی خدمتی حضرت پیامبر صعرض کرد:

پدرم وفات نموده و مال و دارایی بجای گذاشته است و وصیت نکرده اگر عوض او صدقه داده شود کفاره گناهانش می‌شود؟

فرمودند: بله [۸۸].

و نسبت به روزه از حضرت عبدالله بن عباسبروایت است که مردی خدمت حضرت پیامبر صآمد و گفت: یا رسول الله! مادرم وفات نمود و بر او یک ماه روزه لازم است آیا می‌توانم در عوض او روزه قضا بجا آورم؟

فرمودند: بله، قرض خداوند سزاوارتر است که ادا گردد [۸۹].

و از حضرت ام المؤمنین عایشه بروایت است که حضرت پیامبر صفرمودند: اگر کسی وفات نمود و بر او روزه لازمی بود ولیش عوض او روزه بگیرد [۹۰].

و در باره حج حضرت عبدالله بن عباس بروایت می‌کند که روزی حضرت فضل بن عباس پشت سر حضرت رسول اکرم صسوار بود که زنی از قبیله خثعم آمد (فضل شروع به نگریستن آن زن نمود و زن به فضل نگاه می‌کرد حضرت رسول اکرم صصورت فضل را به جانب دیگر برگرداند).

و گفت: یا رسول الله! فریضه‌ای که خداوند بر بندگانش فرض نموده بر پدرم واجب شده است و او پیرمردی است که نمی‌تواند بر سواری خودش را نگه دارد، آیا من بجایش حج کنم؟

فرمودند: بله [۹۱].

و این جریان در سال حجة الوداع پیش آمد.

پس این احادیث بر ثبوت ایصال ثواب صدقات، صوم، حج و عمره بر مردگان دلالت می‌کنند و نسبت به ایصال ثواب نماز و قرائت قرآن مجید که دلایل یافته نشد در میان علماء در اباحت و ممنوعیت آن اختلاف نظر است والله أعلم.

[۸۶] بخاری، ک جنائز، مسلم، ک زکوة. [۸۷] مسلم: ۳ / ۱۲۵۵ ح ش ۱۶۳۱. [۸۸] مسلم: ۳ / ۱۲۵۴ ح ش ۱۶۳۰. [۸۹] بخاری: مختصر زبید ص ۲۰۹. [۹۰] بخاری: ک صوم مختصر الزبید ص ۲۰۹. [۹۱] بخاری: مختصر الزبید ص ۱۷۸.