پنجم: وام
برخی از احادیث در این زمینه عبارتند از:
* از جابر بن عبداللهبروایت شده است که: «مردی وفات کرد، ما او را غسل داده و کفن پوشانیده و معطر و خوشبو ساختیم و در مقام جبرئیل (جایی که جنازهها را میگذاشتند) قرار دادیم و رسول خدا جرا آگاه ساختیم تا بر آن نماز بخواند، رسول خدا جچند گام، همراه ما برداشت سپس فرمود:
«آیا این دوست شما که وفات کرده است، بدهکار است؟»
مردم گفتند: بله دو دینار بدهکار است که آنها را پرداخت نکرده است.
رسول خدا جبرگشت و فرمود: «صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ».
«بر میت نماز بخوانید (من نماز نمیخوانم.)»
یکی از میان ما به نام «ابو قتاده» گفت: «ای رسول خدا! پرداخت دو دینار بر ذمهی من، آنها را پرداخت میکنم.
رسول خدا جفرمود: «آیا واقعاً پرداخت دو دینار بر ذمهی تو و از ذمهی میت ساقط است؟»
ابوقتاده گفت: بله، بعد از آن رسول خدا جبر جنازه نماز خواند.
از آن به بعد هرگاه که رسول خدا جابوقتاده را میدید، میپرسید: «با دو دینار چه کردی؟»
ابوقتاده میگفت: او تازه دیروز وفات کرده است. تا اینکه روزی در پاسخ پیامبر گفت: ای رسول خدا جآنها را پرداخت کردم.
رسول خدا جفرمود: «الآن حِينَ بَردَت عَلَيهِ جِلدَهُ» [۲۴].
«الان پوست او (میت) سرد و عذاب از وی دور گردید».
* سعدبن اطولسروایت میکند که: برادرم فوت کرد و سیصد درهم به جای گذاشت. تصمیم گرفتم که آن مبلغ را برای خانوادهاش خرج کنم که رسول خدا جفرمود: «إنَّ أخاكَ مَحْبُوسٌ بِدَيْنِهِ فاقْضِ عَنْهُ» [۲۵].
«برادرت به خاطر بدهی و دینی که بر ذمهاش است گرفتار میباشد، پس بدهیاش را پرداخت بکن».
* از سمره بن جندب روایت شده است که: «... إن فُلانًا مأسُورٌ بِدَینِه عَنِ الجَنّةِ، فإن شِئتُم فأفَدُوُه وَ إن شِئتُم فأسَلِمُوهُ إلى عَذاَب اللهِ...» [۲۶].
«فلان شخص به خاطر بدهیهایش از دخول بازداشته شده است، اگر میخواهید بدهیهایش را بپردازید، تا او داخل بهشت شود و اگر میخواهید و دوست دارید، او را به عذاب الهی بسپارید».
در این حدیث بیان شده که عذاب قبر به خاطر نپرداختن بدهی است و همچنین بیان شده که، زمانی عذاب قبر برداشته میشود که آن بدهی و وام پرداخت گردد، و فرق نمیکند که پرداخت بدهی فرزند باشد یا شخص دیگری.
[۲۴] حدیث حسن است، روایت از احمد ۳/۳۳۰، طیالسی (۱۶۷۳) و حاکم (۲/۵۸) و بردت علیه جلده: یعنی به خاطر پرداختن بدهی، عذاب از او دور شد. [۲۵] حدیث صحیح است رواه ابن ماجه (۲۴۳۳) و احمد (۴/۳۴ و ۵/۷) [۲۶] حدیث صحیح است، روایت از ابوداود (۳۳۴۱) و نسائی (۷/۳۱۵) المستدرک على الصحیحین(۲/۳۰)