اسلام آیین رشد و ترقی

اسلام و سیاست

اسلام و سیاست

دوستم که از صحبت‌های گذشته شگفت‌زده شده بود با لبخندی آمیخته با علامت تعجب گفت: آیا اسلام هیچ وقت نظام سیاسی استوار و همه جانبه‌ای داشته است؟ من چنان فهمیده‌ام که اسلام دین عبادت است و مردم به وسیله‌ی آن به نعمت‌های خدا در آخرت دست می‌یابند، مگر نه؟

در حالی که تأسف و حسرت و اندوه سراپای وجودم را فرا گرفته بود، گفتم: ای دوست! مسایل را به هم آمیخته‌ای. اسلام یعنی چه؟ عبادت چیست؟ و فلسفه‌ی قیامت در چیست؟

اسلام برنامه‌ی زندگی است که خداوند آن را برای بندگان خود برگزیده است. عبادت یعنی: حرکت براساس رضایت خدا و خلافت یعنی به کاربردن استعدادها در هستی برای آنچه که خداوند می‌پسندد و بدیهی‌ترین وظیفه و مسئوولیت انسان در هستی که مبین معنای عبادت و خلافت است و قیامت در گرو آن می‌باشد، آبادسازی هستی [۹]و شکوفاکردن استعدادها و حرکت به سوی تکامل و کشف ذخایر و اسرار نهفته‌ی این جهان است و پیامبر خداجاسلام را آورد و حتی در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین مراحل حرکت خود، از جهانی‌بودن دعوتش خبر، و یاران خود را در بحرانی‌ترین وضعیت به فتوحات اسلامی مژده می‌داد و بر مبنای سیاست اسلامی استوار و محکم، حکومت نیرومند و سازنده‌ای را تشکیل دادند که دنیا را فرا گرفت و هنوزهم جهان برای به دست‌آوردن امنیت، آسایش و استقرار، امیدوار عودت آن است.

* حکومت اسلامی و نظام سیاسی آن چه شد؟

** دشمنان در غفلت مسلمانان آن را از تن دین بیرون کشیدند.

* چگونه؟

** تا آنجا که توانستند برای جدایی دین از سیاست تلاش کردند و در این راه پلیدان، حلیه‌گران، رهبران خیانتکار و نویسندگان خودفروخته را بسیج کردند و برای دین اشک تمساح ریختند. دین بزرگ‌تر از آن است که در سیاست دخالت کند! دین عبارت است از حق و پاکی و صراحت و صداقت و تنظیم رابطه بین عابد و معبود و حال آن که سیاست همه‌اش نیرنگ و دورویی و دروغگویی است! پس کی درست است که نیرنگ پسندیده و دورویی یکرنگی و دروغ حق باشد؟!.

این همه تهمت و دروغ را بر ساده‌اندیشان و فریب‌خوردگان دیکته کردند. برای اهداف باطل‌شان متوسل به سخنان حق و چرب شدند و در تبلیغ اهداف خویش و فریب مردم، شب و روز تلاش و از خودگذشتگی کردند، و بدین صورت امور مردم را بر آن‌ها مشتبه ساختند و پاک و پلید را باهم مخلوط کردند. سیاست در فرهنگ آنان یعنی نفاق، دورویی و ریشخند به مردم و می‌خواستند بدین وسیله ملت‌های مستضعف را فریب دهند و در بند خود کشند و هدف آنان از شعار جدایی دین از سیاست، دنبال‌کردن مصلحت‌های خود و محروم‌کردن مردم از خواسته‌ها و حقوق انسانی است و برخورد آنان با دولت‌ها با برخورد آنان با ملت‌ها متفاوت است.

دشمنان دین و ملت حقیقت را زیر و رو و آمیخته کردند و با روکش تزویر و نیرنگ، شعار خود را زیور و جلا دادند تا بتوانند در ذهن مردم وانمود کنند که دین و سیاست باهم ربطی ندارند.

سیاست در اسلام یعنی شیوه‌ی اداره‌ی امور و هدایت مردم به سوی کمال انسانی. نیرنگ و دورویی و دروغ در اسلام جرم است و هرکس مرتکب آن شود حتی اگر خلیفه و زمامدار امور باشد، محاکمه خواهد شد.

سیاست جزء ناگسسته‌ی اسلام است و هرکس مستقیم یا غیر مستقیم در جداکردن آن از دین تلاش کند، مجرم و خیانتکار محسوب می‌شود.

سیاست در اسلام پاک و شفاف و روشن است. مستضعفان را فریب نمی‌دهد و مردم را با وعده‌های دروغ مشغول نمی‌گرداند. سیاست اسلامی وعده مردانه و پیمان خلل ناپذیر، شجاعت ادبی و نیروی بدنی را به مردم، و صراحت در ابراز حق و جرأت در عمل را به فرمانروایان می‌آموزد و خلیفه‌ی اول در اولین روز تحویل‌گرفتن زمام امور پرده از آن برداشته است: «اگر مرا برحق دیدید یاریم دهید، و اگر بر باطل دیدید دستم را بگیرید. راستی امانت، و دروغ خیانت است. تا زمانی که از خداوند پیروی می‌کنم از من پیروی کنید و اگر نافرمانی کردم پیروی شما از من بی‌مفهوم است» [۱۰].

خلیفه دوم، عمر بن خطابساز مردم تعهد گرفت که، «هرکس در کارهای من انحرافی مشاهده کرد آن را راست کند» یک عرب بادیه‌نشین برخاست و گفت: «قسم به خدا! هر انحرافی در تو ببینم با شمشیر آن را راست خواهم کرد» و خلیفۀ مسلمانان برخلاف فرمانروایان مغرور و متکبر، با سعۀ صدر عکس العمل این عرب را ستود و فرمود: «سپاس خدای را که در دولت اسلامی کسی یافت می‌شود که انحراف عمر را با شمشیر عدالت راست کند» [۱۱].

در سیاست اسلامی شکستن پیمانی که خلیفه با دشمن بسته حرام است و اگر خلیفه مسلمانان از نقض‌شدن پیمان از طرف دشمن بیمناک باشد باید نقض پیمان را به او ابلاغ کند:

﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ ٥٨[الأنفال: ۵۸].

«اگر از گروهی بیم خیانت داری نقض پیمان را به آنان ابلاغ کن [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خداوند خیانت‌کاران را دوست ندارد».

سیاست اسلامی که مسلمانان، حکومت خود را بر مبنای آن تأسیس کردند، اینگونه است و بعد از این بر تو پوشیده نیست که چرا دشمن اینقدر به جداساختن دین از سیاست اهمیت می‌دهد؟

به چهره‌ی او نگاه کردم چهره‌اش از اندوه زیاد و تأسف حکایت می‌کرد و ظاهراً از فرط تعجب و حیرت نمی‌دانست چه بگوید. گفتم: اکنون می‌دانی که چگونه دشمنان اسلام تلاش کردند که دین را از سیاست جدا کنند و سیاست را از دین بیگانه نمایند؟

گلوی دوستم از حیرت و تعجب همراه با تأسف خشک شده بود و در حالی که آب دهان را قورت می‌داد و به شدت نفس می‌زد، گفت: بلی خوب متوجه شدم اما خواهشمندم توضیح دهید که چرا دشمنان نظریۀ اسلام منهای سیاست را مطرح می‌کنند؟

** اهداف آنان به ترتیب زیر است:

[۹] ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا. [هود: ۶۱]، «او شما را از زمین پدید آورد و شما را در آن به آباد كردن گمارد». [۱۰] الصدیق أبوبکر: ۷۲. [۱۱] أخبار عمر، ص ۳۳۲، عمر و أصول السیاسة ص ۱۱۹.