خاتمه
بیتردید مسلمانان در میان بحرانهای بیشماری حیران و سرگردان مانده و در دام مشکلاتی افتاده اند که پیشینیانشان با آن آشنایی نداشتند؛ راهها بر آنان مشتبه و زمین علی رغم وسعت، بر آنان تنگ شده است. آنان که تا دیروز از مسلمانان طلب همکاری و محبت مینمودند هم اکنون مسلمانان را انکار میکنند و گویا اسلام خدمتی به آنان نکرده است!
بحران و ضعف مسلمانان را غنیمت شمرده و در دین اسلام که سرچشمهی قوت و راز عظمت مسلمانان است، به تشکیک میپردازند و نیک پی برده اند که منصرفکردن مسلمانان از تمسک به دین خود، تنها راه دوام ضعف آنان است.
آنان جهت منصرفکردن مسلمانان از عقیدهی دینی خود راههای مختلف را پیموده و وسایل متعدد را آزموده اند و جز راهی که همچون رؤیا آن را در سر میپرورانند همواره شکست همراه و همدمشان بوده است. و آن راه رؤیایی که امروز به حقیقت تبدیل شده است عبارت است از مبارزهی فرهنگی که آنان را از هدف جلوتر برده است. بنابراین، تمام استعداد و تواناییهای خود را در آن به کار بستهاند، کنفرانس برپا میکنند، متفکران را گرد میآورند و با کارشناسان مشورت مینمایند و برنامههای مرکز و متراکم را طراحی کرده اند و دستگاههای ویژهای برای پیشبرد نقشه و برنامههای خود و جهترسیدن به هدفی که حاضرند سرمایههای خرد و کلان خود را در راه آن صرف نمایند به کار گماشته اند، بلکه قلب و روح خود را که گرانقیمتتر از سرمایههای خرد و کلان است فدای هدف خویش میکنند.
خاورشناسان با یورش خود و پخش سمکشندهی شک و تردید در میان مسلمانان عقیدهی اسلامی را مورد هدف قرار دادند. «جولد تسیهر یهودی» در کتاب «عقیده و شریعت»، «مرجلیوس» خاورشناس انگلیسی پیرامون سیرهی درخشان نبوی، «واشنطن ایرفتج» در کتاب «حیات محمد» پیرامون عقیدهی قضا و قدر، و «گوستاو لوبون» در کتاب تمدن عرب، به سمپاشی پرداختهاند.
خاورشناسان در آلودهکردن چهرهی تاریخ و انتشار شک و تشویش اذهان پیرامون رویدادهایی که به منزله توشهی مسلمانان در راه رسیدن به هدف است و به عنوان روحیهی فعالی آنان را در راه برگرداندن عزت و شکوه خود به جلو میبرد، نقش ویرانگری داشته اند. و در میان آنان خاورشناس ایتالیایی به نام «لیون کیتانی» به چشم میخورد که فتوحات اسلامی را فتوحات اقتصادی نامیده است و منکر آنست که هدف از فتوحات اسلامی نشر دعوت و تعلیمدادن دین به مردم باشد.
جدال و گفتگو پیرامون این شک و شبههها بنابر توانایی و انگیزهی مجادلهکنندگان گاهی خفیف و گاهی شدید میشد. مناظره زمانی شدت میگرفت که هدف آنان کشف حقیقت باشد و زمانی که هدف آنان وقتکشی و پرکردن فراغت بود با نرمی و انعطاف باهم برخورد میکردند.
وظیفهی متفکران مسلمان این است که در قبال جدیت این امر، موضع مثبت و مناسب انتخاب کنند و در این موارد تلاش نمایند بر حقیقتی اتفاق کنند که مسلمانان به آن پایبند هستند و دیگران را به حقیقتی قانع کنند که لازم است هر انسانی آن را بفهمد.
پیامد این برخوردها نوشتن کتابها و تعیین متفکران جهت توضیح حقیقت و شرح آن برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان به صورت مساوی بوده و در این راه جهت احقاق حق و زدودن باطل مناقشات آرام و هدفدار تنها راه بود، چرا که بسیاری از مردم این مسایل را جز در قالب مناقشه و مناظره نمیفهمند.
همچنین مسلمانان ناگریزند در مقابل این جریانهای مرگبار مقاومت و ایستادگی کنند؛ زیرا فرار و شانهخالیکردن در اینگونه موارد سبب ریشهدوانیدن این افتراها میشود و ریشهکنکردن آن را دشوار میسازد، و مقاومت و ایستادگی گرچه در ذات خود پیروزی نیست، اما بر عدم تأیید و باور به این قیل و قالها دلالت میکند، ایستادگی و مقاومت نباید منفی باشد که عکس العمل منفی از آن کسانی است که جز سکوت، قدرت دیگری ندارند و مقاومت باید به شیوهای باشد که دشمن را شکست دهد و حق را اظهار و باطل را نابود گرداند.
نویسندگان و متفکران نباید به ایستادگی و مقاومت و مقابله اکتفا کنند؛ بلکه باید مقاومت آنها به حد ابراز وجود و قد علمکردن برسد تا ناتوانی افتراکنندگان و رسوایی دروغگویان و کشف دسیسههای دشمن را تضمین کند.
چه بسا ثمر این مقاومت مثبت و این مبارزه طلبی کوبنده به طول بینجامد تا وقت رسیدن آن فرا رسد. بنابراین، طول زمان نباید ما را از ادای وظایف منصرف کند و دیر رسیدن میوه نباید ما را به عدم ادای حق دعوت مشغول گرداند.
این همان چیزی است که خود و برادرانم را برای آن دعوت میکنم و اگرچه سخنم به طول انجامید امیدوارم در راه تحقق به دعوت خود موفق گردم و کتاب من برای خوانندگان مفید باشد، همچنین امیدوارم برای ما حجت و دلیل باشد نه علیه ما، و خداوند هدایتگر راه راست است.
وصلى الله على سيدنا محمد وآله وصحبه وسلم
دکتر محمد سید وکیل
شهید راه اسلام مرحوم سید قطب میفرماید: مؤمنان میتوانستند با فرار از مسئولیت و شکست در ایمان و عقیده نفس خود را نجات، و به زندگی ادامه دهند. اما راستی میدانید خودشان تا چه حد ضرر میکردند؟ و بعد از خودشان بشریت تا چه حد دچار زیان میشد؟ معنای ایثار، جانفدایی، از خودگذشتگی و به درودنهادن زندگی بدون عقیده و آزادی را همراه خود نابود میکردند، زندگی را با انحطاط مواجه میساختند و در آن وقت ستمگران علاوه بر جسمها بر روح آنان نیز چیره و در مقابل دنیا و آخرت و تاریخ زیانمند میشدند.