اسلام آیین رشد و ترقی

اسلام و سنت‌ها رو در روی هم

اسلام و سنت‌ها رو در روی هم

دوستم گفت: منظورت از تقلید و آداب و رسوم چه بود؟ و موضع اسلام در قبال آن چیست؟ نظر اسلام نسبت به تقلیدکنندگان چیست؟

گفتم: تقالید جمع تقلید است. و در منجد آمده است که «قلده في كذا» یعنی بدون تأمل و تفکر دنبال آن افتاده و این نزد علما معروف است، حتی کسانی را که بدون دلیل دنبال آرای پیشوایان می‌افتند مقلد نامیده اند.

مراد از تقلید در اینجا عادت‌ها و سنت‌هایی است که از طرف دشمنان به ما می‌رسد که به هرحال یا سنت‌هایی خوب و نیکوست که با عقاید و اهداف ما تضاد و تعارضی ندارند مانند نظافت، محکم کاری، حساسیت به وعده و پیمان و... این سنت‌ها جزء متن دین و بارزترین اصول اساسی ما هستند، اما ما آن‌ها را به طاق نسیان سپردیم و امروز از اروپایی که قرن‌های قبل آن را از اسلام فرا گرفته است به سوی ما برمی‌گردند. خاورشناسان با انصاف به این حقیقت اعتراف می‌کنند که این اخلاق‌ها زاییده‌ی تمدن اسلامی هستند و یکی از آن‌ها در مقایسه‌ی اندلس اسلامی با اروپا گفته است: «در حالی که مردان اروپا بر گردن خود مهره آویزان می‌کردند کودکان اندلس از خواندن و نوشتن بهره‌مند بودند و در حالی که نظافت و نظم بر خیابان‌های اندلس حاکم بود، مردم اروپا از کثافت و آلودگی خیابان‌های خود رنج می‌بردند. سقف خانه‌های اندلس با نقش و نگار عربی مزین بود در حالی که سقف خانه‌های اروپا را روکشی از دود و کثافت پوشانده بود».

ما از هرنوع آداب و رسوم و سنت نیکو، صرفنظر از این که ازچه منبعی سرچشمه گرفته است استقبال می‌کنیم و معیار قبول ما کیفیت و ارزش است و پیامبر ما فرموده است: حکمت، گمشده ی مؤمن است هرجا آن را یافت شایسته است از آن استفاده کند. و در اثر آمده است: حکمت را برگیر و بر این اهمیت مده که از چه ظرفی تراوش کرده است.

اما اسلام با رذایل اخلاقی و روش‌های پست که مخالف عقیده و مبادی ماست و به حال ما فایده‌ای ندارد، به طور جدی مبارزه می‌کند و با تصمیم قاطع در مقابل آن می‌ایستد و هرگز بدان اجازه نمی‌دهد که در دل مسلمانان سکونت گزیند و در آشیانه‌ی آنان بیارامد.

* چرا؟

** اسلام با توجه به رسالت خود می‌خواهد امتی بسازد که دارای سنت و آداب و رسوم متمایز، شخصیت مستقل و سرشت ویژه باشد. و دارای خصوصیات و ایدئولوژی منحصر به فرد و الگوی بی‌نظیری باشد که دیگران آن را سرمشق و الگو قرار دهند و دنبال آن بیافتند و دنبال دیگران نیافتند؛ چرا که خداوند متعال امت اسلامی را بر امت‌های دیگر به مقام سرپرستی و استادی گماشته است. اسلام است که با طرز تفکر مشخص حیات را توجیه می‌کند و خط مشی حرکت را تعیین می‌نماید. بنابراین، آیا امتی با این امتیازات و منزلت‌ها درست است از اصول و مبادی خود دست بردارد و همچون کودکی سرپرستی خود را به جوان ناپخته‌ای بدهد؟ آیا سرنوشت این کودک بی‌چاره چه باید باشد؟؟

* به راستی سرنوشت آن از سرنوشت یتیمی که بر سفره‌ی پست‌فطرتان زندگی می‌کند بدتر خواهد بود. اما راستی چرا مردم به سوی این شعارها می‌دوند و در عملی‌کردن و تقلیدنمودن از آن عجله می‌کنند؟

** شاید به خاطر داشته باشی که قبلاً گفتم، امت اسلامی امروز مراحل و روزگاری را می‌گذراند که خطرناکترین مرحله از زندگی آن است. امت اسلامی امروز اصول اساسی خویش را از دست داده و اهداف و خط مشی‌هایش را به طاق نسیان سپرده است. بنابراین، شخصیت خود را از دست داده و راه ناهمواری را طی می‌کند و مانند هیزم جمع کن، شب نیک و بد و تر و خشک را به هم آمیخته و به سوی هر پرتگاهی سرازیر می‌شود، اهداف خود را از یاد برده و ارزش رسالت خود را نمی‌داند. افسارش را گسیخته و حیران و گم گشته منتظر کسی است که افسارش را به دست بگیرد و در این لحظات بحرانی دست‌های پلیدی از تاریکی استفاده می‌کنند و کالای تقلبی خود را تزیین می‌کنند و بر زشتی‌ها لباس نیکی می‌پوشانند. امت سرگردان هم به سوی بازار آنان رهسپار می‌شود و بدان شادمان می‌گردد و آن را پیشرفت و تمدن گم‌شده خود می‌پندارد و همچون هجوم پروانه به سوی آتش به دنبال آن پر می‌زنند غافل از این که با دست خویش خود را هلاک کرده و قبر خود را آماده ساخته‌اند.

* این چطور است؟ مگر نه اینست که این سنت‌ها از مملکت‌های پیشرفته و متمدن به سوی ما می‌آیند؟

** اگر معتقد باشیم که تمدن و ترقی فقط در سایه پیشرفت صنعتی و مادی به وجود می‌آیند، این خود اضطراب در اندیشه و سرگردانی در رأی است، چرا که بنابر باور ما تمدن حقیقی و ترقی صحیح بر عناصر بسیاری تکیه دارند؛ از جمله پیشرفت علمی و پیشرفت صنعتی و مهمتر از همه پیشرفت معنوی و اخلاقی. ما منکر نیستیم که اروپا و آمریکا در پیشرفت صنعتی و علمی پیش گرفته و حسادت دیگران را برانگیخته اند، اما در حقیقت آن‌ها در پیشرفت معنوی و اخلاقی به تمام معنا ورشکست شده اند که پیشرفت معنوی و اخلاقی سنگ بنای تمدن و ترقی هستند. و این ادعای بی‌دلیل نیست، بلکه:

نخست واقعیت زندگی تمدن شرق و غرب گویای آنست.

و در مقام دوم گواهی خردمندان و اندیشمندانی که در درون خود این تمدن‌ها زندگی می‌کنند گواه آنست.

دکتر «الکسیس کارل» در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید: «تمدن معاصر خود را در موقعیت دشواری قرار داده است، چرا که با انسانیت ما سازگار نیست و بدون هیچگونه شناختی نسبت به سرشت حقیقی ما پا به عرصه نهاده، بلکه از خیالات اکتشافات علمی و شهوات مردم و رؤیاها و آرا و جاذبه‌های آنان نشأت گرفته است و علی رغم این که با جهد و تلاش خود ما بوجود آمده است، جوابگوی حجم زندگی و شکل طبیعی و سرشت واقعی ما نیست».

در جای دیگر می‌گوید: «ما نسلی بدبخت هستیم، چرا که از جهت اخلاقی و عقلی دچار انحطاط گشته ایم. جماعت و گروه‌هایی که پیشرفت صنعتی آن‌ها به نهایت ترقی و رشد و نمو رسیده است نسبت به جماعت و گروه‌های گیرنده از جهت فرهنگی ضعیف‌ترند و بیش از همه به سوی وحشی‌گری و بربری برمی‌گردند. اما ضعف خود را نمی‌بینند، چرا که در پیشرفت علمی فقط بعد مادی را در نظر گرفته و تمایلی به جوانب سرشتی بشر نشان نداده اند. در حقیقت تمدن ما همچون تمدن‌های دیگر در گذشته وضعیتی به حیات بخشیده که می‌رود تا خود حیات را غیر ممکن سازد و این به سبب علت‌هایی است که هنوز پوشیده و پیچیده‌اند».

باز می‌گوید: «این تمدن هنوز نتوانسته است محیط مناسبی برای تکامل و فعالیت عقل هموار سازد، و به علت نقص‌های موجود که در فضای ساکولوژی آن وجود دارند موفق نشده است، ارزش عقلی و روحی که پیش بسیاری از مردم فراموش شده است زنده و حفظ گرداند، چرا که برتری ماده و مبادی آیین صنعتی، فرهنگ و زیبایی و اخلاق را درهم کوبیده است» [۳۶].

دکتر محمد سعید عامودی در مقاله‌ای با عنوان «تمدن بدون اخلاق» می‌گوید: «اکنون در عصر تمدن غربی که جدیدترین تمدن است، زندگی می‌کنیم. بر ماست که بپرسیم راستی سهم اخلاق در این تمدن چیست؟ نظر شما چیست؟ عنصر اخلاقی در تمدن امروز فراموش شده است، جایگاه عنصر اخلاقی در تمدن امروز کجاست؟ وجه بارز تمدن امروز ظلم طبقاتی بین همشهریان، طغیان سرمایه‌داری، نقشه‌های حزب‌گرایی، بازی‌های سیاسی حرفه‌ای و غیره است. فراموش نکنید که تمدن امروز در گسترش بی‌بند و باری تمدن بی‌اخلاقی را به ارمغان برده است». این همان تمدنی است که چشم جوانان فریب خورده و سرگردان ما را ربوده است.

* سنت‌هایی را که بر جوانان زشت می‌شماری کدامند؟

** مگر سر و گردن‌های لخت و برهنه را نمی‌بینی؟ مگر شلوارهای تنگ و کوتاه را نمی‌بینی؟؟؟

* چرا می‌بینم

** این سنت‌ها و آداب به جوانان ما سرایت کرده است تا حدی که پسر و دختر به هم آمیخته اند و تشخیص جنسیت آن‌ها مشکل است. جالب این که در مجله‌ی «شهاب» که در لبنان منتشر می‌شود خواندم: «جوانی شخصی را با شلوار تنگ و پیراهن منقوش و زربافت می‌بیند که لب‌ها و گونه‌هایش را با ماتیک و سرخاب آراسته است، به گمان این که دختر است برای عشقبازی دنبال او می‌افتد، اما هنگامی که مرد نزدیک می‌شود و سخن می‌گوید، پی می‌برد که پسر است با احساس شرمندگی سر خود را پایین می‌اندازد و برمی‌گردد». آنچه حقایق را به هم می‌آمیزد و سرشت‌ها را دگرگون می‌سازد و امور را بر مردم آشفته می‌کند چه نوع تمدنی است؟ به به چه تمدنی که مردم را در سخت‌ترین و تلخ‌ترین شرایط از شرایط بنی اسرائیل قرار داده‌است!!.

* از جریان موج تقلید بین جوانان چه برداشتی داری؟

** گسترش این آداب و رسوم بین جوانان دلیل بر ضعف شخصیت، عدم استقلال مقلدین و عدم احساس بیماری است، اما چنانچه دارای فرهنگ حقیقی خود بودند، دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دادند اخلاق و اراده‌ی خود را بر دنیا تحمیل می‌نمودند و مردم را مجذوب عادات و آداب خود می‌کردند اما...

آن که تحقیر شود، حقارت بر او آسان گردد چنانکه بریدن گوشت مرده به او آزاری نرساند!.

* نظر تو در باره‌ی این آداب و رسوم چیست؟

** این عقب‌گرد، شکست‌انسانی، برگشتن از طبیعت بشری و برگرداندن آدمیان به زندگی جنگلی و وحشی‌گری است.

* استاد چه می‌گویی؟؟ حقیقت را منقلب ساخته‌ای، تمدن و شهرستانی را وحشیگری و تقلید را ضعف شخصیت، و عادات و سنت‌هایی که دنیا آن را جز در سایه عصر ترقی و نور به خود ندیده است شکست و عقبگرد انسانی می‌پنداری! ما چطور آن را هضم کنیم؟؟

** بر خود مسلط باش و عصبانی مشو. بیا در باره‌ی چیزهایی که تو را عصبانی می‌کند گفتگو کنیم، تو مردی فرهنگی هستی می‌توانی حقیقت مسایل را بعد از کاوش و تحقیق به دست بیاوری، آیا موافقی که باهم صحبت کنیم؟

* اشکال ندارد.

** چه کسی این تمدن را وحشیگری و بربری پنداشته است؟

* دکتر الکسیس کارل.

** ملیّت او چیست؟ گفت: فرانسه‌ای است، گفتم: کجا شاهد مثل قاضی؟! کارل کسی است که در میان این تمدن تولد یافته و رشد کرده، اما از دست آن شاکی است.

* این یکی بعداً چه؟

** شخصی که دین حقیقت و سنت‌های نیکوی پدران و اجداد خود را ترک می‌کند و دنبال فرهنگ دشمنان می‌افتد و بدون چون و چرا از آن‌ها پیروی می‌کند چه می‌نامی؟

* حداقل چیزی که می‌شود به او گفت، این است که بر شخصیت خود پشت کرده و دنباله‌رو دیگران شده است.

** پس این پوچی شخصیت و ضعف اراده است.

* بعداً چه؟

** آیا از خلقت اول انسانی و استقرار او بر زمین اطلاع داری؟ گفت: آری.

** انسان‌های نخستین را تعریف کن.

* دانشمندان می‌گویند: انسان بلند و تنومند، با موهای فراوان و ناخن‌های دراز زندگی کرده است. فقط توانسته است عورت خود را بپوشاند و بقیۀ بدنش برهنه بوده است. گفتم: کافی است، بعد از این که پیشرفت کرد چه شد؟

* انسان با پیشرفت، یاد گرفت پارچه را ببافد، بپوشد و زراعت کند و رزق و روزی خود را از زمین بگیرد. یاد گرفت که چگونه نفس خود را پاک و پاکیزه نگه دارد، به اندام خود اهتمام ورزید، موهای خود را کوتاه کرد و ناخن‌هایش را گرفت، گفتم: کافیست. چه می‌گویی؟ لطفاً آنچه را که گفتی تکرار کن.

* همین. با پیشرفت جسم خود را پوشاند و موهایش را کوتاه کرد و ناخن‌هایش را گرفت.

** مگر نه این است که انسان اگر موهای را کثیف و ژولیده رها کند، و ناخن‌هایش را همچون چنگ حیوانات درنده آزاد گذارد و جسمش را عریان نگه دارد به دوران‌های نخستین برگشته است؟

* درست است.

** پس چرا زمانی که عرض کردم گرویدن به این آداب و رسوم واپسگرایی به دوره‌های نخستین است، شما رنجیده و عصبانی شدی؟ مگر نه این است که برهنگی زن، عقب‌گرد به سوی دوران‌های نخستین است که انسان چیزی را نمی‌یافت که جسم خود را با آن بپوشاند؟ آیا اختلاط زنان و مردان برهنه در کنار دریاها برگشت سرشت بشر به سوی دوران‌های جنگلی و وحشی‌گری نیست؟ آیا ظاهر جوان هیپی که موها را کثیف و ژولیده نگه داشته و ناخن‌ها را نگرفته، شما را به یاد انسان‌های نخستین نمی‌اندازد که هنوز به مرحله‌ی تمدن انسانی نرسیده بودن و مانند حیوانات جنگل زندگی می‌کردند؟

اسلام آمده است که دست انسان‌های سرگردان را بگیرد و به رشد و تکامل خود برساند، و انسان را به اوج کمال بشری ارتقا دهد. بنابراین، نمی‌پذیرد که پیروانش عقب‌نشینی کنند یا بعد از پیمودن مراحل طولانی رشد و تکامل به دوران کودکی انسانی برگردند. بنابراین، پیامبر در مقابل مردی که با موهای زیاد و کثیف و ژولیده وارد شد، عکس العمل سخت نشان داد و او را شیطان نامید. چنانکه مالک در موطاء خود آورده است: مردی به محضر پیامبر وارد شد، در حالی که موهای سر و صورت او زیاد و کثیف و ژولیده بود، پیامبر گفت: برخیز و سر و صورتت را اصلاح کن. مرد برخاست و سر و صورتش را اصلاح کرد و به خدمت پیامبر برگشت، سلام کرد و پیامبر او را به حضور پذیرفت و فرمود: آیا این بهتر است یا با سر و صورت ژولیده همچون شیطان پیش من بیایی؟

موضع اسلام در قبال انسانیت یک موضع شرافتمندانه است، همیشه می‌خواهد به جلو گام بردارد و به سیر قهقرایی و عقب‌گرد به دوران نخستین خاتمه دهد. اما آنچه که قلب‌ها را خونین و رخسارها را شرمنده می‌سازد، این است جوانان خودباخته‌ای که در باره‌ی آن‌ها صحبت کردیم گمان می‌کنند که مسلمانند و اگر به آن‌ها بگویی که سنت رسول الله چنین است، می‌گویند: این ارتجاع است و اگر بگویی که آن سنت کاسترو، قانون لنین، طریقت مائو و مذهب هیپی‌هاست با گشادگی قلب بدان روی می‌آورند و آن را تمدن یا جامعه مدنی می‌دانند!.

آنان که این تقلید کشنده را پذیرفتند و از تمسک به دین خود و حرکت در رکاب پیامبر خویش خودداری می‌کنند افراد پستی هستند که حق را لگدمال کرده اند، در عقیده‌ی خود ضعیف اند، چرا که در قبال آن خود را باخته و نتوانسته اند بدان تمسک جویند، در اخلاق خود خوارند چرا که نتوانسته اند خود را بدان بیارایند در مردانگی خوارند، چرا که همیشه دم و دنباله‌رو دیگرانند نه سر و سرپرست و متأثرند نه مؤثر.

* چگونه این سنت‌ها و این آداب و رسوم از دریاها و اقیانوس‌ها گذشته و اینجا و آنجا را تسخیر نموده است؟

** کسانی که تصمیم گرفته اند که اینگونه با ما مبارزه کنند، در ابتکار و اختراع وسایل برای رساندن برنامه‌ی خود به ما ناتوان نمانده اند و با رسانه‌های گروهی که هر آبادی و ویرانه‌ای را تسخیر می‌کند و از حرکت پلک چشم سریع‌تر و از تأثیر سحر شدیدتر است برنامه‌ی خود را به گوشه و کنار جهان می‌رسانند.

* اکنون چه می‌خواهی؟ آیا می‌خواهی به رادیو گوش ندهیم و کنار تلویزیون ننشینیم و سینما نرویم؟ روزنامه‌ها و مجلات را نخوانیم؟ آیا می‌خواهی انسان را به قرن‌های گذشته و دور از امکانات برگردانی؟؟

** کافیست، کافیست. قرار نبود مانند آتشفشان فوران کنی و همچون آبشار و موج دریا غرش نمایی، آیا قبل از این که عصبانی شوی و بر سر من داد بزنی بهتر نیست بپرسی که دیدگاه اسلام در باره‌ی رسانه‌های گروهی چیست؟ در حالی که از شرمندگی سرش را پایین انداخته و چهره‌اش سرخ شده بود، گفت: معذرت، پا از گلیم خود فراتر نهاده و از آداب سخن‌گفتن تجاوز کردم، بهتر آن بود ابتدا ردی اسلام پیرامون رسانه‌های گروهی را دریابم. چرا این شبهه را قبل از هرچیز نزداییم؟

** خداوند ببخشایدت و من و تو را مورد آمرزش خود قرار دهد!! اسلام رسانه‌های گروهی را همچون وسایل و امکانات اختراع‌شدهی دیگر قبول دارد. و سعی و تلاش می‌کند که برای بشریت منبع خیر واقع شوند، اما رسانه نیز مانند یک خنجر دو سر است که می‌توان جهت رشد فرهنگی، تهذیب اخلاقی، اطلاع رسانی و معلومات مفید، به تصویرکشاندن تاریخ به صورت زنده و مؤثر، پخش نیکی‌ها و تشویق به اخلاق و سلوک و غیره از آن استفاده کرد و هیچکس شک ندارد استفاده از رسانه‌های گروهی در این راه‌ها نه تنها بلامانع، بلکه مطلوب است. اما می‌توان از آن جهت تشویق به فساد، برانگیختن شهوت‌ها، به هیجان‌انداختن فتنه‌های خوابیده، بیدارکردن غریزه‌های خفته، انتشار اطلاعات و تبلیغات ویرانگر که سبب فساد و الحاد می‌گردند و مردم را به سرکشی و از هم‌گسیختگی فرا می‌خوانند و به سوی اختلاط و بی‌بند و باری دعوت می‌کنند و مردم را ندا می‌زنند که تمسک به ادیان ارتجاع است و جوانان را تشویق می‌کنند که به سوی کاباره‌ها و مراکز رقص بشتابند و در کمال حماقت و بی‌شرمی حتی داخل کشتی‌ها را به فسادخانه تبدیل و مردم را به منزل زنان دعوت می‌کنند، کسی شک ندارد که در اسلام اینگونه استفاده حرام و ممنوع است.

پس ما می‌توانیم بگوییم: رادیو و تلویزیون و سینما و مجلات اگر در مسیر اصلاح و خیر قرار گیرند و درست از آن‌ها استفاده شود با عقیده‌ی ما سازگار و با مبادی ما موافق هستند و چنانکه در مسیر فرهنگ و اخلاق، انتشار نیکی‌ها و پخش فهم صحیح مورد بهره‌برداری قرار گیرند. با جاده‌ی مستقیمی که در دین پاک ما ترسیم شده است به اندازه‌ی سر سوزنی فاصله ندارد.

همه‌ی ما تأثیر ویرانگر این وسایل را در فاسد و نابودکردن جامعه مشاهده می‌کنیم. فساد از طریق رسانه‌های گروهی هر دری را کوبیده و به هر قلبی نفوذ می‌کند، تأثیر رسانه‌ها در بی‌بند و باری جوانان و از هم‌گسیختگی اخلاقی و شیوع فساد و انتشار هرزگی‌ها و برنامه‌های سکسی از کسی پوشیده نیست، مگر نه؟؟

* بله.

** اگر این رسانه‌ها درست توجیه شوند تأثیر آن‌ها صد در صد تغییر می‌کند. بنابراین، نتیجه می‌گیریم که اسلام از ما نمی‌خواهد که این وسایل را از میان برداریم؛ بلکه به ما امر می‌کند که آن‌ها را اصلاح نماییم و راه استفاده‌ی صحیح آن‌ها را هموار سازیم و بعد از آن در راه اصلاح و در فضای پاکی و پاکیزگی و عفت و نیکی از آن‌ها استفاده کنیم. آیا موافقی؟ یا نه دوست‌داری روسری و مقنعه را از سر دخترانمان برداریم و آنان را سکسی کرده و الحاد را به دل جوانان وارد و فساد را با جنبه‌های زندگی مخلوط کنیم؟

* بهترین طرح آنست که اسلام ارائه می‌کند.. اما نظر اسلام پیرامون این که رسانه‌ها، صرفنظر از خوب و بد، هر برنامه‌ای را ارائه نماید چیست؟

** ما می‌دانیم که خداوند در وجود بشر استعداد خیر و شر قرار داده و از جهت فطری، غرایز و نفس بشر بیشتر به لهو و لعب متمایل است. وظیفه ما به عنوان مسلمان و صاحب دینی که مردم را به تکامل و تزکیه دعوت می‌کند، این است که جنبه‌ی خیر را تقویت کنیم و زمینه‌ای فراهم کنیم که غرایز بشری در لجن فساد غرق نشود، بلکه بین انگیزه‌های شر و نفس سد بازدارنده بسازیم تا کجی نفس را راست و گمراهی درون را اصلاح نماید؛ چرا که طبق قاعده‌ی اصولی «زدودن مفاسد بر جلب منافع مقدم‌تر است» ما با چشمان خود مشاهده و احساس می‌کنیم یک آواز گمراه‌کننده می‌تواند تلاش طولانی علما را در موعظه و تربیت برباد دهد و تأثیر حکمت و اندرزهای نصیحت‌گران را از میان بردارد و این بدان معناست که انسان با دستان خود راه فساد را زمینه‌سازی می‌کند وانگهی باید فریاد زند: شیطان و دنیا و نفس و هوی همگی دشمن من شده اند، واویلا که چگونه نجات یابم!.

موفقیت در أیمن‌بودن از برنامه‌های مضر و استفاده از برنامه‌های مطلوب تنها زمانی میسر است که انسان از وقت پخش آن‌ها مطلع باشد، در هنگام قرائت قرآن، پخش احادیث نبوی، سخنان دینی، علمی، اجتماعی و هنری و پخش اخبار از رسانه‌ها استفاده کند و از نگاه‌کردن و گوش‌دادن به برنامه‌های مضر و انحرافگر خودداری کند؛ اما این یک طرح مناسب نیست و باید فضای مناسب و آزاد دیگری را برای استعدادهای انسان فراهم کرد تا بدون دغدغه در فضای آرام رش و نمو نماید و به سوی تکامل و ترقی موافق فطرت و اهداف سرشتی خود حرکت کند و از سقوط در پرتگاه شهوات و هوی و هوس در امان باشد.

همچنین انسان می‌تواند به جای مجله‌ها و روزنامه‌های فسادگستر و کفر پیشه، مجله‌ها و روزنامه‌های ارزشمند و مفید و مطلوب را مطالعه کند.

اگر انسان مطمئن باشد که در میان این جنگل پر از گرگ و میش و درنده و شیردهنده در امان خواهد ماند و می‌تواند از شیر میش استفاده کند و از دندان گرگ در امان باشد، اشکال ندارد، اما اسلام همواره سعی می‌کند موانع راه را بزداید و مسیر خیر و تکامل را هموار سازد.

* تکلیف کسانی که این رسانه‌ها را اداره می‌کنند و تحصیلکرده‌ی دانشگاه‌های جامعه‌های متمدن هستند چیست؟ مگر کار آنان حاصل رشد علمی نیست؟ چرا «رجال دین» مدیریت آن را بر عهده نمی‌گیرند تا اصلاح گردند؟؟

** این سؤال تو ما را به صحبت در باره‌ی نقشه‌ای دیگر از نقشه‌های استعمار سوق می‌دهد، و دوست دارم قبل از هرچیز عرض کنم که کلمۀ «رجال دین» نیز ارمغان استعمار و بیگانه است، چرا که در اسلام چیزی به نام «رجال دین» و «رجال دولت» وجود ندارد و تمام مسلمانان رجال دینند و همگی در پیشگاه خدا نسبت به دین و دولت مسوول هستند. و پیامبر فرموده است: «كُلُّكُمْ راعٍ، وكُلُّكُمْ مسْئُولٌ عن رعيَّتِهِ» [۳۷]«همگی شما مسئولید و در قبال مسئولیت خود پاسخگو هستید».

* توطئه‌ای که بدان اشاره کردی و می‌خواهی پیرامون آن صحبت کنی چه بود؟

** دوگانگی تعلیم.

به امید خدا در جلسه‌ی آینده پیرامون آن صحبت خواهیم کرد.

* * *

[۳۶] انسان موجود ناشناخته. [۳۷] ابوداود و ترمذی.