ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء - جلد اول

مقدمه

مقدمه

الحمدلِله الذي بعث الينا أشرفَ الرُّسُلِ داعياً إلی اقوَمِ السُّبُلِ وجَعَل أصحاباً له وُزَرَاءَه في عَهدِه وخلفاءَهُ مِن بعدِه لِتَتمّ النعمة وتَعُمُّ الرّحمة وَاَشهدُ أنَّ لا إله إلا الله وحدَه وأشهدُ أنَّ محمداً عبدهُ ونبيُّه الذي لا نبيَّ بَعدَهُ صلى الله وسلَّمَ عليه وعلى آله وصحبه أجمعين.

اما بعد می‌گوید فقیر حقیر ولی الله عفی عنه که در این زمانه بدعت تشیع آشکار شد ونفوس عوام به شبهات ایشان متشرّب گشت و اکثر اهل این اقلیم در اثبات خلافت خلفای راشدین رضوان الله تعالی علیهم اجمعین شکوک بهم رسانیدند، لاجرم نور توفیق الهی در دل این بنده‌ی ضعیف علمی را مشروح و مبسوط گردانید تا آنکه بعلم الیقین دانسته شد که اثبات خلافت این بزرگواران اصلی ست از اصول دین تا وقتی که این اصل را محکم نگیرند هیچ مسئله از مسائل شریعت محکم نشود؛ زیرا که اکثر احکامی که در قرآن عظیم مذکور شده مجمل است، بدون تفسیر سلف صالح به حل آن نتوان رسید. و اکثر احادیث خبر واحد [۱]محتاج بیان، بغیر روایت جماعه‌ی از سلف آنرا و استنباط مجتهدان از آن متمسَّک به نگردد و تطبیق احادیث متعارضه بدون سعی این بزرگواران صورت نگیرد و همچنین جمیع فنون دینیه مثل علم قراءة، تفسیر، عقائد و علم سلوک بغیر آثار این بزرگواران متأصّل نشود و قدوه‌ی سلف در این امور خلفای راشدین است و تمسک ایشان بأذیال خلفاء.

جمع قرآن و معرفت قراءت‌های متواتره از شاذّه مبتنی بر سعی خلفا است و قضایا و حدود و احکام فقه و غیر آن همه مترتب بر تحقیق ایشان. هر که در شکستن این اصل سعی می‌کند به حقیقت هدم جمیع فنون دینیه می‌خواهد و نیز دانسته شد که مدبّر السموات والأرض تبارک وتعالی چنانچه سائر شرائع را اولاً در مرتبه‌ی کلام نفسی در ازل الآزال معین و مقرر گردانید و اشاره به همان مرتبه است آیه‌ی کریمه: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞ [۲][التوبة: ۳۶]. بعد از آن بر قلب مبارک حضرت پیغمبر جاجمالاً تارةً و تفصیلاً اُخری فرود آورد بعد از آن، آن حضرت جنصّاً تارة وإشارةً آخری بیان آن فرمودند تا آنکه آنچه مراد حق بود ظاهر شد و حجة الله قائم گشت و تکلیف عباد بآن اعتقاداً و عملاً به ظهور رسید، همچنان خلافت خلفای راشدین اولاً در کلام نفسی مقرر شد و در قرآن عظیم اجمالاً فرود آمد بعد از آن بر قلب مبارک آن حضرت جبطریق منام تارةً و بطریق فراست در تعبیر منامات صحابه اخری، این مجمل مفصل گشت و آن حضرت جاز آن علم شریف نصاً و اشارة خبر دادند تا آنکه تکلیف عباد باستخلاف این بزرگواران اعتقاداً وعملاً متحقق شد و پرده از روی کار بر انداخته گشت و اهل قرن اول بموجب آن بجان و دل عمل کردند بر خلاف آنچه متأخرین اشاعره تقریر می‌کنند که خلافت ایشان به نص نیست مطلقاً یا به نص جلی نیست [۳]، بلکه امر اجتهادی است که اهل عصر بنا بر اجتهاد بر آن اتفاق نمودند، و بر خلاف آنچه شیعه گمان می‌کنند که در قرن اول حیف (ظلم) عظیم رفته بسبب طلب دنیا، خلافت را از مسحقق آن غصب کردند و بر غیر مستحق اتفاق نمودند استغفر الله من جمیع ما کرِه الله.

و نیز دانسته شد که تطبیق در اختلاف علما در آن که آن حضرت جاستخلاف نمودند یا نه؟ بآن وجه تواند بود که: استخلاف گاهی اطلاق کرده می‌شود بر مجرّد تنبیه شارع بر مکلف بودن عباد بانقیاد این جماعه را، و گاهی بر هیأت معتاده نزدیک وصیت بولایت عهد از جمیع اهل حل و عقد. و تنصیص بلفظ استخلاف و مانند آن هر یکی معینی را اراده کرده است و بحسب آن گفته و مشاورات صحابه بحفظ احادیث بود و استنباط از نصوص و تذکر معانی مستخرجه از مأخذ بسیار و مانند آن. و تطبیق در میان اختلاف علماء در آنکه خلافت بنص جلی است یا خفی بآن وجه واقع است که جمعی را آیه‌‌‌ی اجمالی با حدیثی که تفسیر آن است مربوط با هم منظور شد، به نص جلی قائل شدند و جمعی آیه را جدا دانستند و حجاب اجمال او را نتوانستند بر انداخت و احادیث را جدا و آن را ملحق بآیه نساختند باز احادیث اخبار آحاد بود متفق در معنی اثبات خلافت که قدر مشترک است.

جمعی را نظر بر حدیثی دون حدیثی افتاد دانستند که خبر واحد است و جمعی را نظر بر همه دفعةً واحدةً افتاد و متواتر بالمعنی شناختند و چنانکه نور توفیق این علم را مبسوط نمود داعیه‌ی نشر آن کتاباً تارةً واخری نیز بخاطر ریخت.

أخرج ابن ماجه «عن جابرسقال قال رسول الله ج: «إَذَا لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّة أَوَّلِهَا، فَمَنْ كَتَمَ حَدِيثًا فَقَدْ كَتَمَ مَا أَنْزَلَ اللَّهَ» [۴]. بناءً علی ذلک ورقی چند درین مسئله نوشته شد و به إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء مسمی گشت و بر دو مقصد منقسم کرده آمد (تقسیم شد).

مقصد اول:

در بیان معنی خلافت عامه و خاصه و شرط آن و آنچه متعلق بآن است و سردِ ادله بر خلافت ایشان و حل اختلاف اهل در میان خویش که خلافت بنص بود یا باجتهاد.

مقصد ثانی:

در مآثر خلفای اربعه وهذا أوان الشروع في الـمقصود، وبنور توفيقه أتمسّك وعلى فضله أتوكلُ وإلى كِلايته وحفظه كلَّ أمرٍ أُفوّض حَسبُنا الله ونعمَ الوكيلُ ولا حولَ ولا قوةَ إلا بالله العليِّ العظيم.

[۱] خبر واحد خبری است که شروط موجود در خبر متواتر در آن جمع نباشد. مشهور، عزیز و غریب از اقسام خبر واحد هستند. برای تفصیل بیشتر به کتاب «نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر»تألیف حافظ احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (متوفى: ۸۵۲ هـ)، تحقیق عبد الله بن ضیف الله الرحیلی، ناشر: مطبعة سفیر بالریاض، چاپ نخست، سال: ۱۴۲۲هـ مراجعه شود. [۲] ترجمه‌ی آیه: «بی‌گمان تعداد ماه‌ها نزد الله در کتاب خدا، از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است، که چهار ماه از آن، (ماه) حرام است». [۳] اهل‌سنت و جماعت در مورد خلافت ابوبکر صدیق که آیا به نصّ پیامبر بوده و یا به انتخاب اصحاب بعد از وفات ایشان، بیشتر از یک قول دارند، در این کتاب، مؤلف بزرگ قول نخست را ترجیح داده، و دلایل ثابت و روایات صحیح نیز آن را تأئید می‌کند، از آن جمله: ۱) امام بخاری در صحیح خویش از جبیر بن مطعم روایت نموده که گفت: «زنی نزد رسول الله جآمد، و آن‌حضرت به او دستور دادند مدتی بعد دوباره بیاید، آن زن گفت: اگر آمدم و شما را نیافتم (نزد چه کسی بروم)؟ هدفش این بود که اگر شما در قید حیات نبودید! پیامبر جفرمودند: اگر مرا (زنده) نیافتی نزد ابوبکر بیا». صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابه. ۲) حذیفه بن یمان (صاحب سرّ پیامبر) راویت نموده که آن‌حضرت فرمودند: «به آن دو که بعد از من‌اند؛ ابوبکر و عمر اقتدا نمائید». به روایت اصحاب سنن، و علامه آلبانی آن را صحیح دانسته است. ۳) پیامبر اسلام هنگام مرض وفات فرمودند: «مُروا أبابکر فلیُصلّ بالناس: ابوبکر را دستور دهید برای مردم نماز بخواند». صحیح بخاری، و صحیح مسلم. ۴) فرموده‌ی رسول‌الله ج: «خداوند مرا به سوی شما فرستاد، گفتید: دروغ گفتی، و ابوبکر گفت: راست گفتی، و مرا با مال و جانش تمویل و پشتیبانی کرد، پس آیا دوستم را برایم می‌گذارید؟». صحیح بخاری، فضائل الصحابة. ۵) عمر فاروق در خطبه‌ای به محضر مهاجرین و انصار خطاب به ابوبکر صدیق گفت: «تو برترین ما و سردار مان هستی، و رسول‌الله تو را از همه‌ی ما بیشتر دوست ‌می‌داشت». صحیح بخاری. و هیچ یک از صحابه‌ی کرام بر این گفته‌ی فاروق ایراد نگرفت، پس به منزله‌ی اجماع صحابه بر امامت ابوبکر صدیق شد. [۴] سنن ابن ماجه (أبو عبد الله محمد بن یزید قزوینی (متوفى: ۲۷۳ هـ)، کتاب الإیمان وفضائل الصحابة والعلم، باب من سئل عن علم فکتمه، حدیث شماره: ۲۶۳. تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر: دار إحیاء الکتب العربیة- فیصل عیسى البابی الحلبی. علامه آلبانی درباره‌ی این حدیث گفته: ضعیف جدا (بسیار ضعیف است).