پاسخ به شبهه با استفاده از معجم رجال الحدیث تالیف جناب خوئی
جناب قزوینی دائما مطالبی را از داخل کتب اهل سنت بیرون میکشند، حال ما نیز در اینجا به یکی از کتب شیعه استناد میکنیم کهجناب قزوینی در مورد آن بسیار تعریف و تمجید میکنند و آن را یکی از بهترین کتب شیعه میدانند یعنی کتاب معجم رجال الحدیث تالیف جناب خوئی، که آقای قزوینی آن را بسیار عالی و خوب دانسته و قبول دارند. مطلب مورد نظر پیرامون عدم تواتر احادیث و روایات مدعیان تشیع است. در قرآن که خبری از عقاید شما نیست و همیشه باید به زور حدیث و روایت بیایید و آیات قرآنی را به نفع خویش تفسیر کنید و مشخص است که مراجع رافضی بر روایات تاکید بسیار دارند و از اثبات خلافت علی گرفته تا امام زمان و نص برای ۱۲ امام و غیره... میآیند و دائم به احادیث و روایات اشاره میکنند. حال ما میگوییم آیا لااقل این احادیث نمیبایست در حد تواتر باشند تا حجت بر همگان تمام شود و آیا احادیث کتب اصلی و اربعه شیعه دارای تواتر است؟ برای پاسخ به این سوال به کتب خودتان استناد میکنیم. خوئی در کتاب معجم رجال الحدیث (چاپ دوم) (۱/۱٧-۱۸)میگوید: (براستی اصحاب و یاران ائمه علیهم السلام با اینکه غایت جهد و اهتمام خویش را در امر حدیث و حفظ نمودن آن از نابودی و کهنگی بر حَسَب دستورات أئمه علیهم السلام مبذول داشتند، امّا آنها در دوران تقیّه زندگی مینمودند و نشر احادیث در آن زمان بصورت علنی غیر ممکن بود، پس چطور این احادیث به حدّ تواتر یا چیزی قریب به آن رسیدهاند؟) و باز در همان کتاب (۱/۱٩-۲۰) میگوید: (اما احادیثی که به دست آن سه محمّد (کلینی، ابن بابویه و طوسی) رسیده است اغلب آحاد هستند نه متواتر). تا بدانجا میرسد که سخنی را از صدّوق (۱/۲۰) روایت میکند که: (و امّا راههای دسترسی آنان به ارباب کتب برای ما نامعلوم است، و نمیدانیم که کدامین این احادیث صحیح و کدامینشان غیر صحیح است، با این وجود چطور ممکن است ادّعا نماییم که تمام این روایات از سوی معصومین علیهم السّلام صادر شده است). سپس خویی ردیّهای را در مورد قطعیّت صدور روایات مذکور در کتابهای چهارگانه نگاشته است و در آن رابطه میگوید، (۱/۲۰): (خلاصۀ کلام: بحقیقت ادّعای قاطعیت بودن صدور جمیع روایات کتب اربعه از سوی معصومین علیهم السلام واضح البطلان است) و بعداً بطور مفصّل تمام روایات منقوله در کتب چهارگانه را بررسی کرده و در (۱/۸۰-٩۰) میگوید: (اگر پذیرفته شود که محمّد بن یعقوب کلینی بر صحّت جمیع روایات کتاب خود (الکافی) گواهی داده است، گواهی وی غیر مسموع است، چون اگر وی با این شیوه خواسته باشد که روایات منقول در کتاب خویش را یکی از شرایط حجیّت قرار دهد، کار وی قطعی البطلان است، زیرا در کتاب (الکافی) روایات مرسل و همچنین روایات مجهول الاسناد زیادی وجود دارد و بعلاوه برخی دیگر از روایات جعلی و مکذوب هستند). و باز میگوید: (تمام اخبار و روایات منقول از شیخ صدوق از نظر صحت و حجّیت بودن آنها تنها به رأی و نظر وی برمیگردد و حجّیت آن روایات برای غیر او توجیهپذیر نیست). باز خویی در مورد روایات طوسی میگوید: (آنچه که در رابطه با صدوق بیان داشتیم دربارۀ کتاب طوسی نیز جاری است). تا بدانجا میرسد که میگوید: صحت جمیع روایات کتب اربعه ثابت نیست و باید در مورد اسناد تمام روایات منقول در آنها نظر خواهی نمود، چنانکه در (المعجم) (۱/٩۰) آمده است. (میگویم: خلاصه کلام اینکه اکثر روایات کتب اصلی شیعه خبر واحد بوده و اینکه آیا خبر واحد حجیت دارد یا نه؟ آن هم در مورد اصول دین و آن هم اخباری که صدها خبر ضد در برابر خود داشته و مخالف عقل و اجماع و بسیاری از آیات قرآن نیز هست؟ آری آیا این چنین اخباری، چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل سنت، آیا میتواند جواز عقیده و عمل قرار گیرد؟ (قضاوت با وجدان شما خواننده گرامی).