ه- حلم:
حلم چیزی نیست جز کنترل نفس به هنگام خشم، و پناه بردن به عقل در هنگام برانگیخته شدن خشم و غضب. و این ـ سوگند به خدا ـ چیزی نیست جز نشانه قدرت و عنوان قهرمانی زیرا «سختگیری و محکم کاری به جهان پهلوانی نیست، بلکه کسی محکم کار است که به هنگام خشم و غضب خود را کنترل نماید» [۱۳].
و چه کسی از دعوتگری که عرصه فعالیتش سینههای مردمان و نفسهای آدمیان است بیشتر به این خُلُق و خوی نیاز دارد.
و از بارزترین اشکال حلم «کظم غیض» [۱۴]است که چنان که مدارج کمال را طی کند به مرحله عفو و گذشت از مردم میانجامد و این از صفات پرهیزگاران است که به بهشتی میروند که پهنای آن به اندازه همه آسمانها و زمین است.
و هر کس از جام حلم نوشیده باشد درجات و مراتب آن را هم میپیماید... صلۀ رحم را نسبت به کسی که از او بریده به جا میآود، و از ظلماش درمیگذرد، و به کسی که درحق او بدی کرده، نیکی میکند.
و کسی که گمان کند حلم همان عجز و عفو، و بخشش همان ضعف، و رویگردانی از جاهل همان خوف و سستی است، اشتباه میکند و این را نمیگوید مگر کسی که از گناه عزت میگیرد که آن خُلُق و خوی ناپسندی است، و همچنانکه میبینیم با حلم منافات دارد.
روزی زین العابدین بن علی بن حسین شوعن آبائه ـ از مسجد خارج شد، شخصی او را دشنام داد، و مردم فوری عکس العمل نشان دادند. و او گفت: او را به حال خود بگذارید، سپس به او رد کرد و گفت: آنچه را که خداوند از عیوب ما بر شما پوشانده است بیشترند، آیا حاجتی داری تا یاریات کنیم؟
مرد خجالت کشیده، و او کسوه و لباسی را که داشت به مرد داد و فرمود تا هزار درهم نیز به او بدهند و مرد چون این را دید گفت: براستی که تو از اولاد پیغمبران میباشی.
[۱۳] این حدیث را سهل بن سعد روایت و مسلم و بخاری نقل کردهاند ولفظ آن: «ليس الشديد بالصرعة إنَّمـا الشديد الذي يملك نفسه عند الغضب». [۱۴] یعنی: به هنگام عصبانیت خشم خود را اظهار نکردن و بلکه فرو خوردن خشم. مترجم.