نشانه پنجم: مدارا:
مدارا گونهای از انواع تعاملی است که دلالت بر وجود حکمت در دعوت کرده و با حفظ کرامت و مردانگی ـ مروّت ـ دعوتگر و مدعو مقصود دعوت را حاصل میکنند.
امام بخاری /یک باب از کتابش را تحت این عنوان آورده که: «الـمداراة مع الناس». سپس حدیثی از حضرت عائشه لنقل کرده که گفت: شخصی اجازه ورود بر پیغمبر صرا خواست، پیغمبر صفرمود: «به او اجاز دهید، که از عشیره بدی است. هنگامی که داخل شد، پیغمبر صبه نرمی با او سخن گفت. عائشه گوید: گفتم: ای رسول الله! در ابتدا آن چیز را گفتی، سپس با او به نرمی سخن گفتی؟ فرمود: ای عایشه! همانا بدترین مردم از نظر جایگاهشان در نزد خدا کسانی هستند که مردم از ترس ناسزاگوییشان آنها را ترک میکنند.
ابن بطال میگوید: مدارا از اخلاق مؤمنان است که عبارت است از گسترانیدن بال رحمت برای مردم و نرمی گفتار و ترک درشتی و از تأثیرگذارترین اسباب ایجاد انس و الفت میباشد. و میگوید: بعضی گمان کردهاند که مدارا همان سازشکاری است که اشتباه میکنند، زیرا مدارا توصیه شده در حالی که سازش کاری حرام است.
و تفاوتشان در این است که سازش کاری و مداهنه از [دِهان] مشتق شده و (الدهان رنگکاری) چیزی است که بر سطح اشیاء میمالند تا درون را استتار نماید و علماء از آن به معاشرت فاسقان تعبیر کردهاند که بدون اعتراض از وضعیتی موجود اظهار رضایت میکنند.
در حالی که مدارا به معنی نرمی از خود نشان دادن است به هنگام تعلیم جاهل و بازداشتن فاسق از ارتکاب افعالش، و درشتی نکردن به گونهای که به بیان وضعیت وی نپردازیم و با گفتار و کردار مهربانانه از آن کار ناپسند، اکراه نشان دهیم و خصوصاً زمانی که مخاطب به الفت و امثال آن نیاز داشته باشد.
بعد از تقریر این معنا باید گفت که منظور حسن بصری نیز همین معنی است آنجا که میفرماید: گفته میشد: مدارا نصف عقل است، و من میگویم تمام عقل میباشد.
و فرموده ابو یوسف /شگفت آور است در مورد کسانی که باید با آنها مدارا نمود، در برشماری این افراد گوید: از آن جملهاند: قاضی تأویل کننده، مریض، زن و عالم برای اقتباس علم وی.
و بیشترین مورد استفاده از مدارا برای مصون ماندن از زیانها و آسیبهاست.
و در حکمتهای لقمان آمده: ای فرزندم! دروغ است هر که بگوید: شر به وسیله شر خاموش میگردد، و اگر راست باشد باید دو تا آتش را روشن کرده و بنگریم تا ببینیم که آیا یکی از آنها دیگری را خاموش میکند، و بلکه خیر، شر را خاموش میسازد همچنانکه آب آتش را.
اجازۀ مدارا کردن داده شده چرا که انسان موجودی اجتماعی است و برای عزلت و گوشه نشینی خلق نشده است، بلکه برای آشنایی و کمک و تعاون به همدیگر خلق شده، و نه برای بیاعتنایی و فردگرایی.
و طبیعت انسان به گونهای است که عوارض درونی و ذاتی حب و بغض، رضایت و غضب، نیکی و هیجان بر آن عارض میشود، پس اگر در هر حال به مقتضای آن عارضه با مردم معاشرت کند جامعه مختلف شده، جایی برای آشنایی نمیماند، و دستهای همکاری بسته خواهند شد. پس حکمت خدا این گونه بوده که به وسیله مدارا به عنوان یک ادب معاشرت، به انسان این امکان را بدهد که از آنچه باعث گستگی انسانها و دوری آنها از هم میشود پرهیز کند.
بنابراین، مدارا به برخورد شایسته و گفتار نرم برمیگردد و به معنی پرهیز از هر آن چیزی است که بوی بغض، خشم و کینه و ... بدهد مگر در صورتی که این کار بهتر و شایستهتر و مناسبتر باشد.
و از لطایف منقول در سیره سلفی که باید به آنها اقتدا شود، سفارش سحنون به فرزندش محمد است: «... بر دشمنت سلام کن و با او مدارا نما، زیرا در رأس ایمان به خدا مدارا با مردم قرار دارد».
و محمد بن ابوفضل هاشمی /میگوید: به پدرم گفتم: چرا با فلانی مجالست مینمایی در حالی که به دشمنی او پی بردهای؟ جواب داد: تا آتشی را خاموش کنم و بذر محبت بکارم.
بنابراین، افراد با مدارا آنهایی هستند که درک کردهاند که مردم خلق شدهاند تا در همگرایی مثل یک لاشۀ واحد باشند. و اعضاء سالم این لاشه باید به اندازهای که در آنها حیات هست با سایر اعضاء سازگار و موافق باشند. و اعضای این لاشه قطع و دور انداخته نمیشوند مگر اینکه به یک بیماری دچار شوند که پزشک از علاج آن جز با قطع کردن عاجز باشد.
پس مدارا گرد هم آوردن مردم با رضایت و بر الفت است در محدودهای که شایسته است. و البته نباید جلوی قضاوت عادلانه و نصیحت مهربانانه را بگیرد، و شایسته است دانسته شود که گسترۀ وسیعی در فهم مدارا و به کارگیری نیک آن و طریق مفید بودنش هست که به ذکاوت شخص و حکمت وی مربوط میشود.
وجود طبقات و اصنافی از مردم باعث تنوع مدارا میشود: مدارا با کسی که به خاطر سوء فهم و یا گمان نادرست از حقیقت منحرف شده بزرگتر است از مدارا با کسی که با حقیقت و فضیلت میجنگد ـ البته در صورتی که وضعیت مقتضی مدارا باشد ـ .
و مدارا با کسی که رشد و صلاح [دینیاش] جای امیدواری است بزرگتر است از مدارا با کسی که به سن جوانی رسیده در حالی که همیشه در انحراف و فرومایگی به سر برده به گونهای که نزدیک است از رشد و صلاحش قطع امید کنی.
از همه آنچه گذشت میتوان پی برد مدارا، مسلکی پسندیده است که حکما و خردمندان پایبند به آن بوده و فضلا از حدود آن تجاوز نمیکنند.
و برای تمییز و تشخیص مدارا از سازشکاری و مداهنه باید گفت که مداهنه اظهار رضایت است به یک کار نادرست چه ظلم باشد و چه فسق... چه گفتار نادرست باشد و چه کردار ناشایست.
و سازشکاری طریقهای ناپسند است که دروغ و خلاف وعده در زیر آن خود را مخفی کردهاند. از آن جهت گفتیم دروغ مولود مداهنه است که شخص سازشکار، مخاطب خود را به غیر آن چیزی که از او میشناسد توصیف میکند و هر کس از دری به وادی دروغ در آید برایش ساده و آسان است که از درهای مختلف به آن وارد شود. و خلاف وعده را از آن جهت ذکر کردیم که سازشکار در موقعیتی که در صدد کسب رضایت مخاطب است بیمی ندارد از اینکه به او وعدهای بدهد گرچه از همان اول تصمیم خلف آن وعده را داشته باشد.
و سازشکاران زبان خود را وسیله برآورده کردن حاجت رئیس و بزرگشان کردهاند و آنچه را که او دوست دارد، میگویند.
ماوردی /میگوید: اگر چه انسان مأمور است به الفت با دشمنان و نزدیکی به آنها ولی شایسته نیست که محل آرمیدن آنان گردد، و یا به آنان اعتماد کند، بلکه باید از آنها برحذر باشد، و از نیرنگهایشان بپرهیزد، زیرا چنانکه دشمنی تبدیل به خُلُق و خوی شد، به سرشتی تغییرناپذیر تبدیل میگردد. و خصلتی خواهد شد که از بین نمیرود و بلکه باید به وسیله الفت دادن از بروز آن جلوگیری کرد، و از زیانهای آن در امان بود، همچنانکه آتش به وسیلۀ آب خاموش میشود، گرچه در ذات آتش سوزندگی تغییرناپذیر وجود دارد، همچنانکه شاعر گوید:
هنگامی که در برابر دشمن ناتوان بودی با او مدارا کن.
و با او از در مزاح وارد شو که مزاح موافقت میآورد
زیرا آتش به وسیله آن پختها بدست میآید.
گرچه در ذات خود همیشه سوزندگی دارد.
از تمام آنچه گذشت وظیفه مصلحان دعوتگر و عالم و مربی در این زمینه مشخص میشود. و باید با وظیفۀ عنایت و توجه، به جنگ مداهنه و سازشکاری رفت تا اینکه آن را برای همیشه از روی کره زمین محو گردانیم و نقش تربیت در رستنگاه نسلی جای بگیرد که تفاوت بین مدارا و مداهنه را درک کرده باشند، و لذا مردم را در کمال نرمش، ادب و شجاعت مخاطب قرار دهند و کسانی را که گوشهایشان به چاپلوسی دروغین آلوده نشده است محترم بشمارند و تا آنجا که موقعیت اجازه دهد حقایق را آشکار کنند.