حکمت در دعوت و تبلیغ

گونه‌ای از نرمش در تعامل و معاشرت:

گونه‌ای از نرمش در تعامل و معاشرت:

آدمی در دستان کسی که به وی نیکی می‌کند و با نرمش رفتار کرده و گشاده‌رو است خمیری است به سبب محبّت. و شدت و درشتی معمولاً باعث تکبر مخاطب، نفرت و پافشاری وی می‌گردد تا جائیکه طرف از گناه عزت می‌گیرد، همچنانکه قبلاً بیان کردیم. بنابراین تعامل مؤثّر، تعاملی است با نرمش به گونه‌ای که قلب‌ها را فتح و سینه‌ها را باز [و آماده پذیرفتن حق] می‌کند و محمد صو یاران او و نیز مؤمنان با یکدیگر بسیار مهربان بوده‌اند [رحماء بینهم] بوده‌اند.

معاویه بن الحکم السلمی سروایت می‌کند: با رسول خدا صنماز می‌خواندم که شخصی عطسه کرد و من گفتم: «یرحمک الله».

جماعت همه به من خیره شدند، گفتم: خدا مرا از مادرم بگیرد، چرا مرا نگاه می‌کنید؟ شروع کردن به زدن دست‌هایشان به رانهایشان، فهمیدم که می‌خواهند مرا ساکت کنند و لذا من ساکت شدم. و پیغمبر ـ پدر و مادرم فدایش باد ـ هنگامیکه نمازش را خواند نه مرا زد و نه سرزنشم کرد.

و در روایتی دیگر [در ادامه] می‌گوید: هیچ وقتی معلّمی نرمخوتر از محمد صندیده‌ام، (پیغمبر ص) فرمودند: (ای معاویه!) در نماز هیچ کلامی از بشر جایگاهی ندارد، و نماز صرفاً تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است.

و سرگذشت آن اعرابی ـ عرب بادیه نشین ـ نیز با همین مفهوم است که آن اعرابی در یک گوشۀ مسجد بول کرد، پس صحابه برخاستند تا او را سرزنش کنند و پیغمبر آنها را نهی کرد. هنگامی که کارش تمام شد، پیغمبر صاو را صدا زد و فرمود: مساجد شایسته این کار نیست بلکه برای ذکر و یاد خدا و اقامه نماز است. اعرابی در حالی که به آنها پشت کرده بود، می‌گفت: خدایا به من و محمد رحم کن و به هیچ کس دیگر غیر ما رحم مکن. پیغمبر صدر حالی که تبسم می‌زد، فرمودند: خیلی تنگ‌نظری نمودی.

حافظ در تعلیقی که بر امثال این حوادث و وقایع زده، می‌گوید: مراد از این کارها الفت ایجاد کردن در آن افراد و سختگیری نکردن بر آنان بوده و این بخاطر تازه مسلمان شدنشان است.

باز داشتن از معصیت و گناه نیز به همین شکل باید به همراه لطف و مهربانی باشد تا مورد قبول واقع گردد، تعلیم علم نیز باید تدریجی باشد زیرا چیزی که در ابتدا سهل به نظر آید به دل می‌نشیند و مخاطب با آغوش باز پذیرای آن خواهد بود و غالباً سرانجامش فزونی یافتن خواهد بود، والله اعلم.

امام احمد در همین مورد می‌گوید: یاران ابن مسعود، هنگامیکه از کنار گروهی می‌گذشتند که در حال انجام کاری بودند که مورد پسند آن یاران نبود، می‌گفتند راحت باشید و به کارتان ادامه دهید، رحمت خدا بر شما باد.

و حسن بصری /به یک مجلس عروسی دعوت شـد، و در یـک پیاله یا ظرفی از نقـره بـرای او خبیص [۲۳]ـ حلوائی از خرما و روغن ـ و یا طعامی آوردند و او آنرا با نان گرده خورد و بالا آورد، شخصی گفت این نهی بود به زبان خاموشی.

و نقل شده که واعظی مأمون را وعظ و ارشاد می‌نمود و در گفتارش درشتی نمود. مأمون گفت: ملایم باش ای مرد! خدا کسی را که از تو بهتر است به‌سوی کسی فرستاد که از من بدتر است و به او دستور داد به نرمی سخن بگوید: ﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ٤٤[طه: ۴۳-۴۴]. «به‌سوی فرعون بروید که سرکشی کرده است * سپس به نرمی با او سخن بگوئید شاید متذکر شود و بهراسد».

[۲۳] خبیص را در فارسی افروشته گویند. مترجم. به نقل از المنجد (خبص).