تجاوز صهیونیستی به جنوب لبنان و موضع حرکتهای شیعی
اما در تاریخ ۶ ژوئن سال ۱۹۸۲ میلادی چیزی رخ داد که هیچیک از گروههای درگیر انتظار آن را نداشتند؛ رژیم صهیونیستی به صورت ناگهانی همهی جنوب لبنان را به اشغال درآورد و حتی به بیروت وارد شد. هدف صهیونیستها بیرون راندن یاسر عرفات و دیگر رهبران جنبش فتح و دیگر گروههای مسلح فلسطینی از جنوب لبنان بود. نیروهای صهیونیست و مسیحیان مارونی به طور علنی برای خارج ساختن فلسطینیها که تبدیل به قدرتی در لبنان شده بودند، همدست شدند. کشتارهای بسیاری توسط نیروهای اسرائیلی با همکاری مارونیها علیه فلسطینیان رخ داد که مهمترین آن کشتار صبرا و شاتیلا بود و در آن سه هزار فلسطینی قتل عام شدند و صهیونیستها و مارونیها توانستند بیشتر فلسطینیها را از جنوب لبنان و بیروت بیرون برانند.
چنین تحولی به سود شیعیان لبنان بود، آنها از مدتها پیش خواهان خارج شدن فلسطینیها از جنوب لبنان بودند تا جنوب برای برپا شدن حکومت آنان آماده گردد، اما اشغالگران صهیونیست پس از بیرون راندن فلسطینیها به پایگاههای خود بازنگشتند بلکه همچنان در لبنان باقی ماندند و همهی جنوب را در اشغال نظامی خود نگه داشتند.
این باعت شد آرزوی شیعههای لبنان برای برپایی حکومتشان با شکست مواجه شود به ویژه آنکه آنان در میان خود و در بین مذهبیها و سکولارها دچار دو دستگی و اختلاف بودند، اینجا بود که مذهبیهای شیعه تصمیم به جدایی از جنبش امل و ارتباط با رهبران ایران به هدف جلب حمایت آنان گرفتند. آنان عملا نُه نفر را برای دیدار با خمینی به تهران فرستاده و آنان ایمان خود را به مبدا ولایت فقیه اعلام داشتند تا از آن به بعد خمینی همان ولی فقیهی باشد که امور شیعههای لبنان را بر عهده میگیرد. خمینی این گروه را مورد تایید و حمایت خود قرار داد و آنان به لبنان بازگشته و از جنبش امل جدا شدند تا جنبشی به نام «جنبش اسلامی امل» به رهبری عباس موسوی شکل گیرد.
ایران با تمام قدرت به همکاری با این جنبش جدید پرداخت و از طریق سوریه اقدام به فرستادن ۱۵۰۰ تن از نیروهای سپاه پاسداران نمود تا به آموزش نظامی جنبش اسلامی امل و مجهز نمودن این جنبش از نظر مالی و نظامی بپردازند. بدین ترتیب این نیروی جدید توانست از یاری و حمایت دو حکومت بزرگ در منطقه یعنی حکومتهای ایران و سوریه بهرهمند گردد. این در حالی بود که سوریه از حرکت امل نیز حمایت میکرد.