جهاد برادران بارباروس:
تاریخنگاران اروپایی در مورد طبیعت حرکت جهادی در دریای مدیترانه تشکیک نموده و نقش این دو برادر را تا حد «دزدی دریایی» پایین آورده و حتی در مورد حقیقت این دو برادر تردید نمودهاند. بر این اساس نیاز است در مورد نقش این دو برادر و تاثیر جنبش آنان بر حرکت صلیبیان در دریای مدیترانه در دوران سلطان سلیم و سلطان محمد قانونی روشنگری شود.
آنچه در مورد نقش این برادران گفته شده است بر حرص و کوشش آنها در راه جهاد و مقاومت در برابر طرحهای اسپانیا و پرتغال در سرزمینهای اسلامی شمال آفریقا تاکید دارد. این دو برادر توانستند در جهاد دریایی علیه نصاری نوآوری کنند و حرکت جهاد اسلامی توانست در قرن شانزدهم هجری مراکز مهمی در «شرشال» و «وهران» و «الجزائر» و «دلی» و «بجایه» داشته باشد. این حرکت با پیوستن جنگجویان مسلمانی که از اندلس گریخته بودند و به دریانوردی و فنون آن و کشتی سازی آگاه بودند نیروی بیشتری گرفت.
برادران «عروج» و «خیرالدین» از دوران جوانی رو به جهاد آوردند. در ابتدا حرکت آنها از مجموعه جزایر نزدیک به زادگاهشان در حدود سال ۱۵۱۰ میلادی آغاز گردید اما درگیری سنگین میان نیروهای مسیحی و مسلمان در اندلس و شمال آفریفا باعث شد این دو برادر محل فعالیت خود را تغییر دهند. به ویژه که اسپانیاییها و پرتغالیها بر بسیاری از بنادر و شهرهای شمال آفریقا استیلا یافته بودند.
آنها توانستند پیروزیهای چشمگیری بر دزدان دریایی مسیحی به دست آورند به طوری که بسیاری از نیروهای اسلامی ضعیفتر در این منطقه تلاش آنها را با دیدهی اعجاب نگریستند، چیزی که باعث شد بسیاری از ملتهای مسلمان در این مناطق از آنها کمک بخواهند و محبوبیت فراوانی در میان مردم این مناطق به دست بیاورند که توانستند براساس آن بر الجزایر و برخی از مناطق مجاور آن حکومت کنند.
بسیاری از تاریخنگاران عقیده دارند حضور عروج و خیرالدین در این مناطق بنابر درخواست ساکنان این مناطق و برای دفاع از آنان در برابر هجوم وحشیانهی اسپانیاییها بود. در این میان گروهی از حاکمان محلی الجزایر در برابر تلاش این دو برادر برای توحید این مناطق ایستادگی میکردند. حکومت در الجزایر تا پیش از این دو برادر بیشتر به حکم ملوک الطوائفی شباهت داشت. بسیاری از مردم الجزایر به کمک این دو برادر شتافتند و در حملات آنها شرکت جستند. حتی بسیاری از حکام محلی که خطر اشغال بیگانه را جدی میدیدند به کمک این دو برادر شتافتند.
نقش این دو برادر با تلاشی که در سال ۱۵۱۲ برای آزادسازی «بجایه» از اشغال اسپانیا نمودند بیشتر نمایان میشود. آنان برای این هدف قاعدهی عملیاتی خود را به سال ۱۵۱۴ میلادی به بندر «جیجل» در شرق الجزایر منتقل نمودند تا بتواند از یک سو به عنوان ایستگاه کمکی برای آزادسازی بجایه و از سوی دیگر برای کمک به مسلمانان اندلس مورد استفاده قرار گیرد. آنها در برابر خود با هم پیمانی شدید نیروهای دشمن مواجه شدند و مجبور به جنگهای پی در پی شدند، چیزی که تا آن روز تجربه نکرده بودند اما به علت استقرار در الجزایر و جنگ منظم مجبور به تحمل آن گردیدند. با کشته شدن «عروج» در یکی از این جنگها وضعیت سختی برای جهاد مسلمانان پیش آمد. به طوری که «خیرالدین» به فکر تحکیم بیشتر روابط با عثمانی افتاد.
حکومت عثمانی پیش از این در برابر تقاضای کمک برادران بارباروس اعلام آمادگی کرده بود. این حکومت همچنین آمادگی خود را برای فرستادن کمکهای بیشتر برای مسلمانان باقی مانده در اندلس اعلام کرده بود. همچنین یاری رساندن به مجاهدان از نظر اسلامی و مردمی کاری باارزش برای امپراطوی عثمای محسوب میشد.
از سوی دیگر شرایط دولت عثمانی در دوران سلطان سلیم اول برای قبول این پیمان مناسب به نظر میرسید. از مهمترین اهداف آنها ایجاد مانع در برابر نقش پرتغالیها و اسپانیاییها و جنگجویان قدیس یوحنا در این منطقه بود و بسیار منطقی به نظر میرسید که عثمانیها هرگونه پیمانی را با نیروهای منطقهای برای رسیدن به این هدف بپذیرند.
درمیان تاریخدانان در مورد آغاز همپیمانی میان عثمانیها و برادران مجاهد اختلاف است. در برخی از منابع چنین آمده است که سلطان سلیم اول در پی درخواست کمک از سوی ساکنان شمال آفریقا و به هدف از کارافتادن اهداف پرتغالیها و اسپانیاییها در این منطقه این دو برادر را به سواحل آفریقایی دریای مدیترانه فرستاده بود. به رغم عدم تداول این نظریه در میان دیگر مورخان اما چیزی که میتوان به آن پی برد این است که عثمانیها از حوادثی که در دریای مدیترانه رخ میداد غافل نبودند.
برخی دیگر از مورخان تاریخ این پیمان را به سال ۱۵۱۴ میلادی برمیگردانند، آنگاه که این دو برادر پس از فتح بندر «جیجل» مجموعهای از هدایایی نفیس را که در این بندر به دست آورده بودند برای سلطان سلیم اول فرستادند و سلطان عثمانی نیز در پاسخ، چهارده کشتی جنگی مجهز به سلاح و سرباز را برای آنان فرستاد که خود نشاندهندهی رغبت سلطان عثمانی در ادامهی حرکت این دو برادر بود. اما برخی دیگر از مورخان چنین ذکر میکنند که حمایت مستقیم عثمانی از این حرکت پس از شهادت «عروج» در سال ۱۵۱۸ میلادی و پس از بازگشت سلطان عثمانی از مصر به استانبول در سال ۱۵۱۹ میلادی آغاز شد.
اما آنچه صحیحتر به نظر میرسد این است که روابط میان عثمانیها و این حرکت پیش از درگذشت «عروج» و پیش از فتح مصر و شام توسط عثمانیها وجود داشته است. اما پس از ناکامی برادران بارباروس در فتح «بجایه» و شهادت عروج و پس از آنکه آنها در «جیجل» در محاصرهی «حفصیها» و «سالم تومی» حاکم الجزایر که تحت رهبری اسپانیاییها بودند، قرار گرفتند، به اضافهی قدرت بالای اسپانیاییها و جنگجویان قدیس یوحنا که آنان را در دریا در محاصرهی خود داشتند، همهی اینها باعث شد با رسیدن کمکهای عثمانی، مجاهدان به سرعت و قبل از اسپانیاییها به الجزایر وارد شوند.
عروج توانست با کمکهای عثمانی به الجزایر وارد شده و حاکم آن را به قتل رساند. وی همچنین توانست وارد بند «شرشال» شود و در همان سالی که نیروهای مملوکی در شام از عثمانیها شکست خوردند با وی در الجزایر به عنوان حاکم بیعت شد. ٱنها بدون کمک عثمانیها و مردم منطقه قادر به این پیروزی نبودند. آن دو پیش از این از بازپس گرفتن «بجایه» از همین دشمن ناتوان مانده بودند.
پس از بیعت با خیرالدین در الجزایر در پی پیروزیهای چشمگیر وی علیه اسپانیاییها بسیاری از بنادر و شهرهای مسلمان که تحت اشغال بیگانه قرار داشتند چشم امید به یاری وی بستند. نخستین کسانی که از وی تقاضای یاری نمود اهالی «تلمسان» بودند.