مهربانتر از مادر... مهربانتر از پدر
آری... او از پدر و مادر ما هم نسبت به ما مهربانتر است...
در صحیحین آمده که پس از پایان نبرد با هوازن، زنان و کودکان کفار را آوردند و در جایی جمع کردند...
در این هنگام پیامبر جمتوجه زنی از اسیران شد که فرزند خود را از دست داده و سراسیمه در جستجوی جگرگوشهی خود بود...
سراسیمه بود و حواسش به خود نبود...
در میان کودکان و شیر خوارگان میگشت... به آنان مینگریست...
آرزویش فقط این بود که فرزند را در آغوش گیرد و به سینهی خود بفشارد و او را ببوید، حتی اگر به قیمت جانش تمام میشد...
در همین حال، ناگهان فرزند را یافت...
با یافتن فرزند اشک مادر خشکید و دوباره به حال طبیعی برگشت... او را در آغوش گرفت و دلش به نوزاد گرسنه و گریههایش سوخت... او را به آغوش فشرد و بوسید و سینه را در دهان کودک گذاشت...
پیامبر مهربان دلسوز این صحنه را، و حال مادر را نظاره میکرد...
هنگامی که مصیبت مادر و حال دردناک او را دید رو به یارانش کرد و فرمود: «این زن را میبینید؟ به نظر شما ممکن است فرزندش را در آتش اندازد؟ یعنی اگر آتشی بیفروزیم و به او بگوییم فرزندش را در آتش بیندازد، آیا راضی به انجام چنین کاری خواهد شد؟»
صحابه تعجب کردند؛ چگونه ممکن است او را در آتش اندازد... فرزندی که جگرگوشه و عصارهی قلبش است... چطور میتواند چنین کاری کند؟ او که فرزند را اینگونه در آغوش گرفته و میبوسدش و صورتش را با اشکهای خود میشود... چطور میتواند چنین کاری کند؟
گفتند: نه... به خدا سوگند او را در آتش نمیاندازد ای رسول خدا...
پیامبر جفرمود: «به خدا سوگند که الله بر بندگانش مهربانتر از این مادر نسبت به فرزندش است»...