مرواریدهای پنهان، مختصری از سیرت رسول الله

فهرست کتاب

(۱۴۴) غزوه‌ی فتح مکه:

(۱۴۴) غزوه‌ی فتح مکه:

۴۷۴- در ۱۰ رمضان سال ۸ هجری بزرگترین فتح اسلام رخ داد؛ یعنی فتح مکه، فتح مکه یک روز تاریخی بود که الله با آن دین و پیامبرش را عزت داد.

۴۷۵- سبب این فتح بزرگ، خیانت بنی بَکْر و قریش به قبیله‌ی خُزَاعه بود که در صلح حُدَیْبِیَه با رسول الله جهم پیمان شده بودند و ۲۰ نفر از آنان را کشتند.

۴۷۶- عمرو بن سالم خُزَاعِیسخبر خیانت بنی بکر و قریش را برای ایشان آورد.

۴۷۷- رسول الله جفرمودند: "ای عمرو بن سالم پیروز شدی". سپس گروهی از خزاعه نیز از مکه خارج شدند و خبر این خیانت را به رسول اللهجدادند.

۴۷۸- قریشیان از این خیانت ترسیدند و ابو سفیان را برای صلح مجدّد با رسول الله جفرستادند، اما فایده‌ای نداشت و ایشان نپذیرفت، و ابو سفیان نا امید برگشت.

۴۷۹- رسول الله جبرای این فتح بزرگ آماده شدند، و از پروردگار خود طلب کردند که این خبر به قریش نرسد، و فرمودند: "یا الله جاسوس‌ها و خبرها را از قریش بگیر".

۴۸۰- رسول الله جبه یارانشان دستور به حرکت دادند، و به همه‌ی قبایل مسلمان پیغام فرستادند که برای خروج با ایشان آماده شوند.

۴۸۱- ۱۰ هزار نفر برای فتح مکه آماده شدند، بزرگترین لشکر کشی اسلام تا آن زمان. ایشان جروز ۱۰ رمضان سال ۸ هجری از مدینه خارج شدند.

۴۸۲- در مسیر حرکت به سوی مگه پسر عموی ایشان ابو سفیان بن حارث و پسر عمه شان عبد الله بن امیه بن المغیرة در حالیکه مسلمان شده بودند با ایشان ملاقات کردند.

۴۸۳- مردم و رسول الله جدر حالیکه روزه بودند راهشان را به سوی مکه ادامه دادند ایشان جاز شدت تشنگی، آب را بر سر و صورت مبارکشان می‌ریخت.

۴۸۴- وقتی رسول الله جبه کَدید که آبی بین عُسفان و قُدید بود، رسیدند به یارانش فرمودند: "شما به دشمنتان نزدیک شده‌اید. شکستن روزه برایتان بهتر است". (روایت مسلم)

۴۸۵- با این رخصت، رسول الله جافطار نمودند، و مردم نیز افطار کردند، آنگاه ایشان جظرفی را طلب کردند و آب نوشیدند تا مردم او را ببینند.

۴۸۶- وقتی رسول الله جبه جُحْفه رسید عمویشان عباس بن عبد المطلب را در حالیکه با خانواده و فرزندانش به مدینه هجرت می‌کرد، دیدند. ایشان از دیدن عمویشان بسیار خرسند شد.

۴۸۷- عباسساز لشکرکشی مسلمانان به مکه خبر نداشت. و او آخرین شخصی بود که به مدینه هجرت کرد، زیرا بعد از آن مکه فتح شد و هجرت قطع گردید.

۴۸۸- رسول الله جفرمودند: "بعد از فتح مکه دیگر هجرتی نیست". (متفق علیه) و مقصود از هجرت در این حدیث، هجرت از مکه به مدینه است.

۴۸۹- حدیث: "ای عمو مطمئن باش همانگونه که من خاتم پیامبران در نبوتم، تو نیز خاتم مهاجرین در هجرت هستی". این حدیث را احمد با سندی ضعیف روایت کرده است.

۴۹۰- رسول الله جراهشان را به سوی مکه ادامه دادند. وقتی شب به منطقه‌ی ظَهْران رسیدند به اصحاب خود دستور دادند که آتش بیفروزند.

۴۹۱- الله سبحانه وتعالی جاسوس‌ها را از قریش گرفت وهیچ خبری از حرکت پیامبر جبه سوی مکه به آنان نرسید، آنان نمی‌دانستند که رسول الله جدر مقابل این خیانتشان با آن‌ها چه خواهد کرد.

۴۹۲- ابو سفیان و حَکیم بن حِزام و بُدَیْل بن وَرْقاء شکه تا آن زمان مسلمان نشده بودند، و بعد از فتح مکه مسلمان شدند، برای کسب خبر از مکه بیرون آمدند.

۴۹۳- وقتی این ۳ نفر به منطقه‌ای به نام مَرّ ظَهْران رسیدند، ناگهان آتش بسیار زیادی –که ۱۰ هزار نفر بودند- را مشاهده نمودند، و از دیدن آن بسیار وحشت کردند.

۴۹۴- در همین وقت عباس بن عبد المطلبسدر جستجوی کسی بود که قریش را از کار رسول الله جبا خبر سازد تا تسلیم شوند و مبارزه نکنند.

۴۹۵- عباسسابو سفیان رئیس مکه را به همراه حَکیم بن حِزام و بُدَیْل بن وَرْقاء دید، و او را قانع کرد که تسلیم شود و قریش را نیز از مبارزه باز دارد.

۴۹۶- وقتی ابو سفیان لشکر پیامبر جرا دید، فهمید که نمی‌تواند با پیامبر جمبارزه کند و با تسلیم شدن موافقت کرد.

۴۹۷- عباسسابو سفیان را نزد رسول الله جبرد تا مکه را به او تسلیم کند. وقتی ابو سفیان بر پیامبر جوارد شد رسول الله جاو را به اسلام دعوت دادند، او نیز پذیرفت و مسلمان شد.

۴۹۸- سپس پیامبر جبه ابو سفیانسگفتند: "هر کس به خانه‌ی ابو سفیان وارد شود در امان است، و هر کس به مسجد الحرام وارد شود در امان است، و هر کس درِ خانه‌اش را بر خود ببندد نیز در امان است".

۴۹۹- ابو سفیان اهل مکه را جمع کرد و سخن پیامبر جرا به گوش آنان رساند، و به آن‌ها گفت کسی توانایی رویارویی با او را ندارد، و هر کس از خانه‌اش بیرون بیاید راه نجاتی نخواهد داشت.

۵۰۰- اینجا بود که رسول الله جدستور ورود به مکه را دادند وبه یارانشان فرمودند: "با هیچ کسی جنگ نکنید مگر با کسی که با شما جنگ کند". ایشان اصحابشان را از کشتن زنان وکودکان نهی فرمودند.

۵۰۱- آنگاه پیامبر جاز بالای مکه از محلی به نام کَداء در گردانی سبز زنگ به مکه وارد شدند که مصادف با روز جمعه ۱۹ رمضان سال ۸ هجری بود. آن روز، روز بزرگی برای مسلمانان به حساب می‌آمد.

۵۰۲- رسول الله جسوار بر شترشان قَصْواء و در حالیکه سوره‌ی فتح را با صدای بلند تلاوت می‌فرمودند، در کمال تواضع و فروتنی در برابر پروردگار وارد مکه شدند، پروردگاری که ایشان را با این فتح بزرگ، گرامی داشته بود.

۵۰۳- مردم اهل مکه نیز از داخل خانه‌هایشان این منظر با شکوه را نظاره می‌کردند.

۵۰۴- سپس در منطقه‌ی خَیف خیمه‌ای به دستور رسول الله جبرای ایشان بر پا شد، ام هانئ بنت عبد المطلب نزد ایشان آمد و از ایشان اجازه ملاقات خواست. رسول الله جفرمود: "خوش آمدی ام هانئ".

۵۰۵- ام هانئ به پیامبر جگفت: ای رسول الله من فلانی و فلانی –دو نفر از نزدیکانش- را پناه داده‌ام. رسول الله جنیز فرمودند: "ما هم هر کسی را که تو پناه داده‌ای پناه می‌دهیم". (متفق علیه)

۵۰۶- آنگاه رسول الله جدر حالیکه مهاجرین و انصار ایشان را احاطه کرده بودند وبانگ لا إله إلا الله و الله أکبر سر می‌دادند، به مسجد الحرام رفتند.

۵۰۷- رسول الله جحجر الأسود را با سپری که در دستان مبارکشان بود لمس کردند، آنگاه سوار بر شترشان هفت بار کعبه را طواف نمودند. این در حالی بود که ۳۶۰ بت دور کعبه را فراگرفته بود.

۵۰۸- رسول الله جهر بار که به بتی نزدیک می‌شدند با سپرشان به آن می‌زدند و این آیه را تلاوت می‌کردند: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١[الإسراء: ۸۱] «و بگو که حق آمد و باطل نابود شد به راستی که باطل نابود شدنی بود».

۵۰۹- و می‌فرمود: ﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ٤٩[سبأ: ۴۹]، یعنی: «بگو حق آمد، وباطل نمی‌تواند چیزی را آغاز و نمی‌تواند چیزی را برگرداند».

هر بار که رسول الله جبا سپرشان به صورت بتی می‌زدند، آن بت به پشت سر می‌افتاد، وصحابه شآن را می‌شکستند، تا اینکه تمام آن ۳۶۰ بت دور کعبه، شکسته شد و از بین رفت.

۵۱۰- رسول الله جکلید دار کعبه یعنی عثمان بن طلحهسرا فراخواند وبه او دستور دادند که درِ کعبه را باز کند.

۵۱۱- وقتی عثمان بن طلحه در کعبه را باز کرد، رسول الله جبه عمر بن الخطابسدستور دادند تصاویری که در آن آویزان است را از بین ببرد.

۵۱۲- پس از ورود رسول الله جبه همراه بلال بن رباح و اسامه بن زیدبدر داخل کعبه، درِ کعبه پشت سر آن‌ها بسته شد. ایشان مدتی طولانی در آن جا ماندند.

۵۱۳- کعبه در آن زمان ۶ ستون داشت، رسول الله جیک ستون در سمت چپ و دو ستون در سمت راست و سه ستون در پشت سرشان قرار داد، و دو رکعت نماز خواندند.

۵۱۴- آنگاه از کعبه بیرون آمدند، و برای اهل مکه که به خاطر ایشان جمع شده بودند، خطبه‌ی عظیمی ایراد فرمودند، و در آن به حمد و ثنای پروردگار پرداختند.

۵۱۵- سپس فرمودند: "ای قریشیان، فکر می‌کنید من با شما چه خواهم کرد". گفتند: به خوبی رفتار می‌کنی، برادری بزرگوار و پسر برادری بزرگوار هستی.

۵۱۶- رسول الله جفرمودند: "همان چیزی را به شما می‌گویم که یوسف به برادرانش گفت: ﴿لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَۖ[يوسف: ۹۲] یعنی: «امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست»بروید که شما آزادید".

۵۱۷- رسول الله جدر مسجد نشست، و کلید کعبه در دستشان بود که علی بن ابی طالبسگفت: ای رسول الله کلید داری و نوشاندن آب به حجاج را به ما بسپار.

۵۱۸- رسول الله جفرمودند: "عثمان بن طلحهسکجاست"؟ وقتی عثمان آمد فرمودند: "ای فرزندان ابو طلحه کلید کعبه را برای همیشه تحویل بگیرید. جز ظالم کس دیگری آن را از شما نمی‌ستاند".

۵۱۹- وقتی اوضاع مکه استقرار یافت، اهل مکه با رسول الله جبیعت کردند. ابو بکر صدیقسپدرش ابو قُحافه را آورد. او در حضور رسول الله جمسلمان شد.

۵۲۰- سپس رسول الله جبا زنان قریش بیعت کردند، و فتاوای متعددی را صادر نمودند. از جمله‌ی آن‌ها: تحریم خرید و فروش شراب، مردار، خوک، و بتها.

۵۲۱- فتح مکه تأثیر بزرگی در دل‌های عرب‌ها داشت، زیرا آن‌ها منتظر نتیجه‌ی درگیری بین مسلمانان و قریش بودند.

۵۲۲- وقتی رسول الله جبر قریش پیروز شدند و مکه فتح گردید، مردم گروه گروه به دین الله گرویدند.