مرواریدهای پنهان، مختصری از سیرت رسول الله

فهرست کتاب

(۱۵۰) غزوه‌ی حُنَیْن ۶:

(۱۵۰) غزوه‌ی حُنَیْن ۶:

۵۴۵- آنگاه رسول الله جبه عمویشان عباس که صدایی بلند داشت فرمودند: "ای عباس، اصحاب درخت سَمُرَة را صدا کن".

۵۴۶- عباسسنیز صحابه‌ای که در بیعت رضوان زیر درخت بیعت کرده بودند را ندا زد. وقتی آن‌ها صدایش را شنیدند به میدان مبارزه روی آوردند.

۵۴۷- آنان لبیک گویان به طرف عباس می‌رفتند، حتى شخصی شترش را می‌زد که حرکت کند. وقتی می‌دید حرکت نمی‌کند، شترش را رها می‌کرد و به طرف عباس می‌دوید.

۵۴۸- عباسسمی‌گوید: به خدا قسم به خاطر وفایی که به بیعت رضوان داشتند، وقتی صدایم را شنیدند همانند آمدن گاوی به سوی بچه‌اش، به سویم آمدند.

۵۴۹- جنگجویان با شمشیر به جان هم افتادند. پیامبر جاز روی قاطرشان سپاه را هدایت می‌کردند، در این زمان فرمودن: "الان تنور داغ شد". (روایت مسلم)

۵۵۰- رسول الله جسنگریزه‌هایی را به طرف کفار پرتاب کردند، و فرمودند: "چهره‌هایتان زشت باد ". هیچکدام از آن‌ها نماند مگر اینکه چشم و دهانش پر از خاک شد. (روایت مسلم)