موضع سلفیها در برابر مذهب گرایی: [۷]
از قرنهای طولانی است که تعصب خشک و تقلید از مذاهبی که اهل سنت خود را به آنها منتسب میدانند، بر دل مردم چیره شده است. این تعصب و تقلید پس از سه قرن سراسر خیر، همه مردم حتی اهل سنت و جماعت [۸]را که جدای از گروههای دیگری هستند، فرا گرفت و این حالت بر همه مسلط گردید. همان گروههایی که در حدیث مشهور به آنها اشاره شده است آن جا که میفرماید: «تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفْتَرِقُ النَّصَارَى عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَسَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا فِي النَّارِ إلَّا وَاحِدَةً ». قالوا: من هی یا رسول الله: قال: «هِيَ الْجَمَاعَةُ» و فی روایة مفسرة للروایة الأولی: قَالَ: «هِيَ التی تَكُونُ عَلَى مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي»: [۹](یهودیان هفتاد و یک فرقه شدند و نصاری هفتاد و دو فرقه شدند؛ به زودی امت من هفتادو سه فرقه خواهد شد که تمام آنها در دوزخاند بجز یک فرقه» گفتند: ای رسول خدا آن کدام فرقه است؟ فرمود: جماعت. و در روایتی دیگر که این روایت را تفسیر میکند فرمود: «آن گروه، همان کسانی هستند که بر راه و روش من و اصحابم باشند).
[۷] . مذهب یعنی: نظریه، دیدگاه، فهم و عقیدهی فرد. مذهب گرایی یعنی: ترجیح دادن نظریه صاحب مذهب بر آیات و احادیث صحیح. [۸] - پس از این شیخ اصطلاح سلفی را تعریف میکند به توضیح اصولی میپردازد که اساس و مبانی این دعوت است لذا سخن را از اصل مهمی در دعوت سلفی شروع میکند که «دوری کردن از تعصب خشک بر یکی از مذاهب است». به این ترتیب سلفیت تنها به راه و روش اعتقادی خشک سلف، متمرکز نیست بلکه گستردهتر از این است؛ چرا که عمل و پایبندی به مسایل عبادی و احکام فقهی را نیز مد نظر دارد، چون در تمام اینها، اصل پایبندی به قرآن و سنت، عمل سلف امت و فهمشان از نصوص است؛ فرقی ندارد که در عقاید، عبادات یا اخلاقیات باشد، بدون تردید چنین باوری ایجاب میکند که تقلید از مذهب خاصی باقی نماند و کسی به نظریات افراد و مذاهب چهارگانه اهل سنت در صورت مخالفت با نصوص شرعی تعصب نداشته باشد و عقاید فاسدِ مخالف قرآن و سنت طبق فهم سلف از بین برود و در نتیجه دیگر مجالی برای ادعای عصمت ائمهای که چهار مذهب از آنها پیروی میکنند باقی نماند، چرا که این عقیده باطل است که فقط فرقههای بدعتی و هواپرست به آن معتقدند، که هر فرد حتی اگر از ائمه باشد بخشی از احادیث و آثار از دستاش خواهد رفت و کسانی دیگر به شناخت صحیح آنها دست مییابند و هر یک از مجتهدانی که در اجتهادشان راه درست رفته باشند، در برابر آن دو پاداش دریافت میکنند و آن مجتهد دیگری که به خطا رفته باشد یک پاداش خواهد داشت و این که مجتهد خطا کار یک پاداش دارد به این معنا نیست که در اشتباه هم پیروی از او جواز داشته باشد. بلکه تنها به خاطر این به او یک پاداش داده میشود که صلاحیت اجتهاد را به هدف دست یابی به حق داشته و در این راه تلاشها نموده است سخنان علما و صاحب نظران برای ترک تقلید و پیروی از دلیل بیشتر از آن است که به شمارش درآید. امام مالک میگوید: من بشری بیش نیستم در بین نظریاتم اشتباه و درست وجود دارد، نظریاتم را بررسی کنید، هر چه با قرآن و سنت موافق بود، بپذیرید و هر چه با قرآن و سنت موافق نبود؛ ترک کنید. ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم و فضله ۳۲/۲» [۹] . این حدیث را ابوهریره، معاویه بن ابی سفیان، عبدالله بن عمروعاص، سعد بن ابی وقاص، عوف بن مالک، انس بن مالک، عمرو بن عوف، ابوامامه، ابن مسعود و گروهی از صحابه روایت کردهاند. این حدیث با همان متن اولی که شیخ آلبانی ذکر کرده صحیح و ثابت است. و شیخ در الصحیحه (۳۵۹/۱) این حدیث را آورده است. علمایی مانند: حاکم با تأیید ذهبی حسن دانسته اند. ابن حجر و شاطبی در الاعتصام این حدیث را صحیح دانستهاند و شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: این حدیث صحیح و مشهور است. به هر حال این حدیث - بر خلاف ادعای برخی از طلبههای معاصر که در آن قلم فرسایی کردهاند و ایرادهای بی اعتباری بر متن حدیث گرفتهاند- صحیح است. متن دوم که حدیث را تفسیر میکند، عبدالله بن عمرو بن عاص، عوف بن مالک و جماعتی از صحابه روایت کردهاند، اما سند این سه روایت ضعیف است. (این حدیث را تخریج کردهام و به باور خودم به طور کامل مورد بررسی قرار دادهام. نگا: «اصول اهل حدیث» ص۳۱۷-۲۹۱» در هیچ یک از روایات صحیح این حدیث افزودهی سوال صحابه از معنای جماعت نیامده است، و این بیانگر آن است که آنان معنا و تفسیر جماعت را میدانستند. چون محال است که پیامبر راه نجات از فرقههای گمراه را با پاسخی مبهم و گنگی بدهد که صحابه متوجه نشوند و نیز محال است که صحابه چیزی را نفهمند و از پیامبر نپرسند. پس از بررسی و تحقیق دربارهی معنای این وصفی که در احادیث صحیح آمده که به پیروی از جماعت تشویق کرده است و تحقیق در فهم صحابه و صاحب نظران سلف از معنای جماعت در مییابیم که منظور از جماعت در این جا فقها، علما و محدثین پیرو سنت هستند. امام ترمذی (۴۶۷/۴) میگوید: جماعت در نزد صاحب نظران، فقها و اهل حدیث هستند». میگوید: از جارود بن معاذ شنیدم که میگوید: از علی بن حسین شنیدم که میگوید: از عبدالله بن مبارک سوال کردم؛ جماعت چه کسانی هستند؟ گفت: ابوبکر و عمر. گفتند: ابوبکر و عمر وفات کردهاند! گفت: فلانی و فلانی! گفتند: آنها هم مردهاند. گفت: ابوحمزهی سکری جماعت است! ابو عیسی (ترمذی) میگوید: ابوحمزه محمد بن میمون، عالمی نیکوکار بوده است. و باید توجه داشت که عبدالله بن مبارک این را در زمان خودش گفته است. مؤلف میگوید: این روایت، را ابن عساکر در تاریخ دمشق با سند صحیح از ابن مسعود نقل میکند که میگفت: «جماعت همان است که موافق حق باشد، هر چند تو تنها باشی!» (تخریج مشکاة، آلبانی۶۱/۱) این واقعیت را فهم ابوامامه از معنای جماعت که در روایت ذیل آمده بیشتر مورد تاکید قرار میدهد: شعبی از نعمان بن بشیر روایت میکند که رسول الله روی منبر فرمود: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْقَلِيلَ، لَمْ يَشْكُرِ الْكَثِيرَ، وَمَنْ لَمْ يَشْكُرِ النَّاسَ، لَمْ يَشْكُرِ اللهَ. التَّحَدُّثُ بِنِعْمَةِ اللهِ شُكْرٌ، وَتَرْكُهَا كُفْرٌ، وَالْجَمَاعَةُ رَحْمَةٌ، وَالْفُرْقَةُ عَذَابٌ»: (هر کس از چیز کم سپاسگزاری نکند از چیز زیاد هم سپاسگزاری نمیکند و هر کس از مردم تشکر نکند از خداوند متعال سپاسگزاری نخواهد کرد! بازگو کردن نعمت الهی شکر آن است و ترک آن، کفران نعمت است و جماعت رحمت و تفرقه عذاب است). ابوامامه میگوید: از سواد اعظم پیروی کنید! مردی گفت: سواد اعظم کدام است؟ ابوامامه گفت: آن آیهی سورهی نور که میفرماید: ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡۖ﴾. (اگر روی گرداندند بر هر فرد همان است که انجام دهد و بر شما همان خواهد بود که انجام دهید). (احمد:۲۷۸/۴ با سند حسن)