قاعدهی سلفیها (یا اهل سنت به معنای دقیق) در اثبات صفات:
شما میدانید که از ائمه اربعه، امام دارالهجره، مالک بن انس برای خاص و عام با سند صحیح ثابت است که مردی نزد او آمد و از او چنین سؤال کرد: ای مالک، ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥﴾«خداوند رحمان بر عرش قرار گرفت»استوی چگونه است؟ گفت: استوی معلوم و کیفیت آن مجهول است. سؤال از آن بدعت است. این مرد را بیرون کنید که بدعتی است. [۳۰]
امام مالک پاسخی قانع کننده و کاملی به آن فرد داده است، چون توضیح داده که معنای استواء در زبان عربی معلوم است. یعنی: بالاست. منظور این است که وقتی خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥﴾«خداوند رحمان روی عرش قرار گرفت». یعنی: بالای عرش است. به همین سبب است که هر فرد مسلمانی که الله را عبادت میکند در سجده میگوید: «سبحان ربي الاعلی»امام مالک در پاسخ میگوید: استوایی که در آیه آمده از نظر لغوی معلوم است. اما تو ای سوال کننده از کیفیت استوی سوال میکنی؟ کیفیت مجهول است. چون حقیقت این است که دربارهی صفات خداوند متعال همان چیزی گفته میشود که درباره ذات او تعالی باید گفته شود. [۳۱]همان طور که هر قدر فرد مسلمان وجودِ خداوند متعال را قبول دارد، صفات خداوند متعال را نیز ثابت میداند و به همان صورتی که از بیان کیفیت برای ذات خداوند عاجز است، به همین صورت از بیان کیفیت برای هر یک از صفات هم عاجز و ناتوان است، به همین سبب است که میگوید: کیفیت صفات مجهول و سوال از آن (یعنی: کیفیت) بدعت است و خطاب به سوال کننده میگوید: تو بدعتی هستی و دستور میدهد که آن مرد را از مجلسی که امام مالک در آن بوده است، بیرون کنند.
به این ترتیب مذهب سلف ایمان به آیات و احادیث صفات به همان معنای لغوی آنها بدون تأویل است، چرا که تأویل، تعطیل و رد صفات است. و بدون تشبیه است، چرا که تشبیه با منزه دانستن خداوند متعال که در آیهی: «هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست». تصریح شده است، منافات دارد.
[۳۰] - این ماجرا را با سندهای مختلفی از امام مالک روایت کردهاند که همه ضعیف هستند و بنده با سند صحیح لذاته یا حداقل حسن ندیدم شاید این از تلاش اندک بنده و علم ناقص این جانب باشد. (امام ذهبی در العلو ص۱۳۹ این روایت را از مالک صحیح دانسته است. پس این از مالک ثابت است و شبیه این پیشتر از ربیعه استاد امام مالک نقل کردیم و این عقیدۀ همه اهل سنت و جماعت است: نگا: تعلیقی که شیخ آلبانی در کتاب خود النصیحه (ص۱۰۵) بر رد حسان عبدالمنان که این قول را رد کرده است که به صورت کلی و تفصیلی و استنادی نوشته است. اما بحمدالله از قول استاد امام مالک ربیعة بن ابوعبدالرحمن استاد امام مالک ثابت است. ذهبی در «العلو» ص۳۵۲ با سند صحیح تا سفیان ثوری آورده که میگوید نزد ربیعه بن ابی عبدالرحمن بودم که مردی از او سؤال کرد و گفت خداوند رحمن بر عرش قرار گرفت استوی چگونه است؟ گفت: استوی مجهول است، کیفیت معقول نیست، رسالت از جانب الله است و ابلاغ وظیفهی پیامبر است و ما باید تصدیق کنیم. این روایت را اللالکائی در ص۶۶۵ و ابن قدامه در العلو ص۹۰ از طریق دیگر از ربیعه نقل کردهاند و هر کس این عبارت را مورد تأمل قرار دهد امور زیر برایش روشن میشود: اول: کیفیت صفات خداوند برای بندگان نامشخص است. دوم: معانی صفات در زبان و لغت عربی مشخص است. سوم: ایمان به صفات به همان صورتی که خداوند خبر داده با نامشخص بودن کیفیت آنها و یقین به معنای آنها واجب است، چرا که در عموم مبحث ایمان به الله داخل است. چهارم: اضافه و کم کردن با سؤال و کندوکاو در صفات بدعتی منفور است که در بین سلف شناخته شده نیست، چون بدون علم به نام خدا چیزی گفتن است. (مطالب بین گیومه از کتاب العقیدة السلفیه شیخ عبدالله بن یوسف الجدیع ص ۵۸ نقل کردیم) [۳۱] - قول راجح در نزد پیشوایان اهل سنت و جماعت همین است. خطیب بغدادی در بحث «الکلام علی الصفة» میگوید: در مورد بحث صفات باید بگوییم که آنچه دراین باره احادیث صحیح در کتابهای سنن و مذهب سلف ثابت دانستن آنها و قبول داشتنشان بر همان معنای ظاهری با نفی کیفیت و تشبیه است. در اصل بحث صفات بخشی از بحث ذات، تابع و مانند آن است. وقتی مشخص است که اثبات صفات پروردگار جهانیان، همان اثبات وجود او تعالی است نه اثبات محدودیت و کیفیت برای او تعالی، به همین صورت وقتی میگوییم: خداوند متعال دست، شنوایی و بینایی دارد، اینها صفاتی هستند که خداوند متعال برای خود ثابت دانسته است لذا نمیگوییم: معنای دست، قدرت و معنای شنوایی و بینایی، علم است. این عقیده را ابن قدامه با سند خود در «ذم التأویل» ص۱۷-۱۸ آورده و با سندهای صحیح ثابت است. همانطور که در اصل جزء صفات با تحقیق بنده در قدیم، چاپ شده است.