توضیحاتی پیرامون اصول دعوت سلفیت

فهرست کتاب

[تفویض (واگذاری کردن) معنا و کنار گیری از مذهب سلف:]

[تفویض (واگذاری کردن) معنا و کنار گیری از مذهب سلف:]

استوی یعنی: بالا و روی آن است، بالا بودنی که شایسته‌ی کمال اوست. شما اشعری‌ها و ماتریدی‌ها استعلاء (بالابودن) را به معنای «استوی» چیره و مسلط شد تاویل می‌‌‌‌‌‌کنید، با این کارتان به حقیقت پشت کردید! چرا چنین تاویل می‌‌‌‌‌‌کنید و در موضعی قرار گرفتید که در میان عده‌ای از مردم هستید که نه با عقیده سلف‌اند و نه با خلف معتزله و... لذا گفتند: ما بحث صفات را به خداوند واگذار می‌‌‌‌‌‌کنیم. [۳۳]

[۳۳] - منظور از تفوض (واگذار کردن) در این جا تفویض معناست که ابن حجر را نسبت به تفویض داده‌اند (و می‌‌‌‌‌‌گویند: مفوضه بوده است) اما قول صحیح این است که پس از بررسی عقیده‌‌‌اش در«فتح الباری» روشن می‌‌‌‌‌‌شود که برخی از صفات را ثابت می‌‌‌‌‌‌داند و در برخی از صفات مفوضه و با اشاعره موافق است و مانند: آن‌ها تاویل می‌‌‌‌‌‌کند و گاهی اوقات تمام دیدگاه‌های سلف و خلف را در مورد صفتی ذکر می‌‌‌‌‌‌کند و سپس با سکوت هیچ‌گونه ترجیحی از وی دیده‌‌ نمی‌‌‌‌‌‌شود. حقیقت این است که در سخنان ایشان در مباحث صفات بسیار اضطراب و پریشانی وجود دارد ؛ چرا که بر مذهب خاصی ثابت نیست. در حالی که اشاعره را در برخی از مسایل مورد انتقاد اعتقادی قرار داده است. فرق این گروه مفوضه با اهل سنت سلف در این است که اهل سنت کیفیت صفات را به خداوند واگذار (تفویض) می‌‌‌‌‌‌کنند و اما معتقدند که معنای آن‌ها در زبان عربی مشخص است. اما گروه مفوضه چیزی جز نام صفات را ثابت‌‌ نمی‌‌دانند و در مورد معنای صفات هم چیزی‌‌ نمی‌‌‌‌‌‌گویند، این عدم قبول معنای صفات با آنچه از مذهب و عقیده سلف ذکر کردیم و آن چیزی که از سخنان امام مالک و استادش ربیعه بن ابی عبدالرحمان درباره‌ی استوا گفته بودند که معنی آن برای عرب‌ها مشخص است، مخالف است و با شیخ آلبانی نیز که می‌‌‌‌‌‌گوید: استوا یعنی: استعلی (بالا و روی آن قرار گرفت ولی کیفیت مجهول است و درباره‌ی آن کندوکاو‌‌ نمی‌‌‌‌‌‌کنیم بلکه آن را به خداوند واگذار می‌‌‌‌‌‌کنیم و او تعالی را از عیب و صفات نو پیدا (و مخلوق) پاک می‌‌‌‌‌‌دانیم. البته ناگفته نماند که تعبیر تفویض معنا از برخی علمای اهل‌سنت و جماعت مانند: ذهبی و ابن قدامه مقدسی ثابت است: ذهبی در (السیر ۱۰۵/۸ ) می‌‌‌‌‌‌گوید: عقیده‌ی ما در این باره و این بحث (صفات) اقرار و ایمان داشتن به آن‌ها به همان صورتی که ثابت است و معنای آن را به گوینده‌ی صادق و معصوم‌اش واگذار می‌‌‌‌‌‌کنیم! خداوند ذهبی را رحمت کند! منظورش از معنا در این جا کیفیت معناست، دلیل‌اش این است که وی پس از آن که قاعده‌ی امام مالک را درباره‌ی «استوا» در کتابش «العلو» (۵۴/۲) می‌آورد و می‌‌‌‌‌‌گوید: (این از امام مالک ثابت است، پیش‌تر شبیه این را از استاد مالک ذکر کردیم و عقیده‌ی تمام اهل سنت این است که: ما کیفیت استواء را‌‌ نمی‌‌‌‌‌‌دانیم بلکه از آن بی خبریم اما استواء همان طور که خداوند در کتابش خبر داده معلوم است و استواء به همان صورتی است که شایسته ذات خداوند است و در این مسئله کَندوکاوی نمی‌‌‌‌‌‌کنیم و سخن بی جا از خودمان نمی‌‌‌گوییم و به عمق پیامدهای این مسئله از نظر نفی و اثبات کاری نداریم، بلکه سکوت و توقف می‌‌‌‌‌‌کنیم همان طور که سلف توفق کرده‌اند...) در این جا امام ذهبی کیفیت را جدای از معنا می‌‌‌‌‌‌داند، کیفیت را به خداوند واگذار می‌‌‌‌‌‌کند و معنا را ثابت می‌‌‌‌‌‌داند. اما ابن قدامه در کتابش «ذم التأویل ص۱۱» تعبیر تفویض معنا را به این صورت به کار برده است: «بدانید که هر متکلم در صفات، بدون تردید راست می‌‌‌‌‌‌گوید: پس او را تصدیق می‌کنیم اما (مخاطبان) حقیقت معنای آن‌ها را نفهمیدند لذا از آنچه‌‌ نمی‌‌‌‌‌‌دانستند، سکوت کردند). مشاهده می‌شود که تایید می‌‌‌‌‌‌کند منظور از تفویض در این جا، تفویض معناست نه کیفیت. و در «لمعة الاعتقاد ص۳۱» می‌‌‌‌‌‌گوید: (و فهم هر چه از این‌ها مشکل و پیچیده است. باید لفظ آن را ثابت بدانیم و از تعرض به معنای آن خودداری می‌‌‌‌‌‌کنیم و علم آن را به گوینده‌اش واگذار می‌‌‌‌‌‌کنیم و مسئولیت آن را به نقل کننده‌اش می‌‌‌‌‌‌گذاریم». به همین خاطر برخی از محققان و پیشوایانی مانند: علامه، محمد بن ابراهیم آل شیخ، مفتی سابق عربستان به او اعتراض کردند، و می‌‌‌‌‌‌گوید: (درباره سخن صاحب لمعه باید بگویم که این سخن از مواردی است که در این کتاب عقیده‌اش مورد انتقاد قرار گرفته است و در چند جا ایراد دارد که مصنف را نقد کرده‌‌‌اند، چون پوشیده نیست که اهل سنت و جماعت به تمام آنچه در قرآن و سنت از اسم‌ها و صفات خداوند با لفظ و معنا ثابت است، ایمان دارند و معتقدند که این‌ها بصورت حقیقی اسم‌ها و صفات خداوند هستند نه بصورت مجازی، و معانی دارند که شایسته‌ی جلال و عظمت او تعالی است و ادله‌ی این مسئله بیشتر از آن است که به شمارش آید. آری، معانی این اسم‌ها و صفات همانند؛ دیگر آیات قرآن مشخص است و هیچ‌گونه پوشیدگی، گنگی و ایرادی ندارند، اصحاب پیامبر از ایشان قرآن را فرا گرفتند و احادیث را نقل کرده‌‌‌اند و هیچ‌گونه ایراد و مشکلی در این مورد نداشتند. علامه عبدالرزاق عفیفی در (فتاوی شیخ عبدالرزاق ۱۵۳/۱) می‌‌‌‌‌‌گوید: (مذهب سلف تفویض کیفیت صفات است، نه معنای آنها. اما این که ابن قدامه در «لمعة الاعتقاد» می‌‌‌‌‌‌گوید: معنای صفات را به خداوند تفویض می‌‌‌‌‌‌کنیم اشتباه کرده است، لیکن (برخی) حنبلی‌ها نسبت در حنبلی‌ بودن تعصب دارند، لذا می‌‌‌‌‌‌بینیم که برخی از علما از ابن قدامه دفاع می‌‌‌‌‌‌کنند اما درست این است که ابن قدامه مفوضه است). مؤلف می‌‌‌‌‌‌گوید: هرکس برای ابن قدامه عذر آورده است نسبت به وی گمان نیک داشته است و این حق اوست چرا که امام و یکی از پیشوایان اهل سنت است! ابن قیم در «اجتماع الجیوس الاسلامیه ص۱۹۱» درباره‌اش می‌‌‌‌‌‌گوید: نظریه‌ی امامتش را پذیرفته‌اند بجز جهمی ‌‌‌‌‌‌و معطله که صفات را رد می‌‌‌‌‌‌کنند. به هر حال اگر منظورش در این جا تفویض باشد بدون شک لغزش و اشتباست که از او پیروی نمی‌‌‌‌‌‌شود. والله اعلم!