اقسام سنت و راه دست یابی به آن:
پیامبر قرآن را با سنت خود شرح داده و بیان کرده است و سنت پیامبر بر سه قسم قولی، فعلی و تاییدی است، لذا ما برای دست یابی به سنت و شناخت آن راهی جز اصحاب پیامبر نداریم؛ بنابراین برای این که فرد مسلمان از گروه نجات یافته شود راهی جز این که از قرآن و سنت مطابق راه و روش سلف صالح پیروی کند، وجود ندارد، این سومین مسئلهی مهمی است که باید همه مسلمانان اگر صادقانه میخواهند از گروه نجات یافته باشند، آن را بفهمند. تا در قیامت نجات یابند، همان روزی که به تعبیر قرآن: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»: (مال و فرزند نفعی نمیرساند مگر کسی که با دلی سالم [از انحرافهای کفر، شرک و بدعت] بیاید). [۱۴]
[۱۴] - این که شیخ میگوید: «از قرآن و سنت و مطابق راه و روش سلف صالح پیروی کنید» بیانگر این واقعیت است که این یک اصلِ بسیار مهم در فهم قرآن و سنت، آن هم فهم صحابه نه کسان دیگر، چرا که صحابه همان طور که عمر بن عبدالعزیز میگوید: (صحابه از ما در فهم دین سبقت گرفتهاند، چرا که بر علم واقعی دست یافتهاند، و با چشمانی یبنا کفایت شدهاند لذا آنان برای فهم امور از ما قویتر بودند و هر خیری اگر در امور بوده شایستهتر بودند، اگر هدایتی بوده آنان بر ما پیشی گرفتهاند اگر بگویی چیز جدیدی پس از آنان پدید آمده، جز انحراف راهشان چیزی پدید نیامده که فرد از آنان روی گذردانیده است این در حالی است آنان در امور دینی به اندازهای که کفایت کند سخن گفتهاند و آن چیزی که نیازها را بر آورده نماید بیان نمودهاند از هر کس کمتر از آنچه آنان گفتهاند بگوید کوتاهی کرده است و هر کس از محدودهی آنان پا فراتر نهد منحرف شده است. آری، کسانی بودند که چارچوب امور دینیشان از آنان محدوده نمودند به خودشان ستم روا داشتند و کسانی دیگر فکر کردند از آنان بیشتر میفهمند، ناتوان ماندند، را و روش اصحاب راه میانهی بین این دو راه مستقیم و هدایت است. (ابن وضاح در البدع والنهی عنها ج۷۷ با سند حسن) برخی از فقهای متأخرین بر خلاف این اصل فهم خودشان را از نصوص بر فهم صحابه ترجیح دادهاند، همان طور که از فقهای شافعی دربارهی حدیث: (شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، اما حالا میتوانید به زیارت قبور بروید). گفتهاند نووی در شرح مسلم میگوید: این حدیثی از احادیثی است که ناسخ و منسوخ در آن جمع شده است و منسوخ شدن نهی مردان از زیارت در آن صریح است لذا به اجماع گفتهاند زیارت قبور برای مردان سنت است، اما در مورد زیارت قبور برای زنان بین اصحاب ما [شافعی ها] اختلاف است که پیشتر یادآور شدیم و نوشتیم که یکی از موارد منع زنان این است که آنها در موارد خطاب به مردان داخل نیستند و قول صحیح نزد اصولیها همین است. مؤلف میگوید: این نظریه با فهم ام المؤمنین عایشه از حدیث مخالف است و روشن است که فهم عایشه، همسر پیامبر، راوی احادیث و از فقهای صحابه است بر نظریه دیگران مقدم است. عبدالله بن ابی ملیکه روایت میکند که روزی او المؤمنین عایشه از قبرستان میآمد به او گفتم: ای ام المؤمنین از کجا میآیی؟ گفت: از زیارت قبر عبدالرحمان بن ابوبکر. گفتم: مگر رسول الله از زیارت قبور منع نفرموده است؟ گفت: چرا اما سپس دستور داد که زیارت کنیم. (حاکم در المستدرک ۷۳۷۶ و ابن عبدالبر در التمهید ۲۳۳/۳ از طریق یزید بن حمید ابن التیاح از عبدالله ابن ابی ملیکه روایت کرده است. ذهبی در «تلخیص المستدرک» میگوید: صحیح است و همان طور که میگوید صحیح میباشد.) آری، این فهم ام المؤمنین از حدیث منع از زیارت قبور و رخصت جواز زیارت قبور است و نسخ منع زیارت قبور برای زنان و مردان عام است و این فهم مخالف فهم فقهای متأخرین است. حال ما چگونه میتوانیم فهمی مخالف با فهم صحابه از نصوص داشته باشیم در حالی که به ما دستور داده شده که از آنان پیروی کنیم آن جا که میفرماید: (از سنت من و سنت خلفای راشدین پیروی کنید). امام احمد به این حدیث استناد کرده است چرا که اقوال صحابه از دیدگاه ایشان سنت است. (مسائل احمد به روایت ابوداود ۱۷۹۲) نظریه زهری و تعدادی از صاحب نظران همین است. نگا: ابن سعد در طبقات (۱۳۵/۲/۲) و ابونعیم در الحلیه۳۶۰/۳ و خطیب بغدادی در تقیید العلم ص ۱۰۷-۱۰۶ با سند صحیح از صالح بن کیسانی روایت میکند که گفت: در حالی که در پی علم بودم با زهری ملاقات کردم و گفتیم: سنتها را مینویسیم هر چه از پیامبر بود نوشتیم. سپس گفت: هر روایتی که از قول اصحاب است بنویسیم که سنت است گفتم: سنت نیست، نمینویسم گوید: او مینوشت و من نمینوشتم در نتیجه او موفق شد و من محروم شدم. و پیامبر میفرماید: «النُّجُومُ أَمَنَةٌ لِلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ النُّجُومُ أَتَى السَّمَاءَ مَا تُوعَدُ وَأَنَا أَمَنَةٌ لِأَصْحَابِي فَإِذَا ذَهَبْتُ أَتَى أَصْحَابِي مَا يُوعَدُونَ وَأَصْحَابِي أَمَنَةٌ لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَصْحَابِي أَتَى أُمَّتِي مَا يُوعَدُونَ»:(ستارگان امانت داران آسمان هستند، هرگاه ستارگان آسمان بروند بر آسمان چیزی که وعده داده شدهاند خواهد آمد و من امانت دار اصحابم هستم و هرگاه بروم همان چیزی که وعده داده شده خواهد آمد، و اصحاب من امانت داران امتم هستند، وقتی اصحابم بروند بر سر امتم چیزی که وعده داده شدهاند خواهد آمد). (مسلم: ش۴۵۹۶ ص۱۹۶ ج۴ به روایت سعید بن ابوبرده از پدرش).