حضرت علی مرتضی س
همین خصوصیات اخلاقی و همین خطمشی و روش زندگی خلافت نبوی، در زندگی آخرین حلقهی این زنجیرهی طلایی، یعنی حضرت علی مرتضیس، پسر عموی پیامبر ج به وضوح نمایان است، تمام خصایص خلافت نبوّت که در سه خلیفهی قبل، مشترک بود در وجود مبارک ایشان نیز مشاهده میگردید. او نیز قانون و اصول را در برابر سیاست و مصلحت شخصی مقدّم داشت، برای بقا و استحکام خلافت، از شیوهها و تدابیریکه صاحبان حکومت، اختیار میکنند و مناسب شأن امانتدار خلافت نبوت نیست، اجتناب نمود و بیباکانه آن دسته از عمال حکومت را که درنظر وی بر معیاربلندی از زهد و پارسایی که رسول الله ج و خلفایش بر جای گذاشته بودند و با روح خلافت نبوی تناسب داشت منطبق نمیآمدند، معزول نمود، بخاطر حفظ اصول و عقیده و باقیگذاشتن خلافت بر «منهاج نبوت» وظایف خطیر و ناگواری را متحمل شد. گرچه این وظایف به دوش او سنگینی میکرد، اما به مقتضای عقیده و یقین مؤمن و نیاز زمان، آنها را با جان و دل خرید. تمام مدت خلافت را در مجاهدات، درگیریها و سفرهای مستمر گذرانید، اما هیچ گونه یأس و ناامیدی به دل راه نداد و اظهار خستگی ننمود، از دوستان شکوه و گلایه و از دشمنان بدگویی نکرد، آرزوی راحتطلبی و انتظار ستایش و تجلیل از کسی نداشت، غم و اندوه از گذشته و نگرانی از آینده او را نمیآزرد، از فداکاری و از دستدادن جان نمیهراسید، وظیفهشناس و سختکوش بود، صبری چون دریا و استقامتی همچون کوه و وظیفهشناسی چون هوا و ابرها داشت، گویی همانگونه که شمشیر ذوالفقار در دست او مطیع و بیزبان بود، او نیز در دست قدرت ذاتی دیگر، مطیع و از گلایه و شکوه بری بود.
ایمان و اطاعت، درجهای دارد که برای «صدیقان» حاصل میشود، لیکن شناخت آن مقام و آشنایی با مشکلاتش، کار صاحبان ذوق و صاحبنظران است، از اینجاست که شناخت زندگی و شخصیت بزرگ حضرت علی امتحانی است بزرگ و امتیازی است ویژه برای اهل سنت، در محیط و شرایط ناگواریکه این مظاهر ایمان به غیب و جذبهی اطاعت به ظهور پیوست با محیط و شرایط خلفای پیشین متفاوت بود، به همین دلیل بسیاری از مؤرخان و اهل قلم و مدّعیان تفکّر و تحقیق، از درک واقعیت و شناخت دقیق شخصیت حضرت علیس عاجز ماندهاند. آنچه را آنان فتنه داخلی و جنگخودی مینامند، ما حضرت علیس را در این رابطه نه تنها معذور، بلکه مأجور نیز میدانیم و چون طرف مقابل (اهل شام) مرتکب خطای اجتهادی بودند، گمراه و فاسق دانستن آنان جایز نیست؛ اما معتقدیم که آنچه حضرت علیس در زمان خلافت خویش انجام داد بر اساس انگیزهی ادای وظیفه و روح ایمان و اطاعت انجام داد، به همین دلیل، این اعمال برای وی موجب رفع درجات و نزدیکی با خدا میباشد.
زندگی زاهدانهی حضرت علیس پرتو کامل خلافت نبوّت و نور خلافت صدیقی و فاروقی بود، در آن زمان، زاهدان و پارسایان بزرگ نمیتوانستند در این زندگی ساده و فقیرانه با وی برابری کنند. سرانجام کارگزاران حکومتی منتخب از سوی خودش و خویشان نزدیک، حتی برادر حقیقیاش عقیل بن ابی طالب نیز نتوانست با او همگام باشد.
در حقیقت روحیهی ایمان به غیب و یقین به آخرت که رسول الله ج در صحابه کرامش پدیدآورده بود، فکر و اندیشه، سیرت و اخلاق، زندگی و کردار و سیاست آنها را در قالبی نوین قالببندی نموده بود که در تنگی و راحتی، پیروزی و شکست، فقیری و حکومت بطور یکسان نمایان بود. آشکارترین و نیرومندترین معجزهی این ایمان، خلفای راشدین هستند، آنان به این معنا، خلفای راشد هستند که بینش و میراث پیامبر به آنان منتقل شد و آنها در این بینش و روش از او پیروی نمودهاند، نیابت کامل وی را انجام دادهاند. افراد نادان و کوتاهاندیش فکر میکنند که مسألهی جانشینی پیامبر ج نیز مانند جانشینی یک پادشاه یا فرمانروای یک منطقه بوده است و قضیه در مورد برخورداری شخص خلیفه و بستگان او از امکانات و مزایای دولت و احراز پستهای مهم برای خویشان خود بوده است، حال آنکه قضیه در مورد انجام وظایف نبی و داشتن زندگی ساده و فقیرانه و سرشار از ایثار و فداکاری بود، مسأله خدمت و راحترسانی به خلق و کمتر برخوردارشدن از اسباب دنیا و خود را در معرض خطر و مشقت قراردادن بود و شکی نیست که هریک از خلفای راشدین، به نوبهی خود، این حق را ادا نمودهاند و در عمل به جهانیان نشان دادهاند.