فتنهی قادیانیت
در میان فتنههایی که در طول تاریخ اسلامی، پدید آمدهاند، فتنهی «قادیانت» منحصر بفرد است، بنده به مطالعهی آن بخش تاریخ که متعلق به ادیان، عقاید، افکار، نهضتها و جنبشها است بسیار علاقه داشته و دارم بنابراین، در پرتو مطالعات محدود خویش میتوانم ادعا کنم که از زمان ظهور اسلام تاکنون، هیچ فتنهای به اندازهی فتنه قادیانیت حساس و پیچیده و خطرناک نبوده است. زیرا این حرکت، دعوتی است آشکار برای تأسیس دین جدید و ملّت مستقل که این بُعد از خطرناکترین (و اختصاصیترین) ابعاد آن بشمار میآید، بیشتر کسانی که در ابتدا، پیرامون این موضوع قلم برداشتهاند از عمق خطرها و ابعاد همه جانبه این حرکت شوم آگاهی نداشتهاند؛ زیرا بسیاری از حقایق به زمان و مکان تعلق دارند و تنها تیزهوشی و دانش وسیع، برای درک آنها کافی نیست، بنابراین، نسبت به قضیه و جریانیکه هنوز پیش نیامده است، نمیتوانیم داوری کنیم.
از اینجاست که بسیاری از نویسندگان و مناظران ما (که شایستهی تقدیر و تشکر هستند) زمانی به تحلیل و نقد آرای این فرقه پرداختهاند که هنوز چهرهی راستین و برنامهی کامل این حرکت شوم (که طی مراحل تدریجی و برنامه طرح ریزی شده تکامل یافته است) کاملاً روشن نبوده است، از اینجاست که دچار اشتباه شدهاند و قادیانیت را یک اقلیت مسلمان پنداشتهاند که در یک عقیدهی دینی یا رأی علمی با سایر مسلمین اختلاف نظر دارند؛ حال آنکه این نظریه اشتباه است و قادیانیت مدّعی دین و آیین مستقلی است که در برابر دین اسلام طرحریزی شده است، آنها نظام دینی نوینی ترتیب دادهاند و دارای کتابها، شعائر، مقدسات، قبله و طرز تفکر جداگانهای هستند و به جای همهی مراسم و شعائر اسلامی، جایگزینی تهیه نمودهاند [۴۶] و حتی در برابر ماههای هجری، قمری تقویم اسلامی، ماههای نوینی (براساس تاریخچهی این حرکت) ترتیب دادهاند، وقت ایجاب نمیکند که در این باره به تفصیل بحث شود، در کتابهای متعدد، آرای باطل و اندیشههای پوچ این فرقهی ضد اسلامی بیان شده است، در کتاب «قادیانیت» تألیف اینجانب نیز، باب مستقلی تحت عنوان «دین و امّت مستقل» وجود دارد (برای آگاهی بیشتر به آن کتاب مراجعه فرمایید).
نباید فراموش کرد که «قادیانیت» تلاشی است گسترده برای تأسیس دین و مذهب مستقل. این فرقه، آقای «قادیانی» را از سایر انبیاء برتر میدانند [۴۷] . بار دیگر عرض میکنم که علّامه اقبال، این حقیقت را به خوبی درک کرده بود، وقتی جواهر لعل نهرو (نخست وزیر اسبق هند)، این سوال را عنوان کرد که: چرا مسلمانان در برابر «قادیانیت» بیش از حد حساسیت نشان میدهند و آن را از مسلمانان جدا میدانند؟ حال آنکه نیز جزو یکی از فرقههای متعدد مسلمین هستند؟ و کمال اتاترک نیز اصلاحاتی در دین به وجود آورد و آرای جدیدی ارائه کرد؛ اما در تکفیر و ردّ او تا این حد حساسیت نشان داده نشد؟ [۴۸]
علّامه اقبال در پاسخ وی، این حقیقت را بوضوح بیان میدارد که وحدت و کیان امّت اسلامی، بر عقیدهی ختم نبوّت استوار است.
به عقیدهی بنده قاطعیت ایشان در برابر این سؤال محض توفیق الهی بوده است.
بنده ایشان را تفسیر و مصداق این آیه میدانم که:
﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾[الفتح: ۴]
«لشکرها (و قوای) آسمانها و زمین، مال خداست».
اگر خدایناخواسته، علّامه اقبال در این مورد، اندکی دچار تردید و شک میشد، اکنون نجات نسل جوان، بسیار مشکل بود، لیکن نتیجهی دعای مردان مخلص الهی بود که علّامه اقبال به توفیق خدا توانست تردیدی به خود راه ندهد، ایشان در این رابطه شاهکار علمی و فکری ارائه دادهاند، وی در مقالهای به زبان انگلیسی که در پاسخ جواهر لعل نهرو منتشر شده است چنین مینویسد:
«اسلام به عنوان یک آیین، بر شریعت و عقاید مخصوص خود استوار است، اما وجود جامعه اسلامی بعنوان یک امّت، وابسته به شخصیت حضرت محمد ج و اعتقاد به ختم نبوّت است. شریعت اسلام، برای استوار ماندن نظام اسلامی کافی است، اما وحدت و تشکّل امّت اسلامی و رمز پایداری آن، به عقیدهی ختم نبوّت استوار است» [۴۹] .
مطلب دیگریکه علّامه اقبال به آن تصریح کرده است اینکه میگوید: این فتنه یکی از توطئهها و برنامههای وسیع و گستردهی بریتانیا و دولتهای غربی است. این نکته یکی از حقایق تاریخی است که مدرک زندهای برای اثبات آن وجود دارد، خود آقای غلام میرزا در کتاب «تریاق القلوب» نوشته است:
«بیشترین قسمت عمر من، در تأیید و حمایت از حکومت انگلیس صرف شده است و دربارهی ممنوعیت و حرمت جهاد و وجوب اطاعت اولی الامر (حکومت انگلیس) کتابها و نشریههای بیشماری نوشتهام و منتشر ساختهام، که اگر همهی آنها یکجا جمع شود پنجهی کُمد پر خواهد شد، من همهی این کتابها را در کشورهای عربی، مصر، شام، ترکیه و کشورهای دیگر منتشر کردهام، هدف من دائماً این بوده است که مسلمین خیرخواه و دوستدار این حکومت باشند و از دلهای خود روایات و افسانههای «مهدی» سفاک و «مسیح» خونخوار را بیرون برانند و احکامیکه انگیزهی جهاد را در دلها میپرورانند و قلوب نادانان و ابلهان را فاسد میکنند از ذهن خود بزدایند» [۵۰].
همچنین در آخر کتاب «گواهی قرآن» میگوید:
«اعتقاد همیشگی بنده این است که اسلام دارای دو بخش است:
بخش اول اطاعت خدا و بخش دوم اطاعت از حکومتیکه امنیت را در صحنهی گیتی برقرار ساخته است و ما را در سایهی خود از گزند ظالمان پناه داده است و همانا آن حکومت بریتانیا است» [۵۱].
جناب میرزا آقا در تقاضاییکه در تاریخ ۲۴ فوریه سال ۱۸۹۸م به معاونت استانداری «پنجاب» (که از سوی حکومت انگلیس اداره میشد) تقدیم کرده است، خود و خانوادهی خویش را وفادار و جان نثار حکومت بریتانیا و دست نشاندهی «بذر خودکاشته» انگلیس نامیده است [۵۲].
چنانکه در این نامه مینویسد:
«از حکومت وقت انتظار دارم که این خانواده را که «بذر خودکاشته» انگلیس است مورد عنایت خاص قرار دهد و همهی دولتمردان خود را سفارش کند تا اینجانب و همفکرانم از مزایا و تسهیلات ویژه برخوردار باشیم» [۵۳].
علّامه اقبال/ به طرز بسیار لطیف و حکیمانهای، ارتباط بین حرکت قادیانی و منافع سیاسی استعمار انگلیس را آشکار ساخته است. ایشان در مورد امامت و نبوّت (که قادیانی مدعی آنها بود) سرودههای زیبایی دارد، وی در ابیاتی به زبان اردو تحت عنوان «امامت» میگوید:
«از حقیقت امامت، پرسیدی!
آری! حق، تو را مانند من صاحب اسرار کند، امام و رهبر راستین زمان تو کسی است که تو را از حاضر و موجود بیزار کند (و به جهان آخرت امیدوار گرداند).
در آینه مرگ، سیمای دوست را به تو بنماید؛
زندگی در جهان مادی را بیش از پیش برای تو دشوار کند تو را از خطرها و ضررها آگاه سازد و روح غیرت و حماسه را در وجودت زنده گرداند؛
به وسیلهی اکسیر فقر از وجود تو شمشیری بران بسازد.
امامت و رهبری فردیکه مسلمان را جیرهخوار حکام و سلاطین کند،
فتنهی بزرگی برای ملّت اسلام خواهد بود».
همچنین تحت عنوان «نبوت» میسراید:
«من نه عارفم نه مجدّد نه محدّث و نه فقیه
نمیدانم مقام و جایگاه نبوّت چیست؟
هان، البته در مورد جهان اسلام صاحبنظر هستم
ضمیر آسمان نیلگون به روی من گشوده است
من در شب تاریکِ عصر حاضر، حقیقتی را دیدهام
که مانند بدر کامل (ماه ۱۴) روشن و درخشان است
(لذا به کمک این تجربه میگویم)
نبوتی که از توانمندی، قیام، مبارزه و شوکت و عظمت بیبهره باشد، آن نبوّت برای مسلمین، به اندازهی برگ گیاهی ارزش ندارد».
این حقایق از زبان فردی جاری است، که تحصیلات عالی خود را در دانشگاه کمبریج (لندن) به پایان رسانده است، خداوند دو شخصیت (بزرگ) را در پنجاب بوجود آورده است (من در اینجا مولانا سید محمد علی مونگیری مولانا ثناءالله امر تسری، و مولانا سید محمد حسین بتالوی، علّامه مولانا شاه کشمیری، و مولانا سید عطاءالله شاه بخاری و همچنین پروفسور الیاس برنی و دیگران را ذکر نمیکنم، که در این رابطه به مقاله مستقل بلکه به رساله و کتاب جداگانهای نیاز است) از شما تقاضا میکنمکه آنان را در دعاهای خویش یاد کنید، این دو شخصیت عبارتند از علّامه اقبال و مولانا ظفر علی خان، (مدیر نشریه «زمیندار») اگر این دو نفر به موقع به میدان نمیآمدند، اکنون بدستآوردن نسل امروز که با زبان و تعبیر بیان و شیوه استدلال ما آشنایی نداشتند، بسیار مشکل بود، اشعار بسیار عمیق و مؤثر و سحرانگیز علّامه اقبال و قدرت بیان ظفر علی خان، باعث شد تا آنان از خطر قادیانیت نجات یابند.
[۴۶] بطور مثال بجای حج بیتالله، «قادیان» به جای زیارت روضه نبوی، زیارت قبر «میرزا غلام احمد» (مؤسس مذهب) به جای بیت المقدس، مسجد شهر قادیان و بجای پیامبر اسلام و اصحاب او، آقای قادیانی و یاران او را در نظر گرفتهاند؛ برای تفصیل بیشتر رجوع شود به کتاب «القادیاني والقادیانیة» اثر همین نویسنده- مترجم». [۴۷] خود آقای قادیانی میگوید: «خواست الهی بوده است که صفات و کمالات همه انبیا را در وجود یک فرد جمع کند و آن فرد من هستم». (براهین احمدیه. ج: ۵، ص: ۹۰. مترجم). [۴۸] نشریه STATESMAN. [۴۹] مراجعه شود: ISLAM AND AHMADISM انتشارات مجلس تحقیقات و نشریات اسلام، ندوة العلماء لکهنو. [۵۰] تریاق القلوب، ص: ۱۵. [۵۱] ضمیمه کتاب «گواهی قرآن» (مترجم به نقل از کتاب «القادیانی و القادیانیه» اثر همین مؤلف). [۵۲] تبلیغ رسالت، ج: ۷، ص: ۱۹- ۲۵. برای تفصیل بیشتر، رجوع شود به کتاب «قادیانیت» فصل دوم، «حمایت از حکومت انگلیس و الغای جهاد». [۵۳] قادیانیت، فصل دوم. (مترجم)