«حاصلی از آنچه که گذشت»
استعمال لفظ اسلام و ایمان هر یک بجای دیگری بر اعتقاد و اقرار و عمل.
۲۵- دین بطور کلی عبارت از اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح ظاهری و باطنی است. و هرکدام از این سه، به اعتباری ایمان و به اعتباری دیگر اسلام نامیده میشود.
۱- پس اعتقاد به قلب ایمان نامیده میشود زیرا که تصدیق و باور است و اسلام نامیده میشود، چرا که اعتقاد قلبی به چیزی، اذعان و فروتنی و تسلیم در برابر اوست.
۲- نطق یا اقرار شهادتین با زبان ایمان نامیده میشود چونکه بر تصدیق دلالت دارد و اسلام نامیده میشود زیرا که بر فروتنی و فرمانبرداری دلالت دارد.
۳- مثلاً زکات ایمان نامیده میشود چونکه مبنی بر تصدیق است و ثمرهای از ثمرات آن، و اسلام نامیده میشود زیرا که اذعان و انقیاد است. و محبت بخاطر خدا ایمان نامیده میشود چونکه مبنی بر تصدیق و ثمرهای از ثمرات آن است و اسلام نامیده میشود زیرا که اذعان و انقیاد است.
۲۶- ایمان در اصطلاح شرعی عبارت است از اقرار به زبان و تصدیق به قلب و عمل با جوارح، کسی که این هر سه را بجای آورد ایمانش تکمیل شده وگرنه ناقص است زیرا که خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾[الأنفال: ۲].
«جز این نیست که مؤمنون حقیقی کسانیاند که هرگاه یادی از خدا شود دلهایشان به ترس و لرز درآید».
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ١٥﴾[الحجرات: ۱۵].
«جز این نیست که مؤمنان حقیقی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و سپس شک ننمودند و با مالها و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند، این گروه همینهایند راستگویان».
رسول گرامی جفرمودند: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»[۱٧]«هیچیک از شما ایمانش کامل نمیگردد تا هنگامی که آنچه برای خود میپسندد برای برادر مسلمانش نیز بپسندد» و نیز فرمودند: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»[۱۸]. «هیچیک از شما ایمانش کامل نمیگردد تا وقتی که من در نزد وی از پدر و فرزندش و همه مردم محبوبتر نباشم».
«الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً، فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِيمَانِ»[۱٩].
«ایمان هفتاد و چند یا شصت و چند شاخه است که بهترین آن گفتن: لا إله إلا الله و کمترین آن دورکردن موانع از سر راه است. و حیاء نیز شعبهای از ایمان است».
۲٧- ایمان کم و زیاد میشود، با زیاد شدن اعمال نیک زیاد میشود و با کم شدن آن کم. خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا﴾[الأنفال: ۲].
«هرگاه آیات خدا بر آنان خوانده شود ایمانشان را زیاد میکند».
و نیز میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾[آل عمران: ۱٧۳].
«آنانیکه منافقان به آنان گفتند: همانا مردم کافر بر علیه شما لشکر و نیرو جمع کردهاند پس از آنان بترسید، این سخن بر ایمانشان بیفزود، و گفتند: خدا برای ما کافی است و او بهترین کار ساز است».
پیامبر اکرم جفرمودند: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإِيمَانِ»[۲۰].
«هرکس از شما امر ناپسندی را ببیند بر او لازم است که آن را با دستش تغییر دهد اگر نتوانست با زبانش و اگر نتوانست با قلبش، و این ضعیفترین درجه ایمان است».
۲۸- تصدیق که اساسیترین جزء ایمان است گاهی قوی و گاهی ضعیف میشود با نگاه کردن در آیات کونی و تدبر نمودن در آیات سمعی و تقرب جستن به خدا و با عبادات مشروع قوی میشود و با عکس اینها ضعیف میگردد. خداوند متعال به نقل از ابراهیم÷ میفرماید:
﴿وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِيۖ﴾[البقرة: ۲۶۰].
«لیکن میخواهم که دلم آرام گیرد».
و نیز میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ ٧٥﴾[الأنعام:٧۵].
«همچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان میدادیم تا از یقین کنندگان باشد».
رسول خدا جدر حدیثی که ابوهریرهس روایت میکند فرمودند: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، وَاللَّهُ فِى عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِى عَوْنِ أَخِيهِ، وَمَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا سَهَّلَ اللَّهُ لَهُ بِهِ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِى بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَيَتَدَارَسُونَهُ بَيْنَهُمْ إِلاَّ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ وَغَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِكَةُ وَذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ وَمَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ»[۲۱].
«کسی که غمی را از مسلمانی دور کند خداوند در روز قیامت غمی را از او دور خواهد نمود. و کسی که بر تنگ دستی آسان بگیرد خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان خواهد گرفت، و خداوند همواره به بندهاش کمک خواهد نمود مادامیکه بنده به برادر مسلمانش کمک کند، کسی که راهی برای جستجوی علم در پیش گیرد خداوند راهی را بسوی بهشت برایش آسان خواهد نمود. هیچگاه چنین نخواهد شد که عدهای از مردم در یکی از خانههای خدا جمع شوند و با یکدیگر به خواندن کتاب خدا مشغول شوند مگر اینکه بر دلهای آنان سکون و آرامش فرود خواهد آمد و رحمت الهی آنان را خواهد پوشاند و فرشتگان بدور آنان حلقه خواهند زد، و خداوند آنان را جزو مقربین خودش خواهد شمرد. و بدانید که کسی که عملش او را عقب بیندازد و از قدرش بکاهد نسبش نمیتواند او را پیش بیندازد و ارزشش را زیاد کند».
در حدیث حضرت حنظله (سیدیسکه از کاتبان رسولالله جبود)، آمده است که گفت: یکروز هنگامی که حضرت ابوبکر صدیقسبا من روبرو گردید فرمود: حنظله تو چطوری؟ گفتم: حنظله منافق شده است. فرمود: سبحانالله! این چه حرفی است؟! گفتم: همین، وقتی که پیش رسول خداجهستیم و با ما از بهشت و دوزخ صحبت میکند، گویا با چشم سر آنها را ببینیم اما وقتی که از مجلس آن حضرت جبیرون میآییم و با زنان و فرزندان و کار و کسب مشغول میشویم بسیاری چیزها را فراموش میکنیم. حضرت ابوبکر صدیقسفرمود: ما هم با همین مشکل روبرو هستیم. من و ابوبکر با هم نزد رسول خدا جرفتیم، گفتم: ای رسول خدا، حنظله منافق شده، فرمود: مگر چه شده است؟ گفتم: ای رسول خدا، وقتیکه ما پیش شما هستیم و ما را به یاد بهشت و دوزخ میاندازید گویا آنها را با چشمان خودمان میبینیم اما همینکه از پیش شما بیرون میرویم و با زن و فرزند و کار و کسب خودمان مشغول میشویم بسیاری چیزها را فراموش میکنیم. رسول اکرم جفرمودند: «وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِى وَفِى الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلاَئِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ وَفِى طُرُقِكُمْ وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً»[۲۲]. «قسم بذاتی که جانم در دست اوست، اگر شما بر همان حالتی که پیش من هستید همیشه باقی بمانید و همواره به ذکر خدا مشغول باشید، فرشتگان الهی در خوابگاهها و بر سر راهها با شما مصافحه خواهند کرد ولیکن ای حنظله، ساعتی این و ساعتی آن. سه مرتبه این جمله را تکرار فرمودند».
۲٩- کسی که ایمانش خالی از یقین باشد از زمره اهل ایمان خارج گردیده و جزو کافران بشمار میرود اگرچه کلمه بخواند و مانند مؤمنان عمل کند.
زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦﴾[النساء: ۱۳۶].
«کسی که خدا و فرشتگان و کتابها و رسولانش و روز رستاخیر را انکار کند به تحقیق که گمراه شده و از حق بسیار دور گردیده است».
و نیز میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ١٥١﴾[النساء: ۱۵۰-۱۵۱].
«آنانیکه از خدا و پیامبران منکر میشوند و میخواهند بین خدا و پیامبرانش در ایمان آوردن، فرق بگذارند میگویند: به بعضی ایمان میآوریم و بعضی دیگر را انکار میکنیم، و میخواهند در این میان راه دیگری انتخاب کنند. این گروه همینهایند کافران حقیقی و ما برای کافران عذابی رسواکننده آماده کردهایم».
و نیز میفرماید:
﴿إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ١﴾[المنافقون: ۱].
«هرگاه منافقان نزد تو آیند خواهند گفت: گواهی میدهیم که براستی تو فرستاده خدایی و خدا میداند که تو حقیقتاً رسول خدایی و خداوند گواهی میدهد که منافقین دروغگویند».
۳۰- کسی که از روی ضد و عناد از گفتن شهادت انکار کند، مؤمن بشمار نمیرود بلکه وی از کافران است، زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ﴾[النمل: ۱۴].
«از روی ستمگری و تکبر آیات خدا را انکار کردند، درحالی که دلهایشان به آن متیقن بود».
۳۱- کسی که قلبش در مقابل آنچه از عقاید اسلام شناخته خاضع نشود و او را به عمل وادار نکند این علم بدون عمل، برایش مفید نبوده و صرفاً با این شناخت از جمله مسلمین بشمار نمیرود، زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِيقٗا مِّنۡهُمۡ لَيَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٤٦﴾[البقرة: ۱۴۶].
«کسانی که به آنان کتاب دادیم پیامبر را چنان میشناسند که فرزندانشان را میشناسند. اما عدهای از آنان با اینکه میدانند حق را کتمان میکنند».
۳۲- کسی که اعمالش را ضایع کند از دایره ایمان خارج نمیشود. بدلیل این ارشاد خداوندی که میفرماید:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ﴾[الحجرات: ٩].
«و اگر دو گروه ازمؤمنان با هم جنگیدند میان آنان صلح برقرار کنید».
و نیز بدلیل حدیث ابوبکرهسکه گفت: رسول خدا جمیفرماید: «إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِى النَّارِ»[۲۳]«هرگاه دو مسلمان بر یکدیگر شمشیر بکشند قاتل و مقتول هردو در دوزخ خواهند بود، گفتم: ای رسول خدا، قاتل که معلوم است، مقتول چرا؟ فرمود: زیرا او نیز در پی کشتن رفیقش بود».
۳۳- هر کسی گناهی مرتکب شود تا وقتیکه توبه نکند نافرمان بشمار میآید. زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١﴾[الحجرات: ۱۱].
«چقدر زشت است القاب بد نهادن. پس از ایمان، و هرکه از فسق و گناه، توبه نکند پس ایشانند ستمگران».
و همچنین میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥﴾[النور: ۴-۵].
«آنانیکه به زنان با عفت مؤمنه نسبت بدکاری میدهند آنگاه چهار شاهد (عادل) بر دعوای خود نمیآورند، آنان را هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز شهادتشان را نپذیرید که مردمی فاسق و فاجر هستند مگر آنهایی که بعد از آن فسق و بهتان به درگاه خدا توبه کردند و در مقام اصلاح عمل خویش برآمدند (در این صورت از گناه آنها درمیگذرد) که یقیناً خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
[۱٧] متفق علیه. به روایت أبوهریرهس. [۱۸] متفق علیه. به روایت انسس. [۱٩] متفق علیه. به روایت أبوهریرهس. [۲۰] متفق علیه. به روایت ابوسعید خُدری. [۲۱] صحیح مسلم. [۲۲] صحیح مسلم. [۲۳] صحیح مسلم حدیث شماره (۲۸۸۸).