۳ انگیزههای جعل حدیث
انگیزههای حدیثسازی در میان شیعه با انگیزههای جعل حدیث در میان سنّیان از جهاتی تفاوت داشته و در پارهای از موارد نیز همانند بوده است. سنّیان چون حکومت و قدرت را در دست داشتند یکی از انگیزههای حدیثسازی در میان آنها تقرّب به خلفاء و مراکز قدرت بود چنانچه خطیب بغدادی (متوفّی به سال ۴۶۳ ه. ق) در «تاریخ بغداد» آورده است که روزی أبوالبختری وهب بن وهب قرشی بر خلیفۀ زمان خود هارون الرشید وارد شد، در این هنگام خلیفه مشغول بازی با کبوترهای خود بود و آنها را پرواز میداد! هارون از أبوالبختری پرسید: آیا در بارۀ این کار، حدیثی (خوب یا بد) میدانی؟ أبوالبختری فوراً گفت:
«حدثني هشام بن عروه عن أبيه عن عائشه أن النبي -ج- کان يطير الحمام»!
یعنی: «هشام بن عروه از پدرش (عروه بن زبیر) از عائشه برای من نقل کرده است که پیامبر -ج- کبوتر پرواز میداد»!
رشید نگاه تندی به او کرد و گفت: از نزد من بیرون برو.
و پس از رفتن ابوالبختری اضافه کرد: اگر او مردی از قریش نبود از مقام قضاء عزلش میکردم [۲۲]. پیدا است که این قاضی طمّاع و دروغگو حدیث مزبور را برای تأیید کار خلیفه و خوشدلی او ساخته است تا از این راه به وی تقرّب جوید. امّا در میان شیعیان جا نداشت کسی بدین دستاویز حدیثساز کند زیرا پس از خلافت امیر مؤمنان علی -÷- و حکومت کوتاه مدّت امام حسن -÷- قدرت سیاسی از دست اهل بیت -÷- بیرون رفت و بعلاوه علی -÷- و فرزندانش آگاهتر و بینیازتر از آن بودند که دروغپردازان برای ایشان حدیث بخوانند و از این راه به آنان تقرّب جویند. با وجود این، در عصر امامان -÷- گاهی افراد منحرف و جاهطلب به ایشان نزدیک میشدند تا با نقل حدیث از آنان، برای خود نفوذ و اعتباری در میان طرفدارانشان بیابند. ایندسته معمولاً اقوال ائمه -÷-س را تحریف میکردند و سخنان آنها را به نفع خود تفسیر مینمودند چنانکه کشّی در کتاب رجالش آورده است که امام صادق -÷- به فیض بن مختار فرمود:
«يا فيض؛ إن الناس أو لعوا بالکذب علينا کأن الله افترض عليهم لا يريد منهم غيره! وإني أحدث أحدهم بالحديث فلا يخرج من عندي حتی يتأوله علی غير تأويله وذلک أنهم لا يطلبون بحديثنا وبحبنا ما عند الله وإنما يطلبون به الدنيا وکل يحب أن يدعي رأسا» [۲۳]...
یعنی: «ای فیض؛ مردم علاقۀ شدیدی به دروغ بستن بر ما دارند گویی خداوند این کار را بر آنان واجب ساخته و چیز دیگری از آنها نخواسته است! من برای یکی از ایشان حدیثی میگویم و او از نزد من بیرون نمیرود تا آنکه حدیث مزبور را به غیر معنای حقیقی آن تأویل میکند زیرا که آنها از حدیث ما و از محبّت ما (خاندان پیامبر -÷-) خشنودی خدا را نمیجویند بلکه از این راه دنیا را میطلبند و هر کدام دوست دارد که نام رئیس بر او نهاده شود».!
برای اینکه بدانیم این دنیاطلبان چگونه احادیث ائمه -÷- را مغرضانه تفسیر میکردند مناسب است به روایتی که ابو جعفر کلینی (متوفّی در سال ۳۲۸ یا ۳۲٩ ه. ق) در اصول کافی آورده توجه کنیم.
شیخ کلینی به إسناد خود از محمّد بن مارد نقل کرده که گفت:
«قلت لأبي عبد الله -÷- حديث روي لنا أنک قلت: إذا عرفت فأعمل ما شئت! فقال: قد قلت ذلک. قال قلت: وإن زنوا أو سرقوا أو شربوا الخمر؟! فقال لي: إنا لله وإنا إليه راجعون. والله ما أنصفونا أن نکون أخذنا بالعمل ووضع عنهم، إنما قلت: إذا عرفت فأعمل ما شئت من قليل الخير وکثيره فإنه يقبل منک». [۲۴]
یعنی: «به ابو عبدالله صادق -÷- عرض کردم حدیثی از شما برای ما روایت شده که گفتهاید: چون به معرفت دست یافتی هر گونه که میخواهی عمل کن! امام پاسخ داد: آری من این سخن را گفتهام. محمّد بن مارد گفت پرسیدم: و اگر چه زنا کند یا دزدی کند یا باده گساری کند؟! امام پاسخ داد: إنا لله و إنا إلیه راجعون (و این آیه را به هنگام پیش آمدن مصیبت میخوانند) به خدا سوگند (کسانی که سخن مرا بدینگونه تأویل و تحریف نمودهاند) در بارۀ ما انصاف را رعایت نکردهاند که ما در برابر هر عملی مسؤول باشیم ولی از آنها رفع مسؤولیت شده باشد! چیزی که من گفتم جز این نبود که چون به معرفت دست یافتی هر گونه که میخواهی عمل کن، کار نیکویت اندک باشد یا بسیار البته از تو پذیرفته میشود».
از انگیزههای ریاست طلبی که بگذریم، یکی از ناپسندترین علل حدیث سازی و افترا به ائمه، غلوّ در بارۀ آنان یا دشمنی با ایشان بوده است چنانکه شیخ صدوق در کتاب: «عیون اخبار الرضا» آورده است که امام رضا -÷- به إبراهیم بن أبی محمود گفت:
«إن مخالفينا وضعوا أخباراً في فضائلنا وجعلوها علی ثلاثه أقسام. أحدها الغلو وثانيها التقصير وثالثها التصريح بمثالب أعدائنا فإذا سمع الناس الغلو فينا کفروا شيعتنا ونسبوهم إلی القول بربوبيتنا وإذا سمعوا التقصير اعتقدوه فينا وإذا سمعوا مثالب أعدائنا بأسمائهم ثلبونا بأسمائنا وقد قال الله عز وجل: «ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم». [۲۵]
یعنی: «مخالفان ما اخباری را در فضائل ما ساختهاند و آنها را بر سه بخش کردهاند: یکی احادیث غلوآمیز. دوّم احادیثی که ضمن آنها در حق ما تقصیر و کوتاهی شده است و سوّم احادیثی که در آنها به عیوب دشمنان ما تصریح کردهاند.
پس همین که مردم روایات غلوآمیز را در بارۀ ما میشنوند، پیروان ما را تکفیر میکنند و به آنها نسبت میدهند که مقام خدایی برای ما قائلند. و چون تقصیرها و کوتاهیهایی را که در حقّ ما روا داشتهاند میشنوند، به آنها عقیده پیدا میکنند. و هنگامی که عیوب دشمنان ما را با نام و نشان آنها، از قول ما میشنوند، با نام و نشان به ما ناسزا میگویند! با اینکه خدای تعالی (در قرآن کریم) فرموده است: غیر خدا را - که مشرکان میخوانند - ناسزا مگویید زیرا ایشان نیز از راه تجاوز و نادانی به خدا ناسزا خواهند گفت».
از میان سه نوع روایت که به قول امام رضا -÷- مخالفان ائمه -÷- آنها را ساختهاند، خوشبختانه روایات «تقصیر» را امروز در کتب حدیث کمتر میتوان یافت ولی متأسفانه آثار غلوآمیز و لعن و نفرین دیگران، آن هم با نام و نشان! به فراوانی در میان احادیث دیده میشود که باید هشیارانه با آنها روبرو شد و نسل معاصر و آینده را از گزندشان بر کنار داشت.
دیگر انگیزههای حدیث سازان، دلسوزی بیش از اندازه برای امور دینی بوده است. شاید این ادّعا مایۀ شگفتی شود ولی با کمال تأسف، انگیزۀ مزبور در میان سنّی و شیعه راه یافته و احادیث مجعولی را ببار آورده است.
در کتب اهل سنت نوشتهاند که از مردی به نام نوح بن مریم مروزی (متوفی در سال ۱٧۳ ه. ق) پرسیدند: حدیثی را که از قول عکرمه به روایت از ابن عباس در ثواب خواندن یکایک سورههای قرآن نقل میکنی، از چه کسی شنیدهای و از کجا آوردهای؟
نوح بن مریم پاسخ داد:
«إني رأيت الناس قد أعرضوا عن القرآن وأشتغلوا بفقه أبي حنيفه ومغازي ابن إسحق فوضعت هذا الحديث حسبة» [۲۶]!!
یعنی: «من دیدم مردم از قرآن رویگرداندهاند و به فقه أبو حنیفه و مغازی [۲٧]محمّد بن اسحق سرگرم شدهاند از اینرو حدیث مزبور را برای ثواب (یعنی قربه الی الله)! جعل کردهام».!!
شهید ثانی (شیخ زینالدّین عاملی) مینویسد: «احادیثی که در تفسیر واحدی و ثعلبی و زمخشری در ثواب خواندن سورهها آمده، همه از همین قبیل شمرده میشود و سازندۀ آنها خود به جعل این احادیث اعتراف کرده است» [۲۸]!
و من اضافه میکنم که متأسفانه احادیث مزبور در تفاسیر شیعه نیز راه یافتهاند و در تفسیر «التِّبیان» اثر شیخ طوسی و تفسیر «مجمع البیان» اثر شیخ طبرسی و تفسیر «روض الجنان و روح الجنان» اثر شیخ ابو الفتوح رازی دیده میشوند با اینکه سازندۀ این احادیث بنا به قول شهید ثانی و دیگران، یکی از صوفیان آبادان بوده است [۲٩]!
این احادیث ساختگی را به صحابی مشهور، ابی بن کعب نسبت دادهاند که از رسول خدا -ج- شنیده است.
نوح بن مریم و امثال او که این احادیث را میساختند در محیط اهل سنّت بسر میبردند ولی احادیثی هم داریم که اهل غرض، آنها را ساختهاند تا به گمان خود، شیعیان را به مخالفت با بدعت و إحیاء سنّت تشویق کنند! از جملۀ آنها حدیثی است که در تفسیر «منهج الصادقین» اثر ملافتح الله کاشانی (متوفی به سال ٩٧٧ ه. ق) از قول رسول خدا -ج- آمده است که فرمود:
«من تمتع مرة کان درجته کدرجة الحسين ومن تمتع مرتين فدرجته درجة الحسن ومن تمتع ثلاث مرات کان درجته کدرجة علي بن أبي طالب ومن تمتع أربع مرات فدرجته کدرجتي» [۳۰]!!
بهتر است ترجمۀ این حدیث را از خود ملاّفتح الله نقل کنیم که مینویسد:
«هر که یکبار متعه کند درجۀ او چون درجۀ حسین باشد، و هر که دوبار متعه کند درجۀ او چون درجۀ حسن باشد، و هر که سه بار متعه کند درجۀ او چون درجۀ علی بن ابی طالب باشد، و هر که چهار بار متعه کند درجۀ او درجۀ من باشد»!!
آیا زشتتر از این کار چیزی هست که کسی برای تشویق شیعیان به متعه، چنین دروغی را از قول رسول خدا -ج- بسازد؟ مگر رسول اکرم -ج- نفرمود: «من کذب علی متعمداً فليتبوء مقعده من النار» [۳۱]؟
«هر کس عمداً بر من دروغ بندد برای خود جایگاهی از آتش بر گیرد».
گویا عذر گزارشگران این حدیث آنست که حدیث مزبور را دیگران نقل کردهاند و ایشان فقط آن را «بازگو» میکنند. ولی برحسب روایت شیعه و سنّی، رسول خدا -ج- و امام صادق -÷- فرمودهاند:
«کفی بالمرء کذبا أن يحدث بکل ما سمع» [۳۲]!
یعنی: «بر دروغگویی شخص همین کافی است که هر حدیثی را شنید برای دیگران نقل کند»!
در میان سنیها گروه دیگری زندگی میکردند که آنان را «مرتزقه» نام نهادهاند، این دسته در برابر احادیثی که برای مردم حدیث میخواند و میگفت:
«حدثنا أحمد بن حنبل ويحيی بن معين قالا حدثنا عبد الرزاق عن معمر عن قتاده عن أنس قال رسول الله - -ج- -: من قال لا إله إلا الله، خلق الله تعالی من کل کلمه منها طيرا منقاره من ذهب وريشه من مرجان»...!!
یعنی: «احمد بن حنبل و یحیی بن معین ما را روایت کردهاند از قول عبدالرزاق، از قول معمر، از قول قتاده، از قول انس که رسول خدا -ج- فرمود: هر کس بگوید لا اله الا الله، خداوند از هر کلمهای از آن، پرندهای میآفرینند که منقارش از طلا و بالش از مرجان باشد و »....!
آن مرد، حدیث ساختگی خود را دنبال کرد و سخن دور و درازی در این باره آورد. پس از بپایان بردن حدیث، ابن معین نگاهی به احمد افکند و احمد نظری به ابن معین انداخت و پرسید: آیا تو این سخنان را برای او نقل کردهای؟!
ابن معین جواب داد: بخدا این حکایت را جز هم اکنون، در عمرم از کسی نشنیدهام!
در این هنگام مرد حدیث ساز مزد خود را از این و آن گرفته بود و در انتظار بقیۀ عطایا بسر میبرد! ابن مُعین اشارهای به او کرد که پیش بیا. حدیث ساز بگمان آنکه نعمت تازهای به او خواهد رسید جلو آمد، ابن معین گفت:
من یحیی بن مُعین هستم و این شخص نیز احمد بن حنبل است، ما هرگز چنین حدیثی را از رسول خدا - -ج- - نشنیدهایم و برای تو نقل نکردهایم، اگر ناگزیر از دروغگویی هستی این دروغها را به دیگری نسبت ده!
حدیث ساز گفت: من شنیده بودم که یحیی بن معین مرد احمقی است ولی این امر تا امروز برایم به اثبات نرسیده بود!
ابن معین پرسید: چطور؟! حدیث ساز جواب داد: به دلیل آنکه تو میپنداری در دنیا جز شما دو تن، شخص دیگری به نام یحیی بن معین و احمد بن حنبل وجود ندارد، من از هفده احمد ابن حنبل و ابن معین دیگر حدیث نوشتهام [۳۳]!!
از احادیث قدیم شیعه استفاده میشود که «مرتزقه» کم و بیش در میان امامیه نیز راه یافته بودند و از اینرو ائمّه -÷- مردم را از اینکه در برابر احادیث ایشان مزد بگیرند بر حذر میداشتند چنانکه شیخ کلینی در اصول کافی آورده است که امام صادق -÷- فرمود:
«من أراد الحديث لمنفعة الدنيا لم يکن له في الآخرة نصيب» [۳۴]
یعنی: «کسی که برای نفع دنیا خواستار حدیث باشد در آخرت نصیبی نخواهد داشت».
و باز شیخی کلینی آورده است که امام باقر -÷- به ابو ربیع شامی فرمود:
«ويحک يا أبا الربيع لا تطلبن الرئاسه ولا تکن ذنباً ولا تأکل بنا الناس فيفقرک الله ولا تقل فينا ما لا نقول في أنفسنا فإنک موقوف ومسئول» [۳۵]...
یعنی: «وای بر تو ای ابا ربیع! در پی ریاست مباش، و دنبالهرو نیز مشو [۳۶]، و بدستاویز ما اموال مردم را مخور که خدا تو را فقیر گرداند، و در حق ما آنچه را که خود نمیگوییم مگو، زیرا که سرانجام در محکمۀ عدل الهی خواهی ایستاد و در برابر آنچه گفتهای و هر چه کردهای مسئول خواهی بود».
محدّث مشهور، حسن به شعبه (از علمای قرن چهارم هجری) در کتاب: «تحف العقول عن آل الرسول» از امام صادق -÷- نقل کرده است که فرمود: .... «فرقة أحبونا وسمعوا کلامنا ولم يقصروا عن فعلنا ليستأکلوا الناس بنا فيملأ الله بطونهم نارا» [۳٧]....
یعنی: «گروهی ما را دوست دارند و حدیث ما را شنیدهاند و در کار ما کوتاهی نکردهاند (ولی اینها مقدّمه است) تا بدستاویز ما اموال مردم را بخورند! پس خداوند شکمهای آنان را از آتش پر خواهد کرد»!
و شیخ ابو عمر و کشّی در رجال خود آورده است که امام علی بن الحسین -÷- به قاسم بن عوف فرمود:
«إياک أن تستأکل بنا» [۳۸]...
«بپرهیز از آنکه بدستاویز ما، مال مردم را بخوری».!
تردید نیست که گروه «مرتزقه» برای جلب مشتری، احادیثی ساختهاند و آنها را به ائمّه -÷- نسبت دادهاند بویژه در اخبار مربوط به شهادت اندوه بار سرور شهیدان، امام ابو عبدالله الحسین سلام الله علیه که متأسفانه دستاویز برخی برای تأمین معیشت شده است و به قول محدّث مشهور، میرزا حسین نوری (متوفّی به سال ۱۳۲۰ ه. ق) در کتاب «لؤلؤ و مرجان»:
«ظاهر آنست که بعضی از جماعت روضه خوانان از آن شیخ صوفی عبادانی (آبادانی) تقلید کردهاند [۳٩]و لکن آن شیخ به ملاحظۀ بیرغبتی خلق از قرآن، توهّم تقرّبی کرده و آن خبر را جعل کرده و در آن عمل، خیال جلب نفعی برای او نبوده امّا این جماعت در هر منبر که برآیند تازه آرند» [۴۰]!
اینک هنگام آن فرا رسیده است تا کتب مشهور امامیه را که در بارۀ حدیث تألیف شده بررسی کنیم و نمونههایی از احادیث نادرست و باطل را در هر کدام نشان دهیم.
***
[۲۲] تاریخ بغداد، جزء ۱۳، ص ۴۸۴ (در شرح احوال ابوالبختری وهب بن وهب قرشی). [۲۳] رجال الکشّی، ص ۱۲۴ (مقایسه شود با: فرائد الأصول شیخ انصاری، ص ۸٧). [۲۴] الأصول من الکافی، چاپ تهران، الجزء الثانی، ص ۴۶۴. [۲۵] عیون اخبار الرضا، ص ۱۶٩. [۲۶] البرهان فی علوم القرآن، اثر بدرالدین زرکشی، چاپ مصر، الجزء الأول، ص ۴۳۲. [۲٧] مقصود کتاب «السيرة النبوية» اثر محمّد بن اسحق مطلبی است که در شرح زندگانی و جنگهای رسول خدا -ج- نوشته شده است. [۲۸] الدّراية، ص ۵٧. [۲٩] الدّراية، ص ۵٧. [۳۰] تفسیر منهج الصادقین، چاپ تهران، ذیل آیه ۲۴ از سوره شریفه نساء. [۳۱] نهجالبلاغة، خطبه ۲۱۰ و اصول کافی، الجزء الأول، ص ۶۲. [۳۲] سفینة البحار، الجزء الثانی، ص ۴٧۴ و صحیح مسلم، الجزء الاول، ص ۱۰. [۳۳] الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة، اثر نور الدین علی قاری، چاپ بیروت، ص ۵۴-۵۵. [۳۴] الأصول من الکافی، الجزء الأول، صفحه ۴۶. [۳۵] الأصول من الکافی، الجزء الثانی، صفحه ۲٩۸. (همین سخن در کافی از قول امام باقر÷به ابو نعمان نیز روایت شده است ج ۲، ص ۳۳۸). [۳۶] در برخی نسخ قدیمی از اصول کافی، بجای (ذنبا) کلمه (ذنبا) ضبط شده است یعنی: گرگ مباش.! [۳٧] تحف العقول، اثر ابن شعبه حرّانی، چاپ تهران، ص ۵۵۴. [۳۸] رجال الکشّی، ص ۱۱۴، چاپ کربلاء. [۳٩] ذکر صوفی آبادانی که در فضیلت و ثواب خواندن سورهها به حدیث سازی پرداخته بود پیش از این گذشت. [۴۰] لؤلؤ و مرجان، چاپ سنگی، ص ۱۲۳.