۱۱ نقد احادیث وسائل الشیعه
۱- شیخ حر عاملی در «کتاب الطهارة» از وسائل الشیعه روایت عجیبی آورده است بدین صورت که مینویسد:
«محمد بن الحسن الطوسي بإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيی، عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير، عن داوود بن فرقد عن أبي عبد الله -÷- قال کان بنو إسرائيل إذا أصاب أحدهم قطرة بول قرضوا لحومهم بالمقاريض وقد وسع الله عليکم بأوسع ما بين السماء والأرض وجعل لکم الماء طهورا، فأنظروا کيف تکونون». [۱۳۱]
یعنی: «محمّد بن حسن طوسی -که خدا از او خشنود باد- به اسناد خود از محمّد بن احمد بن یحیی، از یعقوب بن یزید، از ابن ابی عمیر، از داود بن فرقد از ابو عبدالله صادق - -÷- - روایت نموده که گفت: چون بر پیکر فردی از بنی اسرائیل قطرهای بول میرسید، آنان گوشتهای پیکرشان را با قیچیها میچیدند! ولی خداوند کار طهارت شما (مسلمانان) را بیشتر از فاصلۀ میان آسمان و زمین وسعت داده و آب را وسیلۀ پاکی شما قرار داده است. پس بنگرید که شما چگونه (شکرگزار) میباشید»!
آیا چنین کاری در میان بنیاسرائیل مرسوم بوده است که بمحض چکیدن قطره بولی بر بدنشان -بجای شستن آن- پیکر خود را قیچی میکردند؟! (بیچاره کسانی که به بیماری سلسله البول دچار بودند)! پس چگونه از این حکم دردناک، هیچ خبر و اثری در تورات دیده نمیشود؟! و آیا خداوند عادل و حکیم و مهربان برای پاک کردن یک آلودگی طبیعی، چنین حکمی را صادر میکند؟! و آیا برای نشان دادن سهولت احکام اسلام، لازمست به چنین دروغهایی متوسّل شد؟!
ساختگی بودن این حدیث و امثال آن، بقدری روشن است که به تحقیق در اسناد آنها نیاز نداریم.
۲- شیخ حرّ عاملی در همان «کتاب الطهارة» از وسائل الشیعه روایتی آورده که بر «نجس بودن آهن» دلالت دارد! صورت روایت مزبور چنین است:
«وبإلاسناد عن عمار عن أبي عبد الله -÷- في الرجل إذا قص أظفاره بالحديد أو جز شعره أو حلق قفاه فإن عليه أن يمسحه بالماء قبل أن يصلي؟ سال: فإن صلي ولم يمسح من ذلک بالماء؟ قال - -÷- -: يعيد الصلوة لأن الحديد نجس وقال لأن الحديد لباس أهل النار والذهب لباس أهل الجنة». [۱۳۲]
یعنی: «محمّد بن حسن (شیخ طوسی) به اسناد خود از عمّار از ابی عبدالله صادق - -÷- - روایت کرده که عمار در بارۀ مردی از امام سؤال که چون ناخنهای خویش را با آهن (قیچی آهنین) بچیند یا مویش را قطع کند یا پشت سرش را بتراشد، آیا وظیفه دارد پیش از آنکه نماز گزارد، آنجا را با آب بشوید؟ و پرسید که اگر آن مرد نماز گزارد ولی جایگاه مذکور را با آب نشسته باشد، چه باید بکند؟ امام صادق -÷- پاسخ داد: وی نماز را اعاده کند (دوباره بخواند) زیرا که آهن نجس است و گفت: زیرا که آهن، لباس دوزخیان و طلا، جامۀ بهشتیان است»! این حکم (نجاست آهن) و لزوم اعادۀ نماز، بر خلاف اجماع علمای اسلام است. در قرآن کریم نیز آمده که مسلمانان در سفرهای جنگی، با سلاح (آهنین) نماز گزارند و نفرموده تا سلاحشان را بکنار خود نهند چنانکه میخوانیم:
﴿وَإِذَا كُنتَ فِيهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُم مَّعَكَ وَلۡيَأۡخُذُوٓاْ أَسۡلِحَتَهُمۡ﴾[النساء: ۱۰۲].
«و چون در میان یارانت بودی و برای ایشان نماز بپا داشتی، پس گروهی از آنان بهمراه تو به نماز برخیزند و اسلحۀ خود را بر گیرند...».
بنابراین کسی که مثلاً ناخن خود را با قیچی گرفت و سپس نماز خواند، لازم نیست نمازی را که خوانده است اعاده کند زیرا که آهن، نجس و باطلکنندۀ نماز نیست.
۳- و ۴- شیخ حرّ عاملی در «کتاب الصلوة» از وسائل الشیعه مینویسد:
«محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد عن ابن أبي نصر عن ثعلبه بن ميمون عن ميسر عن أبي جعفر - -÷- - قال: شيئان يفسد الناس بهما صلواتهم، قول الرجل: تبارک اسمک وتعالی جدک ولا إله غيرک، وإنما قالته الجن بجهالته فحکي الله عنهم. وقول الرجل: السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين». [۱۳۳]
یعنی: محمّد بن حسن (شیخ طوسی) به اسناد خود از احمد بن محمّد، از ابن ابی نصر، از ثعلبه بن میمون، از میسر از ابو جعفر باقر - -÷- - روایت کرده است که گفت: مردم با گفتن دو چیز، نماز خود را باطل میکنند! (یکی) سخن مردی که (در دعای افتتاح نمازش) گوید: تبارک اسمک و تعالی جدک و لا اله غیرک (یعنی: خداوندا نام تو مبارک است و جلال و عظمت تو بلند است و معبودی جز تو نیست) و این سخنی است که جنها از روی نادانی گفتند و خداوند (در قرآن) از ایشان حکایت نمود! و (دوّم) سخن مردی که (در تشهد اول نماز خود) بگوید: «السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين».
در «وسائل الشیعه» روایت مزبور بصورت دیگری هم آمده است و مینویسد:
«محمد بن علي بن الحسين قال قال الصادق - -÷- - أفسد ابن مسعود علی الناس صلوتهم بشيئين، بقوله: تبارک اسم ربک وتعالی جدک. فهذا شيء قالته الجن بجهالة، فحکي الله عنها. وبقوله: السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين في التشهد الأول»! [۱۳۴]
یعنی: «محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) گفت که امام صادق - -÷- - گفته است: عبدالله بن مسعود (صحابی معروف) نماز مردم را با دو چیز باطل کرد: (یکی) با گفتن تبارک اسم ربک و تعالی جدک که جنیان از روی نادانی آن را گفتند و خداوند (در قرآن) از آنها حکایت نمود و (دوّم) با گفتن «السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين»، در تشهد اوّل».
این هر دو روایت، بدون تردید غلط است زیرا عبارت «تعالی جد ربنا»در قرآن کریم عبارتی نیست که خداوند سبحان از جنّیان نادان حکایت نموده باشد لکه خدای متعال آن را به رسم تصدیق، از مؤمنان و موحّدان ایشان گزارش فرموده است که گفتند:
﴿وَأَنَّهُۥ تَعَٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَٰحِبَةٗ وَلَا وَلَدٗا ٣﴾[الجن: ۲].
«همانا جلال و عظمت خداوند ما بس بلند است، او نه همسری اختیار کرده و نه فرزندی گرفته است».
امّا راویان نادان چنان پنداشتهاند که واژۀ «جدّ» در این آیۀ شریفه بمعنای «پدر بزرگ»! بکار رفته است و جنّیان از روی نادانی آن را به خداوند نسبت دادهاند! از اینرو اضافه کلمۀ مذکور را به «ربنا» جایز ندانستهاند و از قول امام -÷- گفتن آن را موجب بطلان نماز شمردهاند! در حالی که مفسّران بزرگ شیعه و سنّی معنای صحیح واژۀ مزبور را آوردهاند و به عنوان نمونه شیخ طبرسی در تفسیر «جوامع الجامع» مینویسد:
«تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا أي: تعالی جلال ربنا وعظمته عن اتخاذ الصاحبة والولد. من قولک: جد فلان في عيني إذا عظم». [۱۳۵]
میگوید: «تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا»یعنی جلال و عظمت خداوند ما برتر از آنست که همسر و فرزندی گیرد. از قبیل این سخن که گویی: جد فلان فی عینی. یعنی فلانکس در چشم من بزرگ آمد».
از مؤیدات این مطلب آنست که در دعای توحیدی و معروف «جوشن کبیر» که از رسول خدا -ج- مروی است میخوانیم:
«يا من تبارک اسمه، يا من تعالی جده، يا من لا إله غيره [۱۳۶]....»
یعنی: «ای کسی که نام تو مبارک است، ای کسی که جلال و عظمت تو بس بلند است، ای کسی که جز تو معبودی نیست ...».
بنابراین، آن دو روایت ساختگی از جهل راویانش نسبت به زبان عرب ناشی شده است و با کتاب خداوند و دعای پیامبر -ج- مخالفت دارد.
۵- شیخ حر عاملی در «کتاب التجارة» از وسائل الشیعه آورده است:
«محمد بن إدريس في آخر السرائر نقلا من کتاب جعفر بن محمد بن سنان الدهقان، عن عبيد الله، عن درست (بن أبي منصور)، عن عبد الحميد بن أبي العلا، عن موسی بن جعفر -÷- عن آبائه قال رسول الله - -ج- - من انهمک في طلب النحو سلب عنه الخشوع». [۱۳٧]
یعنی: «محمد بن ادریس در آخر کتاب «سرائر» از کتاب جعفر بن محمد بن سنان معروف به دهقان نقل کرده از عبیدالله، از درست (بن ابی منصور) از عبدالحمید بن ابی العلا، از موسی بن جعفر - -÷- - از پدرانش که رسول خدا - -ج- - گفت: کسی که در جستجوی (دانش) نحو، بسیار کوشد فروتنی از او سلب میشود»!
این حدیث، ساختگی است زیرا علاوه بر اینکه درست بن ابی منصور، واقفی مذهب بوده و روایتش پذیرفته نیست (چنانکه علاّمۀ حلی و مامقانی بدان تصریح نمودهاند) [۱۳۸]علم نحو اساساً در زمان رسول خدا -ج- ناشناخته بود و به اتّفاق دانشمندان شیعه و سنّی، پس از دورۀ رسول اکرم -ج- پدید آمد و از اینرو با صدور این حدیث، مخاطبان پیامبر -ج- بهیچ وجه نمیفهمیدند که آن بزرگوار چه میگوید و از تلاش در فرا گرفتن چه چیزی نهی میکند؟! با آنکه از رسول خدا -ج- رسیده است که فرمود: «أنا معاشر الأنبياء أمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» [۱۳٩]. یعنی: «ما گروه پیامبران فرمان یافتهایم که با مردم به اندازۀ عقلشان سخن گوییم».
این هم ناگفته نماند که هر چند «محمد بن ادریس حلّی» در آخر کتاب «سرائر» بخشی از اخبار آحاد را آورده است ولی به همۀ آنها اعتماد نشان نمیدهد و برخی را صریحاً رد میکند [۱۴۰]. بویژه که در آغاز کتابش میگوید اخبار آحاد، به هیچ وجه حجیت ندارد تا آنجا که مینویسد:
«لا أعرج علی أخبار الأحاد فهل هدم ال؛سلام الإهی»؟! [۱۴۱]
یعنی: «من بر اخبار آحاد اعتماد نمیکنم، آیا اسلام را چیزی جز همین خبرهای واحد، ویران نموده است».؟!
پس چنین خبر واحدی که سندش بلحاظ علم رجال، اشکال دارد و متنش با تاریخ علم نحو نمیسازد، حتماً با مذاق خود محمّد بن ادریس نیز سازگار نیست.
۶- شیخ حر عاملی در «کتاب الطهارة» از وسائل الشیعه مینویسد:
«محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيی، عن أحمد بن عيسی، عن محمد بن إسماعيل بن بزيع، عن أبي إسماعيل السراج عن هارون بن خارجة، قال سمعت أبا عبد الله - -÷- - يقول من دفن في الحرم أمن من الفزع الأکبر! فقلت له: من بر الناس وفأجرهم؟! قال من بر الناس وفأجرهم»! [۱۴۲]
یعنی: «محمّد بن یعقوب (شیخ کلینی) از محمّد بن یحیی، از احمد بن محمّد بن عیسی، از محمّد بن اسماعیل بزیع، از ابی اسماعیل سرّاج، از هارون بن خارجه روایت کرده است که گفت: از ابو عبدالله صادق - -÷- - شنیدم که میگفت: هر کس در حرم (خدا) دفن شود، از بزرگترین ترس (فزع قیامت) در امان است! (هارون بن خارجه گفت) از امام صادق -÷- پرسیدم: چه از مردم نیکوکار باشد و چه از بد کارانشان؟ پاسخ داد: چه از مردم نیکوکار باشد و چه از بدکارانشان».!
این روایت با دهها آیۀ قرآن مخالفت دارد که در آنها تصریح شده است هر شخصی در گرو اعمال خویش است و تنها سعی و عمل وی برایش کارساز خواهد بود مانند:
﴿كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١﴾[الطور: ۲۱].
﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩﴾[النجم: ۳٩].
پس خاک و زمین، بدکاران را از فزع قیامت ایمن نمیسازد بلکه اعمال نیک است که موجب نجات و امنیت ایشان خواهد شد چنانکه در قرآن کریم میخوانیم:
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ ٨٩ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٩٠﴾[النمل: ۸٩- ٩۰].
«هر کس نیکی آورد (پاداشی) بهتر، از آن اوست و ایشان در آن روز از ترس (فزع قیامت) در امان خواهند بود. و هر کس بدی آورد، ایشان با چهرۀ خویش در آتش سرنگون خواهند شد، آیا جز در برابر آنچه میکردید جزا مییابید؟».
چه بسیار بدکاران اموی و نواصب (دشمنان ائمه -÷-) که در حرم خدا (با توجه به اینکه حرم، مساحت وسیعی دارد) دفن شدهاند، آیا دفن آن فاجران و ستمگران از وی یارانشان، موجب ایمنی آنها از حوادث ترسناک قیامت خواهد شد؟!
این روایت، امنیت و آسودگی آخرت را امری اعتباری و بیریشه نشان میدهد در حالی که عذاب و ثواب و ترس و امنیت اخروی، از نفسانیات آدمی و اعمال انسان سرچشمه میگیرد نه از مکانی که در آن دفن شده است و بر این معنا، دلائل گوناگونی از قرآن و حدیث دلالت مینماید که در اینجا از آوردن آنها خودداری میورزیم زیرا که مسئله بر خردمندان و اهل درایت، روشن است.
٧- و ۸- شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» روایات متناقضی را نقل مینماید که قابل جمع نیستند و ناگزیر یکی از آن دو باطل است. جالب آنکه راه علاج شیخ که غالباً حمل یکی از دو روایت به «تقیه» است نیز گاهی کارآمد نیست. با وجود این شیخ حر که مسلک اخباری دارد به هیچ وجه حاضر نمیشود به بطلان یکی از دو حدیث اعتراف کند! در احادیث ذیل، نمونهای از آن روایات را آوردهایم:
«محمد بن الحسن (الطوسي) بإسناده عن سعد بن عبد الله، عن الحسن بن علي بن إبراهيم بن محمد عن جده إبراهيم بن محمد، إن محمد بن عبد الرحمن الهمداني کتب إلی أبي الحسن الثالث - -÷- - يسأله عن الوضوء للصلوة في غسل الجمعة، فکتب: لا وضوء للصلوة في غسل يوم الجمعة ولا غيره». [۱۴۳]
یعنی: «محمد بن حسن (شیخ طوسی) به اسناد خود از سعد بن عبدالله، از حسن بن علی بن ابراهیم بن محمد، از نیای خود ابراهیم بن محمد روایت کرده است که محمد بن عبدالرحمن همدانی نامهای به ابی الحسن سوّم (یعنی امام کاظم -÷- نگاشت و از وی در بارۀ وضوء گرفتن برای نماز پرسید در حالی که غسل جمعه انجام شده است. امام -÷- در پاسخ نوشت: با انجام غسل روز جمعه و غیر آن، وضوء برای نماز لازم نیست».
با وجود این روایت، شیخ حر عاملی در ذیل آن مینویسد:
«قال الکليني وروي أنه ليس شيء من الغسل فيه وضوء إلا غسل يوم الجمعة فإن قبله وضوء»! [۱۴۴]
یعنی: «کلینی گوید: روایت شده که هیچ غسلی نیست که بهمراه آن وضوء لازم باشد مگر غسل روز جمعه که پیش از آن وضوء باید گرفت».
پیدا است که روایت شیخ کلینی با حدیث شیخ طوسی سازگار نیست و هیچ یک را حمل بر تقیه نیز نتوان کرد زیرا که هیچ کدام با فتاوای ائمۀ اهل سنّت موافق نمیباشد چرا که تمام فقهای اربعه گفتهاند جایی که لازم است وضوء گرفته شود، غسل کفایت نمیکند، چه غسل جمعه باشد یا غیر آن! [۱۴۵]
٩- و ۱۰- شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» آورده است:
«محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير عن حفص بن البختري، عن جميل بن دراج، عن أبي عبد الله - -÷- - في زيارة القبور قال إنهم يأنسون بکم فإذا غبتم عنهم استو حشوا». [۱۴۶]
یعنی: «محمد بن یعقوب (شیخ کلینی)، از علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از حفص بن بختری، از جمیل بن درّاج از ابو عبدالله صادق - -÷- - روایت کرده که در بارۀ زیارت قبور گفت: ایشان (مردگان قبور) با شما انس میگیرند و چون از آنان غایب شدید به وحشت میافتند»!
شیخ حرّ عاملی در همان کتاب الطهارة از «وسائل الشیعه» روایت دیگری آورده بدینصورت:
«محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن صفوان بن يحيی، قال قلت لأبي الحسن موسی بن جعفر -÷- بلغني أن المؤمن إذا أتاه الزائر أنس به فإذا أنصرف عنه استوحش!س قال: لا يستوحش»! [۱۴٧]
یعنی: «محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، به إسناد خود از صفوان بن یحیی روایت کرده که گفت من به أبی الحسن موسی بن جعفر - -÷- - گفتم: به من رسیده است که شخص مؤمن، چون زیارتکنندهای به سوی (قبرش) آید، با او اُنس میگیرد و همین که زائرش بر گردد به وحشت میافتد! گفت: به وحشت نمیافتد»!
میبینیم که راوی این حدیث، ظاهراً مضمون روایت امام صادق -÷- را برای فرزندش (امام کاظم -÷-) نقل کرده و با تکذیب ایشان روبرو شده است! آیا ممکن است این دو روایت متناقض، هر دو صحیح باشند؟ یا امامان با اقوال یکدیگر مخالفت نموده باشند؟!
شیخ حر عاملی که نمیخواهد حتی از روایات متناقض صرفنظر کند، در حلّ این مشکل چارهای اندیشیده و در ذیل روایت کلینی مینویسد: اقول هذا مخصوص ببعض الزائرین دون بعض! یعنی: «گویم که این امر (وحشت مردگان) ویژۀ برخی از زیارتکنندگان ایشان است نه همۀ آنها»! در صورتی که چنین تقسیمی در روایت نیامده و اگر توجیه مزبور درست بود لازم میآمد که امام کاظم -÷- آن را برای سائل بیان مینمود با اینکه ایشان روایت او را مطلقاً نفی فرمود. شفگتا از عالم اخباری که به میل خود در روایت تصرّف میکند و چیزی را که در حدیث نیامده بدان میافزاید! شک نیست که لاأقل، یکی از دو روایت باطل است و میتوان ادّعا نمود که هر دو حدیث، ساختگی است (یعنی اساساً مردگان با زیارتکنندگان انس نمیگیرند)!
***
[۱۳۱] وسائل الشیعة، ج ۱، ص ٧٧ (چاپ سنگی). و ج ۱، ص ۱۰۰ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة. [۱۳۲] وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۱٩۴ (چاپ سنگی). و ج ۱، ص ۲۰۴ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة. [۱۳۳] وسائل االشیعة، ج ۱، ص ۴۱۵ (چاپ سنگی) و ج ۶، ص ۱۰۰۰ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة. [۱۳۴] وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۵ (چاپ سنگی) و ج ۶، ص ۱۰۰۱ چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیة. [۱۳۵] تفسیر جوامع الجامع، اثر طبرسی، ج ۴، ص ۳٧۱، چاپ دانشگاه تهران (۱۳٧۸ ه. ش). [۱۳۶] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر، بند ٧۶. [۱۳٧] وسائل الشیعة، ج ۲، کتاب التجارة، ص ۶۰٧ (چاپ سنگی). و ج ۱۲، ص ۲۴۶ چاپ اسلامیه. [۱۳۸] خلاصة الأقوال، ص ۳۴۶ و تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۱٧. [۱۳٩] الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۳. [۱۴۰] به کتاب «السرائر» اثر ابن ادریس حلی، ص ۴٧٧ چاپ قم (المطبعة العلمیة) نگاه کنید. [۱۴۱] السرائر، ص ۵. [۱۴۲] وسائل الشیعة، ج ۱، کتاب الطهارة، ص ۲۰۳ (چاپ سنگی). و ج ۲، ص ۸۳۴، ص ٩، ص ۳۸۱ چاپ اسلامیه. [۱۴۳] وسائل الشیعة، ج ۱، کتاب الطهارة، ص ۱۴۶. و ج ۱، ص ۵۱۳، چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیه. [۱۴۴] وسائل الشیعة، ج ۱، کتاب الطهارة، ص ۱۴۶، و ج ۱، ص ۵۱۴، چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیه. [۱۴۵] در کتاب «الفقه علی المذاهب الخمسة» تألیف مغنیه آورده است: «والمذاهب الأربعة لم تفرق بين غسل الجنابة وغيره من الأغسال، من حيث عدم الإکتفاء به فيما يشترط به الوضوء»و (الفقه علی المذاهب الخمسه، ص ۵۶، چاپ بیروت). [۱۴۶] وسائل الشیعة، ج ۱، کتاب الطهارة، ص ۲۱۰ و ج ۲، ص ۸٧۸، چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیه. [۱۴٧] وسائل الشیعة، ج ۱، کتاب الطهارة، ص ۲۱۰، و ج ۲، ص ۸٧۸، چاپ ۲۰ جلدی مطبعه اسلامیه.