۴ شیخ کلینی و کتاب کافی
ابو جعفر محمّد بن یعقوب کلینی (متوفّی به سال ۳۲٩ هجری قمری) از قدمای امامیه و از بزرگان و محدّثان نامدار شیعه شمرده میشود.
نجارشی -رجالشناس مشهور شیعی- در بارۀ وی مینویسد:
«شيخ أصحابنا في وقته بالري». [۴۱]
«بزرگ یاران ما (فرقۀ امامیه) بروزگار خود در شهر ری بوده است».
شیخ ابو جعفر طوسی در حقّ وی مینگارد:
«ثقة عالم بالأخبار». [۴۲]
«او مورد اعتماد و آگاه از روایات است».
ابن طاووس در شأن وی میگوید:
«الشيخ المتفق علی ثقته وأمانته محمد بن يعقوب الکليني». [۴۳]
«آن شیخ که همگان بر او اعتماد بستهاند و در امانتداری وی اتّفاق دارند، محمّد بن یعقوب کلینی» است.
محمّد باقر مجلسی در حقّ وی مینویسد:
«مقبول طوائف الأنام، ممدوح الخاص والعامّ، محمّد بن يعقوب الکليني». [۴۴]
«محمد بن یعقوب کلینی را همۀ گروههای مردم پذیرفتهاند و خاص و عام وی را ستودهاند».
خلاصه آنکه مؤلف «کتاب کافی»* را همۀ بزرگان امامیه به وثاقت و امانت در حفظ و أدای حدیث قبول نمودهاند چنانکه کتاب او را که در سه بخش (اصول، فروع، روضه) تنظیم شده است نیز همگان ستایش کردهاند. به عنوان نمونه: شیخ مفید مینویسد:
«الکافي، وهو من أجل کتب الشيعه وأکثرها فائده». [۴۵]
«کافی، از مهمترین کتابهای شیعه به شمار میرود و از همۀ آنها پر فایدهتر است».
شهید اول میگوید:
«کتاب الکافي في الحديث الذي لم يعمل الإماميه مثله». [۴۶]
«کتاب کافی در فنّ حدیث، کتابی است که فرقۀ امامیه همانند آن را ننوشتهاند».
محقق کرکری مینویسد:
«الکتاب الکبير في الحديث، المسمی بالکافي الذي لم يعمل مثله». [۴٧]
«همان کتاب بزرگ در فنّ حدیث که کافی نام دارد و همتای آن نوشته نشده است».
فیض کاشانی میگوید:
«الکافي ... أشرفها وأوثقها وأتمها وأجمعها». [۴۸]
«کتاب کافی ... از همۀ کتب حدیث شریفتر و مطمئنتر و کاملتر و جامعتر است».
محمّد باقر مجلسی مینویسد:
«کتاب الکافي ... أضبط الأصول وأجمعها وأحسن مؤلفات الفرقه الناجيه وأعظمها». [۴٩]
«کتاب کافی ... بیشتر از همۀ کتب حدیث، اصول را ضبط کرده و از تمام آنها جامعتر است و بهترین و بزرگترین تألیفی شمرده میشود که فرقۀ ناجیه آن را فراهم آوردهاند».
علاوه بر ستایشهایی که بزرگان امامیه از کتاب کافی نمودهاند، خود مؤلّف نیز در مقدّمۀ کتابش آن را تمجید کرده و به صحّت همۀ مندرجات آن تصریح نموده است و خطاب به کسی که نگارش چنان کتابی را از وی خواسته است، مینویسد:
«قلت إنک تحب أن يکون عندک کتاب کاف يجمع فيه من جميع فنون علم الدين ما يکتفی به المتعلم ويرجع إليه المسترشد ويأخذ منه من يريد علم الدين والعمل به بالآثار الصحيحه عن الصادقين - -÷- - والسنن القائمه التي عليها العمل وبها يؤدي فرض الله – عزوجل – وسنة نبيه - -ج- ... وقد يسر الله وله الحمد تأليف ما سألت». [۵۰]
«(ای برادر) گفتی که دوست میداری نزد تو کتابی باشد که از کتب دیگر بینیازت کند و همۀ دانشهای دین در آن گرد آید و فراگیرندۀ دانش را بسنده شود و جویای هدایت بدان رجوع کند و کسی که میخواهد دانش دین را آموخته بکار بندد، از آن بهره گیرد با اعتماد بر آثار صحیح که از امامان راستگفتار رسیده و سنن پایداری که اعمال بر وفق آنها (باید) صورت پذیرد و فرائض خداوند و سنّت پیامبرش بوسیلۀ آنها اداء میگردد .... و خدا را سپاس که تألیف آنچه را درخواست کرده بودی میسّر داشت».
با وجود این، کتاب کافی در عین داشتن روایات صحیح و سودمند متأسفانه از اخبار باطل و نادرست نیز خالی نیست [۵۱]. ما در اینجا نمونههایی چند از آن آثار را میآوریم و نظر خوانندگان محترم و بویژه پژوهشگران ارجمند را بدانها جلب میکنیم. پیش از نقد احادیث کافی لازم میدانیم یادآور شویم که برخلاف آنچه که افراد کم اطلاع میپندارند احادیث کافی نزد اعلام شیعۀ امامیه، قطعی الصّدور نیست تا آنجا که محمّد باقر مجلسی در کتاب «مرآه العقول» بسیاری از روایات آن را (به اعتبار اسناد و راویان احادیث) تضعیف نموده است. بنابراین نقد پارهای از روایات کافی نباید موجب شگفتی و مایۀ انکار کسی شود.
***
[۴۱] رجال النّجاشی، ص ۲۶۶. [۴۲] الفهرست، اثر شیخ طوسی، ص ۱۳۵. [۴۳] کشف المحجة، اثر ابن طاووس، ص ۱۵۸. [۴۴] مرآة العقول، اثر مجلسی، ج ۱، ص ۳. [۴۵. شیخ کلینی غیر از کافی آثار دیگری مانند کتاب تفسیر الرؤیا (تعبیر خواب)، کتاب الرّد علی القرامطة، کتاب الرسائل (رسائل الأئمة)، کتاب الرجال، کتاب ماقیل ی الأئمة من الشعر نیز داشته که بما نرسیده است و کتاب کافی بزرگترین و مهمترین یادگاری از او شمرده میشود که باقی مانده است. [ ]- تصحیح الاعتقاد، اثر شیخ مفید، ص ۲٧. [۴۶] بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۶٧. [۴٧] بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۶٧. [۴۸] الوافی، اثر فیض کاشانی، ج ۱، ص ۶. [۴٩] مرآة العقول، اثر مجلسی، ج ۱، ص ۳. [۵۰] مقدّمه «الأصول من الکافی» ج ۱، ص ۸-٩، چاپ تهران (دارالکتب الإسلامیة). [۵۱] علت این امر آنست که احادیث کتاب کافی و دیگر کتب اربعه امامیه (فقیه، استبصار، تهذیب) از کتابها و جزوات پیشین که به آنها «أصول أربعمأة» گفته میشد، برگرفته شدهاند و آن کتابها همگی قطعی و بیچون و چرا نبودهاند، وحید بهبهانی ضمن تعلیقات خود بر «منهج المقال» در این باره مینویسد: «يظهر مما في فهرست الشيخ (رح) منضما إلی ما في التهذيب إن الأصول لم تکن قطعيه عند القدماء». یعنی: «از کتاب فهرست شیخ طوسی – که خدایش رحمت کند – و همراهی (و مقایسه آن با) کتاب «تهذیب الأحکام» آشکار میشود که «اصول اربعمأة» نزد قدمای شیعه قطعی نبودهاند». سپس علامه وحید به آوردن شاهدی در این باره پرداخته است و مدّعا را به اثبات میرساند. (به: التعلیقة علی منهج المقال، چاپ سنگی، ص ۸، که بهمراه منج المقال استرآبادی به چاپ رسده است نگاه کنید).