درس دوم خطبۀ روز عرفه
یکی از سخنرانیهای پیامبر خدا صکه در موسم حج ایراد نمودهاند، سخنرانی روز عرفه است، طوریکه صحابی جلیل القدر جابر بن عبدالله سدرحدیث طویلی حج نمودن آنحضرت صرا از ابتدای خارج شدنشان از مدینه، تا دوباره برگشتن ایشان به مدینه وصف نموده است، این حدیث پرعظمت که مشتمل بر کلیه فوائد سودمند و گرانبها، و گذاشتن بنیاد مهم و اساسی پیام الهی برای بندگان است، در صحیح مسلم روایت شده است: [۱۱]جابر سضمنا چنین میافزاید: تا آنکه آفتاب زوال نمود، آنگاه فرمان دادند تا شترشان آماده شود، و به وسط میدان عرفات آمده و این خطبه را ایراد نمودند: (همانا خون و مالهای شما درمیان شما حرام است همچون حرمت این روز شما، در این ماه شما در این شهر شما. آگاه باشید! هر آنچه از امور جاهلیت است در زیر دوگامم نهاده شده است، و خونهای جاهلیت هدر است، و نخستین خونی را که از خونهای دوره جاهلیت بیاعتبار میشمارم، خون ربیعه بن الحارث است که در قبیله بنی سعد برای شیرخوارهگی داده شده بود و بوسیله قبیله هذیل به قتل رسید، و سود دورۀ جاهلیت بیاعتبار است، و نخستین سود از سودهای دوران جاهلیتمان را که بیاعتبار میشمارم، سود عباس بن عبد المطلب است که همهاش را بیاعتبار اعلان میکنم، و از خداوند أدر مورد زنان بهراسید، زیرا شما آنان را به امانت الهی گرفته و با کلمۀ خدا استفادۀ جنسی از ایشان را برای خویش حلال ساختهاید، حق شما بر آنان این است که کسی را که شما خوش نمیدارید برفرش شما جای ندهند، و اگر این کار را نمودند آنان را (بخاطر تأدیب) بزنید، زدنی که شدید نباشد، و حق آنان برشما این است که به گونه پسندیده لباس و خوراکشان را تهیه کنید، همانا من درمیان شما چیزی را گذاشتم که هرگاه بدان چنگ زنید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خدا أ.
از شما در مورد من بازپرس خواهد شد، پس در مورد من چه خواهید گفت؟ گفتند: (گواهی میدهیم که شما امانت الهی را بما رساندید، رسالت را ادا کردید، و نصیحت و خیراندیشی نمودید) پس با انگشت شهادت خویش اشارت نمودند درحالیکه آن را بسوی آسمان بلند میکردند و می فرمودند: (خدایا گواه باش) و سهبار این جمله را تکرار کردند، پس از آن اذان و اقامت گفته شد و رسول الله صبرمردم نماز ظهر را گزاردند و پس از آن اقامت گفته شد و نماز عصر را ادا نمودند) این سخنرانی عظیم الشأن مشتمل بر پایههای استوار، و قواعد آشکار، و آداب پسندیده و بزرگوار است، چنانکه علامه ابن القیم / در وصف این سخنرانی و بیان معنی و مفهوم آن چنین مینگارد: (آنحضرتصبه مردم سخنرانی پرعظمتی را ایراد نمودند که درآن بنیاد و اساس اسلام را پایه ریزی نموده اساس و بنیاد شرک و جاهلیت را ریشه کن نمودند، همچنان در مورد آنعده اموریکه همه ملتها بر تحریم آن متفقاند (مانند تجاوز برخون، مال و ارزشهای مردم) نیز صحبت نموده و آن را حرام قرار دادند، و امور جاهلیت را زیر هردو گامشان نهادند، و سود آن دوران را بیاعتبار و باطل شمردند، درباره زنان به مردم توصیۀ خیر نموده حقوق آنها را تأمین نمودند، چنانکه حقوق شوهران را بر آنان بیان داشتند، و در مورد خوراک و لباس زنان بگونه پسندیده لیکن بدون اندازه معین تأکید فرمودند، و به شوهران اجازه دادند تا زنان را سرزنش نمایند هرگاه کسی را که آنان خوش ندارد درخانهشان جای بدهند، و به امت توصیه نمودند تا به کتاب الله أچنگ بزنند، و آگاهی دادند اینکه هرگز گمراه نخواهند شد تا زمانیکه آنرا محکم بگیرند، سپس فرمودند که شما در مورد من باز پرس خواهید شد، و پرسیدند که آنان در مورد آنحضرت صنزد خداوند أچه جواب خواهند داد؟ گفتند: (گواهی میدهیم که شما امانت الهی را به ما رساندید و رسالت خویش را ادا کردید و نصیحت و خیر اندیشی نمودید) سپس انگشت مبارکشان را بسوی آسمان بلند نموده خداوند أرا سهبار گواه و شاهد بر آنان قرار داده، و امر فرمودند تا کسانیکه در اینجا حضور دارند این پیام را به آنانیکه حاضر نیستند برسانند) [۱۲].
این سخنان مشتمل بر امور مهم دین اسلام و قواعد و آداب آن است که در روشنی ترتیب موضوعات حدیث شریف آن را شرح مینمایم:
۱- حرام نمودن خون و مالهای مسلمانان: آنحضرتصدر این مورد تأکید جدی نمودند: (همانا خونها و مالهای شما میانتان حرام است همچون حرمت این روز شما، در این ماه شما، در این شهر شما) و همه مردم حرمت شهر مکه و دوچند شدن آنرا در روز حرام و ماه حرام میدانستند. پس حرمت خون و مال مسلمان مانند حرمت شهر حرام خداوند، و روز حرام خداوند، شدید است. پس چه حرمتی بزرگ است!!.
۲- بیاعتبار و باطل ساختن همه امور جاهلیت: قسمیکه ایشان صفرمودند: (آگاه باشید! هر آنچه از امور جاهلیت است در زیر در گامم نهاده اشده است، و خونهای جاهلیت هدر است، و نخستین خونی را که از خونهای دوره جاهلیت بیاعتبار میشمارم، خون ربیعه بن الحارث است که در قبیله بنی سعد برای شیرخوارگی داده شد بود و بوسیله قبیله هذیل بقتل رسید، و سود دوره جاهلیت بیاعتبار است، و نخستین سودمان از سودهای دوران جاهلیت را که بیاعتبار میشمارم، سود عباس بن عبد المطلب است که همهاش را بیاعتبار اعلان میکنم).
در این عبارت همه اعمال عهد جاهلیت، و داد و ستدی که در آن قبض و تصرف صورت نگرفته بود، باطل قرار داده شده است، همچنان جبران و تلافی و سزای قتلهای آن زمان داده نمیشود. طوریکه آنحضرت صفرمودند: (زیر دو گامم نهاده شده است) اشاره به هدر شدن آن قتلها است. و در مورد سود فرمودند: (همهاش را بیاعتبار اعلان میکنم) یعنی مردود و باطل است.
۳- آنحضرت صدر مورد زنان نیز توصیه و خیرخواهی نمودند. چنانکه صفرمودند: «و از خداوند در مورد زنان بترسید، زیرا شما آنان را به امانت الهی گرفته و با کلمه خدا، استفاده جنسی از ایشان را برای خویش حلال ساختهاید، حق شما برآنان اینست کسی را که خوش ندارید بر فرش شما جای ندهند، و اگر اینکار را نمودند آنان را (بخاطر تأدیب) بزنید، و حق زنان برشما اینست که به گونه پسندیده لباس و خوراکشان را تهیه کنید).
در این جمله حقوق زنان بطور و اضح تأمین و مراعات شده است، همچنین در مورد آنان توصیه شده است تا با آنان زندگی و معاشرت خوب و پسندیده صورت گیرد، به این مفهوم احادیث زیادی وارد شده است که حقوق زنان باید به وجه احسن داده شده از تقصیر و کوتاهی در موردشان اجتناب گردد.
۴- آنحضرتصدر مورد کتاب خداوند أکه باطل نه از پیشرو و نه از پشت سربه او راه مییابد، زیرا ازسوی خداوند دانا و ستوده فرستاده شده است، به امتشان وصیت نموده فرمودند: (همانا من درمیان شما چیزی راگذاشتم هرگاه به آن چنگ زنید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خدا) قرآن کتاب هدایت است، خداوند آن را قانون زندگی بشر، رهبر و رهنمای آنان بسوی راههای سودمند و رستگاری گردانیده است، تا حق را از باطل، هدایت را از گمراهی، و خیر را از شر تفکیک نمایند، پس کسیکه ازآن پیروی کند، راه یاب است، و هرکه آن را محکم گیرد هرگز گمراه نمیشود، و هرکه به آن تمسک جسته و از آن متابعت کند، خوشبخت میگردد. آنحضرت صدر این خطبه تنها به ذکر قرآن اکتفا نمودند، زیرا قرآن مشتمل بر عملی نمودن سنت پیامبر صبوده و هرکه به آن عمل نکند مثل اینکه به قرآن عمل نکرده است. همچنین فرموده آنحضرت ص: (از شما در مورد من بازپرس خواهد شد) دلالت واضح و آشکار به عمل کردن سنت و روش پیامبر صمیکند.
۵- آنحضرت صآگاهی دادند که آنان (امت) در مورد ایشان صبازپرس خواهند شد، و سپس از آنها بازجوئی نمودند که چه جوابی خواهند داد؟ (شما درباره من مورد پرسش قرار میگیرید، پس در مورد من چه خواهید گفت؟) همه گفتند: (گواهی میدهیم که شما امانت الهی را به ما رسانده، و رسالت خویش را ادا گردید، و نصیحت و خیراندیشی نمودید) سپس با انگشت شهادت خویش اشاره نمودند درحالیکه آنرا بسوی آسمان بلند میکردند، فرمودند: (خدایا! گواه باش) سهبار این جمله را تکرار کردند). معنای فرموده ایشان (پس در مورد من چه خواهید گفت؟) یعنی: در حق من چه خواهید گفت؟ و گفته آنان: (رساندید) یعنی: رسالت پیامبری را که بدوش داشتید، بما رساندید و (ادا کردید) یعنی: امانتی که بدوش داشتید ادا کردید، و (نصیحت نمودید) یعنی: امتت را نصیحت نمودید، و فرموده آنحضرت ص: (خدایا! گواه باش) یعنی: بر بندهگانت گواه باش که اعتراف و اقرار نمودند اینکه من امانت را به آنان رسانیدم و ای الله أ! شاهدی و گواهی خودت کفایت میکند.
[۱۱] صحیح مسلم شماره (۱۲۱۸). [۱۲] زاد المعاد (۲/ ۲۳۳).