درس هفتم چه کسی مؤمن، و چه کسی مسلمان، و چه کسی مجاهد، و چه کسی مهاجر است
امام احمد :در مسندش از نضاله بن عبید ستقل نموده که فرمود: آنحضرت صدر حجة الوداع چنین فرمودند: (آیا شما را از مؤمن خبر نسازم؟ مؤمن کسیست که مردم در مورد مالها و جانهایشان بر وی اعتماد کنند، و مسلمان کسیست که مسلمانان از دست و زبانش در امان بمانند، و مجاهد کسیست که با نفسش در راه اطاعت و فرمانبرداری خداوند برزمد، و مهاجر آنست که گناهها و خطاهای خود را کنار گذاشته ترک کند) [۳٩]. این حدیث ازجمله و صیتهای آنحضرت صاست که در حجة الوداع به امتشان توصیه نمودند، که در آن کمال و عظمت نامهایی چون: اسلام، جهاد، و هجرت ذکر و واضح گردیده است که چه کسانی واقعاً مستحق و سزاوار این صفات میتوانند باشند، زیرا این صفاتیست که سعادت کامل دنیوی و آخروی بر آن مرتب است، چنانکه آنحضرت صحدود و محور این صفات را با سخنان جامع و پرمحتوایشان مشخص ساختهاند که از قرار ذیل است.
۱- مؤمن کسیست که مردم در مورد مالها و خونهایشان بر وی اعتماد کنند، زیرا هرگاه ایمان در قلب جایگزین شده بر آن غلبه و چیرگی نماید، صاحب اینگونه ایمان ناگزیر و ملزم میگردد تا حقوق آن را بوجه احسن ادا نماید که مهمترین این حقوق عبارت است از: رعایت امانتها، راستی و صداقت در معاملات، و دوری جستن از ظلم و تجاوز بر خونها و مالهای مردم، پس هر کسی این شایستگی را دارا باشد مردم وی را امین پنداشته در مورد خونها و مالهایشان بر وی اعتماد و اطمئنان نموده احساس خطر نمیکنند، چون امانتداری وی به آنها ثابت گردیده است، پس باید دانست که مراعات نمودن امانتداری از نشانهها و علائم ویژۀ ایمان بشمار میرود، چنانکه آنحضرت صفرمودهاند: (کسیکه امانت را مراعات نمیکند ایمان ندارد) [۴۰].
۲- و مسلمان کسیست که مسلمانان از زبان و دستش در امان بمانند، زیرا اسلام آنست که بنده خود را به خداوند أتسلیم نموده، بندگی و عاجزی خویش را در برابر پروردگارش به اتمام برساند و حقوقی که سایر مسلمانان بر وی دارند انجام دهد، چون شرط کمال اسلام این است که مسلمان هرچه را که برای خود میپسندد آن را برای برادر مسلمان خود نیز بپسندد و روادار آن باشد، و اینکار تحقق نمییابد تا اینکه مردم از شر زبان و شر دستش سالم بمانند، زیرا این صفت اساس و بنیاد این فریضه و وجیبه است که همه مسلمانان بر آن متفقاند، پس کسیکه مسلمانان از زبان و دستش در امان نباشند چگونه بر فریضه که بر وی در مورد سایر مسلمانان لازم است پایدار باقی خواهد ماند؟ و کسیکه با زبان و دستش مسلمانان را آزار و اذیت نموده در حقوق آنها تجاوز میکند چگونه اسلام خویش را درست و راست خواهد کرد؟ پس رهائی مردم ازگزند گفتار و کردار وی علامت کمال اسلام اوست.
در اینجا واضح میگردد که مرتبه مؤمن بلندتر از مرتبه مسلمان است، چون کسیکه مورد اعتماد و اطمئنان مردم بر خونها و مالهایشان است بدون شک از دست و زبانش نیز در امان خواهند بود، و اگر اینطور نمیبود هرگز وی را معتمد و امین نمیگرفتند، لیکن با آن هم کسیکه مسلمانان از آزار و اذیتش در امان بمانند نمیتواند نزد آنان امین گردد، زیرا امکان دارد که وی مورد اعتماد آنها نباشد، به این گمان که شاید اذیت و آزار را بخاطر خواهش یا امید و آرزوئی و یا هراسی کنار گذاشته است، نه بخاطر ایمانداری واقعی و از ته دل.
پس کلمه مسلمان به ظاهرش تفسیر شده است، به این معنا که مردم از وی در اماناند، و کلمه مؤمن امر باطنی است که مردم در مورد خونها و مالهایشان بر وی اعتماد کردهاند، پس صفت مؤمن بودن بلندتر از صفت مسلمان بودن است.
۳- و مجاهد کسیست که با نفس خود در راه فرمانبرداری خداوند أبرزمد، چون نفس همیشه بسوی کاهلی و تنبلی میلان داشته و از انجام دادن کارهای نیک شانه خالی نموده و به بدی فرمان میدهد، و در وقت مصیبتها بلافاصله متأثر آن میگردد، پس باید به صبر و استقامت و مبارزه در راه فرمانبرداری خداوند أو از افتادن در ورطه گناه و معصیت احتیاط و پیگیری و نگهداری صورت گیرد، این است اطاعت و فرمانبرداری و انجام دادن اوامر الهی و دوری جستن از حرام و صبر و استقامت بر امور تعیین شده از جانب خداوند أ.
لذا مجاهد واقعی کسیست که با نفس خویش میرزمد و آن را مجبور به انجام دادن اعمال نیک نموده تا در اجرای واجبات و وظائف دینی دست به کار شود.
جهاد با نفس چهار مراتب دارد:
اول- اینکه با نفس در راه آموختن راه هدایت و دین حق که بجز از آن راه نجات و سعادت دنیوی و اخروی دیگر راهی وجود ندارد مجاهدت و مبارزه نماید، و هرگاه دراین راه سستی نموده و فرصت را از دست دهد، بدون شک بدبختی دنیا و آخرت نصیبش خواهد شد.
دوم- اینکه در انجام و عملی نمودن آنچه آموخته است با نفس برزمد، ورنه تنها آموختن علم بدون عمل اگر زیانی به وی نرساند سودی هم نخواهدکرد.
سوم- باید در راه دعوت به این علم و آموختن و تعلیم دادن مردمیکه از آن آگاهی ندارند کوشش و تلاش نموده و برزمد، ورنه از جمله کسانی خواهد بود که آیات روشن و رهنمودهای را که خداوند أنازل کرده است کتمان و پنهان میکند، پس اینگونه علم به وی سودی نخواهد کرد و نه او را از عذاب خداوند أنجات خواهد داد.
چهارم- اینکه بر دشواریها، زحمات، آزار و اذیت مردم که در راه دعوت بسوی خداوند أعایدش میگردد با نفس خود برزمد و آن را بخاطر رضامندی خداوند أمتحمل شود. این مراتب را علامه ابن القیم نگاشته است [۴۱].
از پیامبر خدا صروایت شده که فرمودند: ( بهترین جهاد این است که مرد در مقابل نفس و هوس خود برزمد) [۴۲].
پس هرگاه مسلمان در جهاد با نفسهایشان قصور و کوتاهی کنند، در جهاد با دشمنانشان سست و ناتوان گردیده پیروزی و غلبه از آن دشمنان خواهد شد.
شیخ الإسلام ابن تیمیه:میفرماید: (غلبه و چیرگی کافران که امروز بچشم میخورد همه دست آوردهای گناه و کجروی مسلمانان است که ایمانشان را تضعیف نموده است، و هرگاه با توبه و رجوع به پروردگار ایمانشان را کامل و صیقل نمایند، نصرت و پیروزی خداوند حتماً آنان را همراهی خواهد کرد) [۴۳].
۴- مهاجر کسیست که گناه و بدیها را کنار بگذارد، این هجرت بر هر مسلمان فرض عین بوده از هیچ مسلمان مکلف در هیچ احوالی ساقط نمیگردد، زیرا خداوند أپایمال نمودن حرمتهای دینی و ارتکاب هرگونه گناه و معصیت را بربندگان خود حرام گردانیده و آنان را ملزم ساخته تا به اطاعت خداوند أو پیروی پیامبرش صروی بیاورند، که اینگونه هجرت مشتمل برحرف (از) و (به) میباشد، یعنی ازته دل، از محبت غیر خدا به محبت خدا، و از بندگی غیر خدا به بندگی خدا، و از بیم و امید و توکل به غیر خدا، به ترس و امید و توکل به خداوند، و از طلب و مسألت و سرفرودآوردن و فروتنی غیرخداوند، به مسألت و سرخمی و فروتنی خداوند، و از غوطهور شدن و ارتکاب گناهان، به توبه و رجوع به خداوند یکتا همراه با ترس و امید و تعظیم و خواری بشتابند، چنانکه در صحیح بخاری از آنحضرت صروایت است که فرمودند: (مهاجر کسیست آنچه را که خداوند ممنوع قرار دادهاست، ترک کند) [۴۴]. همانا خداوند أاز شرک و پیروی خواهشات نفس و انجام دادن گناه و معصیت منع نموده است، پس مهاجر واقعی آنست که همه این امور را ترک کرده به خداوند أبا کمال اخلاص روی بیاورد و از رهنمودهای پیامبر گرامیش صپیروی و متابعت نموده از هرگونه گناه و بدی و خطا دوری و اجتناب ورزد.
خلاصه اینکه هرکه به رهنمائی و ارشادات حدیث فوق عمل نماید، بدون تردید همه امور دین را برپا داشته است که قرار ذیلاند: کسیکه مسلمانان از زبان و دستش در امان بمانند، و مردم در مورد خون و مالهایشان بر وی اعتماد کنند، و آنچه را که خداوند أممنوع قرار دادهاست ترک کند، و با نفس خود برزمد و در طاعت خداوند أآن را مجبور سازد، به این ترتیب هیچ نیکی دنیوی و اخروی، ظاهری و باطنی را نگذاشته مگر اینکه آنرا انجام دادهاست، و همه اعمال زشت و کردار بد را ترک کرده است، و یقینا خداوند توفیقدهنده یکتاست.
[۳٩] مسند احمد ۶/ ۲۱ ، علامه البانی آن را صحیح گفته است (الصحیحة / ۵۴٩). [۴۰] این حدیث را امام احمد در مسندش ۳/ ۱۳۵، وابن حبان در صحیحش بشماره (۱٩۴) از انس بن مالک سنقل نمودهاند، و علامه البانی آن را صحیح لغیره گفته است، موارد الظلمان (۴۲). [۴۱] زاد المعاد ۳ / ۶. [۴۲] این حدیث را ابن النجار از ابو ذر سنقل نموده، و علامه البانی آن را صحیح گفته است. صحیح الجامع شماره (۱۰٩٩). [۴۳] الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح ۶ / ۴۵۰. [۴۴] صحیح بخاری شماره (۱۰) به روایت عبدالله بن عمرو س.