درس نهم هرگاه سه خصلت در مؤمن موجود باشد، کینه و خیانت قلبش رافرا نمیگیرد
طوریکه در سخنرانی آنحضرت ص در مسجد خیف واقع در منا گذشت، مشتمل بر چهار مطالب رئیسی بود که مطلب اولی آن در مورد دعای آنحضرت صبه کسانی بود که حدیث ایشانرا شنیده و سپس آن را درست درک و حفظ نموده، سپس آنچه را که شنیده بود به مردم بلاغ نمود، که قبلاً تذکر یافت.
اما مطلب دوم این جمله مشتمل بر بیان فوائد تبلیغ و رساندن حدیث پیامبر خداص به کسانی است که آنها در حفظ، فهم و درک حدیث بیشتر توانائی و رسوخ دارند چنانکه فرمودند: (کسانیاند که فقه راحمل میکنند ولی فقیه نیستند و کسانیاند که فقه رابه کسانی میرسانند که نسبت به وی فقیهتر و داناتراند) و در روایت دیگری چنین فرمودهاند: (بعضی حمل کنندگان فقه، فقیه نیستند، و کسانیاند که فقه رابه کسی میرساند که نسبت به خودش فقیهتر است) مفهوم و معنای این روایت این است که شاید کسی حدیث را حفظ کند لیکن معنی و مقصود آن را نداند، و شاید کسی معنی و مفهوم آن را بداند ولی دیگری در فهم و درک آن بیشتر از وی آگاه و راسخ باشد، پس آنکه حدیث راحفظ نموده ولی معنای آن را نمیداند وی مزد و پاداش حفظ آن را کسب میکند، و آنکه حدیث راحفظ نموده و درست آن را میفهمد کاملتر از اوست، و از اینرو وی با حفظ و ابلاغ و استنباط حکم از آن، - مشروط بر اینکه توان و قدرت استنباط را داشته باشد- و بعد از استنباط آن را به دیگران ابلاغ نماید، اینچنین شخص پاداش بیشتر کسب مینماید، و شاید هم کسیکه حدیث به وی میرسد داناتر و فقیهتر از حمل کننده باشد و نیز در استنباط احکام از حدیث دسترسی داشته باشد که حمل کننده به آن پی نبرده بود.
مطلب سوم : در این قسمت آنحضرت ص فرمودهاند: (هرگاه سه خصلت در شخص مؤمن موجود باشد، کینه و خیانت قلب وی را فرا نمیگیرد: اخلاص در عمل بخاطر رضامندی خداوند أ، نصیحت کردن پیشوایان و زمامداران مسلمانان، و پیوسته بودن با گروه آنان، همانا دعای سایر مسلمانان برای دیگران، از عقب ایشان را احاطه میکند). این عبارت مشتمل برخصلتهای بزرگ و ارجمندیست که هرگاه در شخص مسلمان موجود باشد قلب او را کینه و خیانت فرا نمیگیرد، آنحضرت ص این خصلتهای درخشنده را به تعقیب دعایشان به کسانیکه سنت مطهر را شنیده و آن را حفظ نموده و ابلاغ میکنند، فرمودهاند و از خداوند أشادمانی و طراوت چهرههایشان را خواستار شدند، که این دو موضوع با هم ارتباط و همبستگی قوی دارند و آن اینکه همچو پاداش بزرگ که برای تبلیغ کنندهگان سنت پیامبر صاست مانند سایر اعمال نیاز به اخلاص بخاطر رضامندی خداوند أدارد، چنانکه بستن نیت بر تقدیم نصیحت مسلمانان و پیوسته بودن با گروه آنان نیز ضرورت به اخلاص دارد، بنابراین آنحضرت صمتعاقباً دعای پر فیض و نیکشان را به ابلاغ کنندگان سنت مطهر ذکر نمودند که این خود بیانگر اهمیت اخلاص در اعمال بخاطر خوشنودی الله أو نصیحت به مسلمانان و پیوسته بودن با جماعت آنان میباشد. چنانکه فرمودند: (هرگاه سه خصلت در شخص مسلمان موجود باشد، کینه و خیانت قلب او را فرا نمیگیرد: اخلاص در عمل بخاطر رضامندی خداوند، نصیحت کردن زمامداران مسلمان، و پیوسته بودن با جماعت آنان) زیرا با بودن این خصلتهای سهگانه دلها نیکو و اصلاحپذیر شده و نفسها تهذیب یافته و با احساس و گره خوردن آن باقلب، مسلمان سزاوارحصول ثواب بزرگ و پاداش ارجمندیکه قبلاً در حدیث ذکر شد میگردد.
در فرموده آنحضرتص: (هرگاه سه خصلت در شخص مسلمان موجود باشد، کینه و خیانت قلب او را فرا نمیگیرد) دلالت واضح بر این میکند که قلب مسلمان کینه و عداوت را حمل نکرده و جایی برای فریب و خیانت نمیگذارد، البته هرگاه معروف به این صفات سهگانه باشد که در حدیث ذکر گردید، زیرا این خصلتها فریب و خیانت را از قلب رانده و دور میسازد، زیرا کسیکه بدون ریا و با اخلاص تمام رضامندی خداوند أرا میجویند مانع داخل شدن کینه و کدورت و خیانت در قلبش گردیده بلکه آن را بیرون رانده یکباره زایل میگرداند، زیرا همه خواستهها و ارادههای قلبش بسوی خداوند أو حصول ثواب وی عزیمت کرده است، و جایی برای فریب و عداوت در آن باقی نمانده است قسمیکه خداوند أمیفرماید: ﴿كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾[یوسف: ۲۴] «چنین کردیم تا ازوی بدی و فحشا را باز گردانیم چراکه او ازبندگان مخلص ماست».
پس هنگامیکه یوسف ÷با پروردگارش اخلاص را ختیار کرد خداوند أنیز همه خواستهها و خواهشات بد و فحشا را از وی باز گردانید، بنابراین هنگامیکه ابلیس دانست که وی بر بندگان مخلص راهی ندارد آنان را از شرط خود که گویا وی همه بندگان خدا را گمراه و هلاک خواهد ساخت، بیرون کرد. چنانکه خداوند أاز زبان وی حکایت میکند: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٨٢ إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٨٣﴾[ص: ۸۲-۸۳] ابلیس گفت: «پس به عزتت سوگند که حتماً آنان را همه یکجا از راه به در میبرم، جز بندگان مخلص تو از آنانرا». همچنان خداوند أمیفرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ٤٢﴾[الحجر: ۴۲] «ای ابلیس- در حقیقت ترا بر بندگان من تسلطی نیست مگر کسانی از گمراهان که از تو پیروی کنند».
و فرموده آنحضرت صدر این سخنرانی (و نصیحت زمامداران مسلمانان) این عمل نیز منافی و مغایر با خیانت و عداوت است، زیرا نصیحت پیشوایان با خیانت یکجا شده نمیتواند زیرا هردو ضد یکدیگراند، پس آنکه زمامداران و مردم را نصیحت نماید از خیانت و کینه براءت حاصل نموده است. خاطرنشان باید ساخت که تقدیم نصیحت به زمامداران همانا از روی شنیدن و فرمانبرداری آنان در سختی و آسانی است، هرچند نیکان باشند و یا فاسقان، فرمانبرداری آنان تنها در معروف و طاعت خداوند أبوده، هرگاه به معصیت خداوند أامر نمایند در این صورت فرمانبرداری مخلوق در نافرمانی خالق جایز نیست. همچنان توجیه و ارشاد و ترغیب زمامداران بسوی نیکی و خیر و آگاه نمودن آنان از امور شر و متنفر ساختن ایشان از آن، و دعا به ایشان تا صلاح، نیکی و عافیت نصیبشان گردد، نیز از اطاعت و فرمانبرداری به شمار میرود، چنانکه دعای بد بر آنان منافی نصیحت آنان است، زیرا هر نصیحتی عبارت از توجه و عنایت قلب در مورد کسی است که به وی نصیحت تقدیم میکند.
همچنان فرموده آنحضرت صدر این حدیث: (پیوسته بودن با گروه مسلمانان) این کردار نیز قلب را از هرنوع خیانت و فریب پاک مینماید، زیرا شخصیکه با گروه مسلمانان خویش را بسته و پیوسته میداند آنچه را که به خود میپسندد برای آنان نیز میپسندد، و آنچه راکه به خود نمیپسندد برای آنان نیز ناپسند شمرده، و آنچه راکه به خود عیب میپندارد به آنان نیز عیب میپندارد، و هرچیزیکه آنان را شاد میگرداند وی نیز احساس خوشی و شادی مینماید، و در عین زمان باید در عقیده و عمل باه م موافق باشند و از پاه بیرون نهادن از گروه و زمره آنان بپرهیزد، تا در دام شیاطینی که در جسم انسان بیشتر از گرگانیکه بر گوسفند رمیده از رمه حملهور میشوند، نیفتیده و در کامشان فرو نرود.
و فرموده آنحضرت صدر این حدیث: (همانا دعای سایر مسلمانان به دیگران، از عقب آنان را احاطه میکند) این الفاظ از بهترین سخنانی است که از کوتاهی جملات و معانی بسیار و پرارزش برخوردار است، طوریکه آنحضرت صدعاهای مسلمانان را تشبیه به دیوار و حصار محکم نموده که آنان را احاطه کرده و حلقه زده است و مانع داخل شدن دشمن برایشان میگردد، این دعا واقعا دعای ایمانی و اسلامی است که همه درآن داخلاند و مانند دیوار و حصاری آنان را احاطه نموده و حمایت میکند، از اینرو هرکه با گروه مسلمانان مرتبط و پیوسته باشد این دعای نیکوی ایمانی و اسلامی بروی حلقه زده و او راحمایت و نگهداری میکند. چنانکه سایر مسلمانان را در حفظ و حمایت خود قرار دادهاست، پس دعای مسلمانان به یکدیگرشان پراکندگی آنان را گردهم آورده و پریشانیها را دورساخته و چون دیوار قوی و پایهدار آنان را احاطه کرده و حمایت میکند، به این ترتیب مسلمانانی که با گروه مسلمان، خود را مرتبط و پیوسته میدارد، نصیبی از این دعاهای نیک را برده است، دعاهای پاک و خالصی که از افراد این امت صادر گردیده و عموم آنان را دربر میگیرد.
اما جمله چهارم که آنحضرت صدراین حدیث فرمودهاند: (کسی که سعی و کوشش برای آخرت باشد خداوند همه کارهایش را فراهم ساخته و توانگروبی نیازش میگرداند، و دنیا به ناچاری و اجبار بسویش میشتابد، و کسی که نیت و تلاشش برای دنیا باشد خداوند ملک و دارائیاش را پراگنده نموده، فقر و بیچارگیاش را در برابر دو چشمش قرار میدهد و از بهره دنیا جز آنچه به تقدیرش نوشته شده بیشتر نمیرسد) همه امور فوق ارتباط به خصلت اولی ازخصلتهای سهگانه داشته که عبارت ازاخلاص درعمل بخاطر رضایت و خوشنودی خداوند أمیباشد، پس کسیکه قصد و نیت خود را بخاطر رضامندی خداوند أو ارادت به آخرت با کمال اخلاص عیار کند، خداوند أقلبش را توانگر و مستغنی نموده و فقر را از وی میرباید، چنانکه هرگونه پراکندگی را دوباره به وی یکجا نموده و دنیا را بسویش از جائی که گمان میبرد و ازجائی که گمان نمیبرد سوق میدهد، و کسیکه کوشش و تلاشش دنیا باشد همانا خداوند أوی را در دنیا به اینگونه عقوبتها سرزنش مینماید: از قلبش توانگری و استغنا ربوده شده میان وی و آرامش و اطمئنان روانی مانعی ایجاد میگردد، از سوی دیگر ناراحتی و غمها وی را فرا گرفته غصه و اندوه بروی حاکم میگردد و جای توانگری و بینیازی که از قلبش ربوه شده فقر و بیچارگی فراگرفته و همیشه در مقابل دو چشمش قرار گرفته و هیچ گاهی دور نمیشود، همچنین رنجها و سختیها از هرجانب وی را احاطه مینماید [۴٩].
[۴٩] به کتاب: دراسه حدیث (نضر الله امرا سمع مقالتی) روایه و درایه که پدر بزرگوارم شیخ عبدالمحسن بن حمد العبادالبدر نگاشته است مراجعه شود.