خطبه های پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حج

درس چهارم سفارش در مورد زنان

درس چهارم سفارش در مورد زنان

از جمله اموریکه پیامبرگرامی ما صدر سخنرانی روز عرفه به آن تأکید و سفارش نمودند، مسأله زنان است که باید حقوق آنان مراعات شده و رفتار نیک و پسندیده با آنان صورت گیرد، پیامبر صچنین فرمودند: (از خداوند در مورد زنان بترسید، زیرا شما آنان را به امانت الهی گرفته و با کلمه خدا استفاده جنسی از ایشان را برای خویش حلال ساخته‌اید، حق شما بر آنان این است کسی را که شما خویش نمی‌دارید به خانه شما راه ندهند، و اگر این کار را نمودند آنان را (بخاطر تأدیب) بزنید، زدنی که شدید نباشد، و حق زنان بر شما این است که باید بگونه درست و پسندیده لباس و خوراک‌شان را تهیه کنید) [۱۶].

این سفارش با عظمت در مورد زن بود، و کسانی آن را مراعات و عملی می‌کنند که از خداوند أمی‌ترسند، قسمیکه آنحضرت صفرمودند: (از خداوند درمورد زنان بترسید زیرا شما آنان را به امانت خداوند گرفته‌اید ...) یعنی: آنان در امن و امان‌تان قرار دارند، پس باید آزار و اذیت نشوند، زیرا آنان امانت خدا أدر نزد شما هستند، و فرموده آنحضرت ص: (و با کلمه خدا استفاده جنسی از ایشان را برای خویش حلال ساخته‌اید) یعنی: خداوند و شریعتش بشما چنین اجازه داده و حلال گردانیده است، چنانکه خداوند در این مورد می‌فرماید: ﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ[النساء: ۳]. «... پس از زنانیکه می‌پسندید به نکاح خود در آرید دو، سه الی چهار ...».

پس باید دیده‌های زن مسلمان به این پذیرائی، قدر دانی، رعایت و نیکی و مرحمت خداوند أروشن گردد، زیرا آنحضرت صدر این مقام بزرگ و سخنرانی ایام وداع در مورد آنان سفارشی خاصی نمودند، همچنین در مناسبت و مقام‌های دیگر نیز در مورد‌شان سفارش و توصیه صورت گرفته است، از جمله حدیثی که در صحیح بخاری و مسلم به نقل از ابو هریره سروایت شده که آنحضرت صفرمودند: (خواهان رفتار نیک با زنان شوید، زیرا زن از استخوان پهلو آفریده شده و کجترین استخوانهای پهلو بالاتر آنست، اگر خواسته باشی راستش کنی او را میشکنی، و اگر آنرا بگذاری همیشه کج است، پس در مورد زنان همدیگر را وصیت خیر نمائید). زن مسلمان باید بداند که وی زیر سایه اسلام از زندگانی عزتمند، کرامت و حیاء برخوردار بوده می‌تواند همه حقوق مشروع خویش را که خداوند أدر موردش واجب گردانیده، بدست آرد، برعکس زندگی زن در عهد جاهلیت. هرگاه در مورد حقوق زن مسلمان که زیر سایه تعلیم و ارشادات والای اسلام زندگی بسر می‌برد با دقت دیده شود، در خواهی یافت که یگانه آئینی که زن را از پنجه فرومایگی، تباهی، فساد، و اهانت نجات داده، همانا اسلام است، زیرا وی در دامان و آغوشش می‌تواند زندگی شرافتمندانه را که عفت و پاکدامنی، حیاء و ستر، منزلت عالی در همه جوانب آن بنظر می‌خورد بسر برد، و اگر میان حالت زندگی زن در دوران جاهلیت و در زیر سایۀ اسلام مقایسه شود تفاوت زیادی را در تعامل، روش، و اختیار همسر و همسفر زندگی این دو دوران مشاهده خواهید کرد. امام بخاری :به نقل از عروه بن الزبیر سدر صحیح خود آورده [۱٧]که: (نکاح دوران جاهلیت چهار نوع بود: برخی مانند نکاح امروز بود که مردی نزد مرد دیگری رفته از او دختر یا خواهرش را خواستگاری می‌نماید و ولی امر آن زن، او را در مقابل یکمقدار مهر به شوهر می‌دهد و مرد نیز نکاح آن را قبول می‌کند، و نکاح دیگر طوری مروج بود که مرد پس از پاک شدن همسرش از عادت ماهانه به او می‌گفت: فلانی را طلب کن و از او نطفه بگیر و شوهرش از او دوری می‌نمود تا آنکه از حامله شدن همسرش از مرد مورد نظر مطمئن می‌گردید و پس از آن به میل خود می‌توانست با همسرش همبستری نماید و مرد این کار را به دلیل تمایل به نجابت و بزرگی فرزند می‌نمود که این نکاح استبضاع یاد می‌شد، و نکاح دیگری که مروج بود گروهی کم‌تر از ده نفر یکجا شده و به نوبت با زنی آمیزش و همبستری می‌کردند و چون آن زن باردار شده طفلی به دنیا می‌آورد، بعد از چند شبی آنان را میخواست و همه در برابرش حاضر می‌شدند، و هیچکدام‌شان نمیتوانست از حضوریابی ممانعت ورزد، سپس آن زن به ایشان می‌گفت: شما به کاری که نموده‌اید آگاهید، اینک من طفلی زائیدم و این پسر (ای فلان) از توست! هرکه را دلش میخواست نام می‌برد و فرزندش را به او پیوند می‌داد. و نکاح چهارمی چنین بود که مردانی چند باهم یکجا شده با زنی همبستری می‌کردند و او از هر کسی که نزدش می‌آمد روی نمی‌گردانید، که اینان فاحشه‌ها بودند و بر سر در خانه‌های شان بیرق‌های می‌افراشتند تا نشانه فاحشه بودن‌شان باشد، هرکسی که می‌خواست می‌توانست وارد خانۀ آنان شود. این زن چون می‌زایید، همه مردانیکه با او همبستری نموده بودند نزد او می‌آمدند و مرد قیافه شناس را می‌خواستند و او فرزند را به آنکه بیشتر شباهت می‌داشت پیوند داده سپس بنام فرزند او خوانده می‌شد، و آن مرد نمی‌توانست انکار کند، پس وقتیکه خداوند أحضرت محمد صرا فرستاد تمام نکاح‌های دوره جاهلیت را مردود اعلان نمود، و تنها نکاح اسلام را که امروز وجود دارد تأیید کرد). زن در عهد جاهلیت مانند لوازم و سامان و چار پایان خرید و فروش شده و به ارتکاب فاحشه و زنا مجبور ساخته می‌شد، از میراث محروم بود ولی مال وی به میراث برده می‌شد، حق ملکیت چیزی را نداشت لیکن خودش به میل دیگران به ملکیت غیر در آورده می‌شد، و اکثر کسانیکه زن را در ملکیت خود داشتند به آنان حق تصرف در مال شخصی‌شان را نیز اجازه نمی‌دادند، و یگانه صاحب و مالک مال زن، مرد بود، همچو ظلم و ستم طاقت فرسا و شرایط دشوار و روز گار تلخی بر زن حاکم بود، تا آنکه نور اسلام درخشید، و آنان را از ین وضع فلاکت بار و ناگوار نجات داد. بدون شک دین اسلام با ارشادات و توجیهات نیک و مناسب و پر از حکمتش شرف، کرامت و سعادت زن را محفوظ و مصؤن گردانید، و زندگی آرام و سعادتمندیکه دور از هرگونه فتنه و شر و فساد است به آنان مهیا نمود.

توجیهات و رهنمودهای اسلام در این بابت قوی و استوار است، که نه تنها زن از شر فتنه‌ها، مصائب و رنجها در امان می‌ماند، بلکه همه افراد جامعه از گزند چنین بلاهایی سالم و سلامت و در امان می‌مانند، ولی اگر تعالیم و ضوابط والای اسلام که مرتبط به زن است از جامعه رخت بربست و عزیمت نمود، بدانیم که بلا، مصیبت، و فتنه‌های گوناگون و پیهم گریبان‌گیر جامعه اسلامی خواهد شد، در این مورد تاریخ بهترین شاهد است و هرکه تاریخ ملت‌ها و تمدن آنان را به دقت مطالعه نماید، در خواهد یافت که یگانه سبب شکست و متلاشی شدن تمدن جوامع بشری و شیوع فساد اخلاقی و پخش و نشر فرومایگی و فساد و جرایم در این جوامع همانا دوری و عدم مقید بودن زن به تعالیم و ارشادات و رهنمودهای دین بوده است. پس بر زن مسلمان لازم است تا همه رهنمود‌های اسلام را با از صمیم قلب و کمال رضایت پذیرفته آن را عملی نماید تا زندگی با سعادت و مسرت‌انگیز نصیبش گردیده و خوشنودی خداوند أو خوشبختی دنیوی اخروی را حاصل نماید.

همچنین بر اولیای امور زن لازم است تا با آنان رفتار نیک نموده آداب و اخلاق اسلامی را به آنان بیاموزانند. حقوق، عزت، کرامت، و خیرخواهی آنان را بخاطر رضامندی خداوند أو کسب ثواب و پاداشش مد نظر بگیرند، خداوند أیار و مددگاریست که شریکی باخود ندارد، ولاحول ولاقوة إلا به.

[۱۶] این حدیث با تفصیلش در صحیح مسلم شماره (۱۲۱۸) به روایت جابر بن عبدالله س درج است. [۱٧] صحیح بخاری بشماره (۵۱۲٧).