هادم اللذات
این همان لحظاتی هستند که بارها و بارها علما از آن سخن گفتند، همان لحظاتی که قرآن بر وقوع آن تأکید میکرد،
﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾[آلعمران: ۱۸۵].
مرگ یعنی، پایان همه خوشیها و لذتها، همه رنجها و مصیبتها، پایان همه امیدها.
گمان کن که ملک الموت روح تو را از کالبد خارج کرده و اکنون جسدی بیش نیستی، تو را غسل داده و اهل و عیال بر تو گریه میکنند. تو نیز گریه آنها را میبینی و میشنوی اما قدرت بر تکلم و حرکت نداری و چند ساعتی دیگر تو را به سوی قبرستان میبرند جایی که از آنجا نفرت داشتی و فرار میکردی. ولکن قبر انتظار تو را میکشد و آن چاله را برای کسی دیگر بجز تو حفر نکردهاند. اولین چیزی که بر ذهنت خطور خواهد کرد تنهایی و بیمونس بودن است، دیگر دوستی نیست با تو سخن بگوید و تو همواره با او مزاح کنی، به کنار تو بنشیند و تو را از تنهایی برهاند. و به راستی که تنهایی سخت است و بدتر از آن اینکه، همیشگی باشد.
آری، میشود همه این مصائب پیش رو را سهل کرد، به گونهای که دیگر در قبر احساس تنهایی نکرد و از سؤال فرشتهها و تاریکی و عذاب قبر در ایمن بود، و این نیز ممکن است که انسان با خود ساختمان و ثروت به داخل قبر ببرد که بالاترین ثروت و دارایی ایمان است و بهترین مونس یقین به رحمتهای خدا بعد از مردن است.
و امروز میتوانی هر کاری را انجام دهی، هر معصیتی را مرتکب شوی، هر مالی را غصب کنی و کسی مانع نشود و تو را تعقیب نکند دستور قتل هر انسان بیگناهی را صادر کنی و از تو کسی سؤال نکند، مال هر یتیم و مستمندی را بخوری و کسی مقابل تو نباشد، هر جنایتی را مرتکب شوی و در پی تو نباشند ولی مرگ پایان همه قدرتهاست.
﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡوَعِيدِ ٢٠ وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ ٢١لَّقَدۡ كُنتَ فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَكَشَفۡنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ ٱلۡيَوۡمَ حَدِيدٞ ٢٢﴾[ق: ۱۹-۲۲].