مرگ در می زند

ای ساکن فردای قبر، و ای انسان غافل

ای ساکن فردای قبر، و ای انسان غافل

چون بر قبر وارد شوی ملک الموت گوید ای فرزند آدم کجاست گوش تو که بشنوی؟ و کجاست چشم تو که ببینی؟ زبانت که زبان‌درازی کنی؟ مال و دارایی تو چه شد؟ تو دنیا را جمع کردی یا دنیا تو را جمع کرد؟ دنیا را ترک کردی یا دنیا تو را ترک کرد؟ از خاک بلند شدی و به خاک برگشتی، بدون گناه متولد شدی با بار گناه مردی. ضعیف و ناتوان و گریان وارد شدی با تکبر و غرور از دنیا رفتی.

و ای انسان آزاد و عاقل به خاطر چه کسی قبر و عذابش را فراموش می‌کنی؟ به خاطر دوستانت و رفقای سوء و بد که قبرشان از تو جدا خواهد بود و دور و بر تو را خلوت خواهند کرد؟ به خاطر منافقان و زناکاران، ظالمین و رباخواران، نماز خود را ضایع می‌کنی:

﴿فَلَوۡلَآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ ٨٣ وَأَنتُمۡ حِينَئِذٖ تَنظُرُونَ ٨٤ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُبۡصِرُونَ ٨٥ [الواقعة: ۸۳-۸۵].

و این مرگ است هادم اللذات، نابودکننده لذت‌ها، مفرق جماعات، یتیم‌کننده دختران و پسران، روز فراق و جدایی. روز فریاد و سکوت، روز گریه گریه‌کنندگان و شادی شادی‌کنندگان، روز عقاب، روز پاداش، روز حساب، روز سخت‌ترین احوال، خلاصی یا عقاب، روز تکه شدن جگرها، روز نجات یا گرفتار شدن. چه روزی است روز مردن؟ بکوش و بکوش که امر خطیر و راه طولانی و دشمنان زیادند و دوستان کم، روزی که طومار اعمال پیچیده شود و میزان نصب و پل لغزنده شود و بدبخت آنکه این روز را فراموش کند و شهوات او را مجذوب خود کنند، بر گناهان اصرار ورزد و فراموش کند که در دارالامتحان است و زمانی به هوش آید که دیر شده و عذرها را نپذیرند و فرصت‌ها را بگیرند.