مرگ در می زند

اولین شب قبر

اولین شب قبر

دوست عزیزم: تو بیشتر از دو شب را در زندگی‌ات تجربه نخواهی کرد، شبی با خانواده و دوستانت در خنده و شادمانی و در صحت و سلامتی، در خوشی و سرخوشی به خنده و قهقهه. و شب دیگر، اولین شب قبر، که در خوف و هراس در سؤال و جواب، شب تنهایی و بدون همراهی زن و فرزند، آری اولین شب قبر، شبی که کمر علماء ربانی و بزرگان را خمیده و مایل کرده و قلبشان را به تپش واداشته، شبی که انبیاء و فرستادگان خدا را به شکایت و زاری و انابه کشانده، شبی که اگر تو را ترساندند و اعمالت را نپذیرفتند، بیچاره و بدبخت شدی. شبی که سرنوشت دایم تو را مشخص می‌کنند. شبی که صبح آن قیامت است و طلوع خوشید دیگری را در بر ندارد.

«إذَا أَمْسَيْت فَلَا تَنْتَظِرْ الصَّبَاحَ وَإِذَا أَصْبَحْت فَلَا تَنْتَظِرْ الْمَسَاءَ».

«گر شب کردی به انتظار صبح مباش و اگر صبح کردی به انتظار شب منشین».