حکم خشوع
قول راجح این است که خشوع در نماز واجب است. شیخالاسلام فرمودهاند، خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ ٤٥﴾[البقرة: ۴۵].
«از نماز و صبر کمک بگیرید زیرا نماز سنگین است مگر بر فروتنان».
و این فرمودة خداوند، غیرخشوعکنندگان را سرزنش میکند و این سرزنش هم به خاطر این است که انسان یا واجبی را ترک کرده و یا کار حرامی را انجام داده است. پس وقتی که خداوند غافلان و غیرِخاشعین را سرزنش کرده است دلیل بر این است که خشوع و خضوع در عبادت واجب است و این آیة سورة مؤمنون دلیل بر وجوب خشوع است:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢﴾[المؤمنون: ۱-۲].
«مؤمنان رستگار شدند * آنها که در نمازشان خشوع دارند».
و در ادامه میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١١﴾[المؤمنون: ۱۰-۱۱].
«آنان وارثان هستند، همان کسانی که بهشت را به ارث میبرند و جاودانه در آن ماندگارند».
خداوند خبر داده است که آنها بهشت را به ارث میبرند و غیر از آنها کسی وارث بهشت نیست. وقتی که خشوع در نماز واجب است و متضمن سکون، آرامش و فروتنی است، پس کسی که در نماز مثل کلاغ منقار میزند خشوع ندارد و کسی هم که هنوز از رکوع بلند نشده به سجود میرود خاشع نیست زیرا در نمازش آرام نگرفته، و از شروط درست بودن نماز، طمأنینه و آرام گرفتن است، و تا در نماز سکون و آرامش وجود نداشته باشد خشوع هم به دست نمیآید، و کسی که خشوع نداشته باشد گناهکار و عاصی است. دلیل بر واجب بودن خشوع حدیث پیامبرجاست که سرزنش میکند کسی را که در نماز به آسمان مینگرد و از خود حرکات اضافی انجام میدهد زیرا [این اعمال] با خشوع در نماز مناسب نیست و چنین حرکاتی سبب از بین رفتن خشوع میشوند [۱۵].
پیامبرجدربارة خشوع در نماز و فضیلت آن فرمودهاند: «خداوند پنج فرض نماز بر انسان واجب کرده است [۱۶]، کسی که درست وضو بگیرد و نمازهایش را در وقت خود ادا کند و رکوع، سجود و خشوع آنها را به کمال انجام دهد خداوند متعهد میشود او را مورد آمرزش قرار دهد و کسی که چنان نکند خداوند با او تعهدی ندارد، اگر بخواهد او را میبخشد و اگر بخواهد او را عذاب میدهد» [۱۷].
و باز هم رسولگرامی فرمودند: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ يُقْبِلُ عَلَيْهِمَا بِقَلْبِهِ وَوَجْهِهِ [وفي رواية: لاَ يُحَدِّثُ فِيهِمَا نَفْسَهُ] غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ [وفي رواية: إِلا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ]» [۱۸]. «کسی که درست وضو بگیرد، سپس با تمام وجود به خداوند روی آورد و دو رکعت نماز بخواند گذشتهاش بخشیده میشود و در روایت دیگری وارد است که: بهشت بر وی واجب میشود».
اسباب خشوع و فروتنی در نماز بر دو قسم است:
۱- آنچه که خشوع را ایجاد و تقویت میکند. ۲- از بین بردن آنچه که مانع خشوع میشود و آن را تضعیف میکند. شیخالاسلام، ابن تیمیه/آن را بر آنچه که سبب تقویت خشوع میشود تعبیر میکند و میفرماید: آنچه انسان را بر انجام خشوع یاری میرساند دو چیز است: (۱) قدرت متقاضی. (۲) از بین بردن مشغولیتها.
اما اولی یعنی تقویتِ نیروی متقاضی، این است که بندهای کوشش کند هر آنچه را که میگوید و انجام میدهد بفهمد و در قرائت و ذکر و دعا تدبر نماید و با تمام وجود ـ آن گونه که گویی او را میبیند ـ با خدایش مناجات کند، زیرا نمازگزار با خداوند مناجات میکند.
و احسان هم این است که رسولگرامی فرمودند: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ». «آن چنان خداوند را پرستش کن گویا او را میبینی و اگر تو وی را نمیبینی خداوند تو را میبیند». هر اندازه که بندهای حلاوت و شیرینی نماز را بچشد بیشتر به سوی آن کشیده میشود و این امر متناسب با قوت ایمان اوست.
اسباب تقویت ایمان بسیار زیادند و به همین خاطر است که رسولگرامیجفرمودند: «سه چیز نزد من محبوب است، زن، عطر، و نور چشم من در نماز است». و در حدیث دیگر فرمودند: «أَرِحْنَا بِالصَّلاَةِ» «بلال ما را به نماز خوشحال کن». یعنی اذان بگو تا نماز بخوانیم و از شر دنیا راحت شویم.
اما دومی: از بین بردن مشغولیتها، بدین صورت است که انسان کوشش کند خود را از مشغولیتهای قلبی که افکار و خیالات پوچ و بیهوده است رها سازد و از هر آن چه که سبب دور شدن از هدف اصلی نماز است بیندیشد و آنها را از خود براند [۱۹]. و این موانع به میزان مشغولیتّ هر انسانی وجود دارد، زیرا فراوانی وسوسهها به فراوانی شبههها و شهوات بستگی دارد چون قلب در فکر از بین بردن موانع خواستههای خود است، پس بنابراین تقسیمات، مواردی از اسباب خشوع در نماز را بیان میکنیم.
[۱۵] مجموع الفتاوی (۲۲/۵۵۳-۵۵۸).
[۱۶]
دعوت زاری است روزی پنج بار
بنده را که در نماز آو بزار
نعره مؤذن که حیّا علْ فلاح
و آن فلاح این زاری است و اقتراح
آن که خواهی کز غمش خسته کنی
راه زاری بر دلش بسته کنی
تا فرو آید بلا بی دافعی
چون نباشد از تضرّع شافعی
گفته اندر نُبی کآن أمّتان
که برایشان آمد آن قهرِ گران
[۱۷] رواه أبوداود در جامع صحیح.
[۱۸] رواه أبوداود در جامع صحیح.
[۱۹]
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود و از طرف زوال
نی صفی میماندش نی لطف و فر
نی به سوی آسمان راهِ گذر