۱۴- پناه بردن به خدایﻷ از شر شیطان
شیطان دشمن انسان و از جملة دشمنیهای وی وسوسه است. شیطان در نماز ما را دچار وسوسه میکند تا نماز ما را بر هم بزند و خشوع آن را از بین ببرد. این وسوسهگر به سوی کسی میآید که به خدای روی آورده و به یاد او باشد. بر مؤمن است ثابت قدم و شکیبا و ملازم ذکر خدا و نماز باشد و درمانده و عاجز نشود، زیرا این ملازمت، شیطان را از او مأیوس و منصرف میکند چون خداوند خود میفرماید:
﴿إِنَّ كَيۡدَ ٱلشَّيۡطَٰنِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[النساء: ۷۶].
«مکر و حیلة شیطان ضعیف است».
هرگاه بندة خدا بخواهد با تمامِ وجود به خدا روی آورد شیطان با انواع وسوسهها و از هر دری وارد میشود، چون ابلیس، همانندِ دزدِ گردنه است، هرگاه بندهای بخواهد به خدا روی آورد راه را بر او میبندد. و به همین خاطر است که به بعضی از سلف گفته شد: میگویند ما دچار وسوسه نمیشویم، گفتهاند: راست میگویند شیطان کاری به خانة ویران ندارد و خانههای آباد را خراب میکند [۵۳].
در این مورد مثال زیبایی ذکر کردهاند و میگویند که سه خانه وجود دارد. اولی خانة پادشاهی که پر از جواهر، زینتآلات و طلا و نقره است، و دومی خانة بردهای که وسای و جواهراتِ برده در آن هست، و سومی خانهای خالی است که هیچ چیزی در آن نیست اگر دزد بیاید از کدام خانه میدزد؟
هنگامی که بنده به سوی اقامة نماز میرود شیطان خشمگین میشود و بر او غیرت و حسادت میورزد، زیرا در بزرگترین و نزدیکترین مکان به خدا و سختترین جبهه در مقابل شیطان ایستاده است، به همین دلیل، ابلیس تلاش و کوشش دارد تا او را منصرف نماید و به او وعده میدهد، و به این طریق او را به فراموشی دچار میکند و با نیروهای سواره و پیادهاش علیه او مسلح میشود تا نمازش را خراب و تباه کند و او را به ترک نماز بخواند. اگر از این طریق، مأیوس شد و بنده از او سرپیچی کرد و در آن مقام بزرگ ایستاد، ابلیس باز هم مأیوس نمیشود و تلاش میکند تا وسوسهای به دل او بیندازد و میان او و قلبش مانع و حائل ایجاد کند. به همین دلیل در نماز چیزهایی را به یاد او میآورد که قبلاً هم در فکر آنها نبوده است، یا حتی بعضی اوقات نمازگزار چیزی را فراموش کرده و شیطان در نماز به یادش میآورد تا دل او را مشغول و از خداوند غافل کند و بدون خشوع و حضور قلب نماز را به اتمام برساند. شیطان اینگونه، بهرهای از نماز او گرفته است، چون نمازی میتواند کارساز و آمرزندة گناهان باشد که با خشوع و فروتنی کامل ادا شود [۵۴].
رسولاللهجما را برای مقابله با شیطان و از بین بردن وسوسههایش راهنمایی میکند، ابیالعاصسگفت: یا رسولالله، شیطان بین من و نمازم مانع میشود و وسوسهام میکند و قرائتم را به هم میزند، چه کار کنم؟ رسولخدا فرمودند: «ذَاكَ شَيْطَانٌ يُقَالُ لَهُ خِنْزِبٌ فَإِذَا أَحْسَسْتَهُ فَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْهُ وَاتْفِلْ عَلَى يَسَارِكَ ثَلاَثًا». «این شیطان فتنهگر است و هرگاه چنین احساس کردی از شر او به خدا پناه ببر و سه بار به طرف چپ تف بینداز». ابیالعاص گفت: این کار را کردم، شیطان از من دور شد [۵۵].
رسولاللهجما را از وسوسههای شیطان و راه علاج آن آگاه میکند: «إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا قَامَ يُصَلِّى جَاءَهُ الشَّيْطَانُ فَلَبَسَ عَلَيْهِ ، حَتَّى لاَ يَدْرِى كَمْ صَلَّى ، فَإِذَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ذَلِكَ فَلْيَسْجُدْ سَجْدَتَيْنِ وَهُوَ جَالِسٌ» [۵۶]. «اگر یکی از شما برای نماز برخاست و شیطان او را وسوسه کرد و ندانست که چند رکعت نماز خوانده است، در آخر، دو بار سجده کند». و باز رسولاللهجاز فریبهای شیطان ما را خبر میدهد: «إِذَا كَانَ أَحَدُكُمْ فِى الصَّلاَةِ فَوَجَدَ حَرَكَةً فِى دُبُرِهِ أَحْدَثَ أَوْ لَمْ يُحْدِثْ، فَأَشْكَلَ عَلَيْهِ فَلاَ يَنْصَرِفُ حَتَّى يَسْمَعَ صَوْتًا أَوْ يَجِدَ رِيحًا» [۵۷]. «هرگاه یکی از شما در نماز احساس کرد که بادی از او خارج شده و دچار شک و تردید گردید، نمازش را قطع نکند مگر «صدایی» بشنود یا «بویی» به مشامش برسد». همانطور که در حدیث مذکور آمده است، مکر و نیرنگ شیطان بسیار عجیب است. از ابن عباس روایت است که پیامبرج[از اصحاب] در مورد مردی که گمان دارد در نماز بیوضو شده است و حال آن که این طور نیست پرسید، و خود فرمودند: شیطان به سوی یکی از شما میآید و او را وسوسه میکند و وی گمان دارد بیوضو شده است، حال آنکه چنین نیست. اگر چنین حالتی برای شما پیش آمد هرگز از ادامة نماز منصرف نشوید مگر به گوش خودتان «صدایی» بشنوید و یا به بینی خود «بویی» احساس کنید [۵۸].
سؤال: در این جا بعضی از خدعههای شیطانی وجود دارد، شیطان به سوی بعضی از نمازگزاران میرود و آنها را از روحِ نماز دور میکند، در نماز بعضی از مسائل دعوت علمی را به یاد آنها میآورد تا ذهن آنها را به آن مشغول و از نماز غافل کند، و بسیاری از مقاصد و خشوع و خضوع نماز را از آنها میگیرد و این افراد به این عمل سیدنا، عمرس، استدلال میکنند که در نماز لشکر را آمادة جهاد میکرد، شیخالاسلام، ابن تیمیه، به این شبهه جواب میدهد و میفرماید: آنچه از سیدنا عمرسروایت شده که فرموده است: «وإِنِّى لأُجَهِّزُ جَيْشِى وَأَنَا فِى الصَّلاَةِ». به این خاطر بود که عمرس، امیر مؤمنان و مأمور به جهاد و فرماندة جهاد بود و همانند کسی بود که در مقابل با دشمن نماز خوف میخواند ـ چه در حال قتال و جنگ باشد و یا نباشد ـ ایشان مأمور به نماز و جهاد بودند پس بر او واجب است که هر دو امر واجب و فرض را به جا بیاورد چنان که خدا فرمودهاند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٤٥﴾[الأنفال: ۴۵].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که با گروهی برخورد کردید ثابت قدیم باشید و بسیار یاد خدا کنید، باشد که رستگار شوید».
معلوم میشود که طمأنینه و آرامش قلبی در نماز با آرامش در حال جهاد برابر نیست و اگر فرض کنیم به خاطر جهاد مقداری از خشوع نماز کم میشود دلیل بر نقص ایمان و نماز نیست زیرا چنین شخصی، در هر حال مثل عمرسدر عبادت است و به همین خاطر است که نماز خوف نسبت به نماز در حال آرامش تخفیف پیدا کرده است و خداوند در وصف نماز خوف فرمودهاست: ﴿فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا﴾[النساء: ۱۰۳].
«هنگامی که آرامش یافتید و به حالت عادی برگشتید نماز را تمام و کمال برپای دارید همانا نماز بر مؤمنان واجب و دارای اوقات معین است».
متوجه میشویم اقامة نماز آنچنان که در حالت امنیت و آسایش به آن امر شده در حالت خوف بدان امر نشده است، یعنی خشوعی که در حالت آسایش و امنیت لازم دارد در شرایط جنگ و خوف ندارد و انسان هم بدان مکلف نیست. با این وجود مردم متفاوتند، کسی که ایمان قوی دارد در نماز دارای حضور قلب است و در آن تدبر و تأمل میکند. سیدنا عمرسکسی بود که خداوند حق را بر زبان و دل او جاری میکرد و به او الهام میشد. پس جای انکار نیست که شخصی مثل عمرسدر نماز هم تدبیر جیوش کند و هم در نماز حضور قلب داشته باشد هر چند که اگر تدبیر جیوش و یا چیز دیگر در نماز نباشد نماز با خشوع و قوتِ بیشتری اداء میشود، و جای شک و گمان نیست که نماز در حال آسایش و امنیت از نماز در حالت خوف کاملتر بوده است، و وقتی که خداوند از بعضی واجبات ظاهری در حالت خوف میگذرد حتماً از بعضی حالات باطنی هم میگذرد و حرجی در آن نیست.
و خلاصه، فکر کردن نمازگزار در نماز در مورد امری که بر او واجب و وقت هم تنگ است مانند فکر کردن در مورد چیزهای دیگر نیست، زیرا وقت برای سیدنا عمرستنگ بودند، و وقت دیگری هم برای فکر نداشت زیرا امام امت بود و حوادث و مشکلاتِ وارد بر او بسیار زیاد بود و هر انسان نمازگزار به حسب مرتبت و مقام و منزلتش چنین حالتی بر او عارض میشود و در نماز چیزهایی به ذهنش میرسد که در غیر نماز به ذهنش نمیرسد و معلوم است که بعضی از آنها از شیطان است مانند مردی که مالش در جایی پنهان کرده بود و فراموش کرد که کجاست و پیدا کردنش هم بسیار مشکل بود، بعضی از سلف صالح به او گفتند: برخیز و نماز بخوان. بلند شد و نماز خواند، بلافاصله در نماز به یادش آمد که مالش را کجا پنهان کرده است. به او گفته شد: از کجا دانستی که در نماز به یادش میآید؟ گفت: میدانستم که شیطان در نماز او را رها نمیکند تا این که بهرهای از نماز او بگیرد و او را از نماز [با حضور قلب] باز بدارد چون به اندازة مالش در نظر او مهمتر نبود [۵۹]. اما نمازگزار هوشیار و زیرک کسی است که کوشش کند امر مأمور را در کمال خشوع و فروتنی ادا کند ـ لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم [۶۰].
[۵۳] مجموع الفتاوی (۲۲/۶۰۸).
[۵۴] الوابل الصیب.
[۵۵] رواه مسلم.
[۵۶] رواه البخاری، کتاب السهو.
[۵۷] رواه مسلم.
[۵۸] رواه الطبرانی.
[۵۹]
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن
نی قماش و نقده و میزان وزن
مال را گر بهر دین باشی حمول
«نعم مالُ صالحُ» خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است ...
(مثنوی)
[۶۰] مجموع فتاوی (۲۲/۶۰۱).