۳۳- پرهیز از تشبه به حیوانات
چون خداوند به انسان کرامت بخشیده و او را در بهترین شکل و سیما آفریده، بسیار زشت است که خود را به حیوانات شبیه کند.
ما نمازگزاران مؤظفیم در حال نماز، حرکات و هیئات مان همانند بهایم نباشد، زیرا با خشوع منافات دارد، و شایسته نیست نمازگزار چنین حرکاتی را انجام دهد، در این مورد آمده است که: «نَهَى فِى الصَّلاَةِ عَنْ ثَلاَثٍ نَقْرِ الْغُرَابِ وَافْتِرَاشِ السَّبُعِ وَأَنْ يُوطِنَ الرَّجُلُ الْمَقَامَ الْوَاحِدَ كَإِيطَانِ الْبَعِيرِ» [۹۸]. «رسولاللهجدر نماز از سه چیز نهی فرمودند: همانند کلاغ منقارزدن، همانند درندگان نشستن، و همانند شتر در یک جا ایستادن و نشستن». و گفته شده است: یعنی این که انسان به مکانی مخصوص و معین از مسجد انس بگیرد و همیشه در آنجا نماز بخواند، همانند شتری که در مکانی خاص میخورد و مینشیند. و در روایت است که: «منع شدهام از: همانند خروس به زمین نوک زدن، مانند سگ نشستن، و مثل روباه به اطراف نگاه کردن» [۹۹]. «یعنی در حالِ نماز لازم است از چنین حالاتی پرهیز کرد».
به دلیل اهمیت مسئلة خشوع و ارزش والای آن در نزد علماء قضیة زیر را مورد بحث و مناقشه قرار دادهاند:
مسئله: کسی که در نماز بسیار وسواس است نمازش درست است یا باید آن را اعاده کند؟
ابن قیم الجوزی/گفت: «اگر گفته شود: نظر شما دربارة کسی که در نماز خشوع ندارد چیست، آیا نمازش درست است یا خیر؟».
گفته شده است: از جهت اجر و ثواب، نمازش درست نیست مگر این که در آن تعقل کند و در برابر پروردگار خاشع و فروتن باشد.
ابن عباس گفت: در نمازت جز آنچه که در آن تعقل کردهای بهره و نصیبی نداری و در «مسند» حدیث مرفوعی هست: «همانا بندهای نماز میخواند و نماز به شمار نمیآید و اجر و پاداشی ندارد مگر نصف آن، ثلث آن، ربع آن یا حتی یک دهم آن».
[یعنی اجر و ثواب نماز به خشوع و فروتنی بستگی دارد و هر اندازه خشوع کمتر باشد اجر و ثواب هم کمتر است].
خداوند شرط رستگاری نمازگزاران را در نماز، خشوع و خضوع قرار داده است. کسی که خشوع ندارد اهل فلاح نیست و اگر هم اجر و ثوابی به دست آورد حتماً از ناحیة رستگاران است، و وقتی از جملة رستگاران است که خشوع داشته باشد. اما آیا در احکام دنیوی، نماز به شمار میآید و قضاء ندارد؟
جواب: اگر در نماز خشوع، غلبه داشته و تعقل کرده است اجماعاً نماز به شمار میآید و نمازهای سنت و اذکار بعد از آن، نواقص را جبران و نماز را کامل میکنند. اما اگر عدم خشوع غلبه داشته و بدون تأمل و تعقل نماز را خوانده باشد، فقهاء در مورد اعادة آن مختلفالقولند. ابن حامد، از شاگردان امام احمد، گفته است: واجب است که نماز را اعاده کند و این هم مانند اختلافشان در مورد خشوع در نماز است و فقهاء دو قول دارند و در مذهب امام احمد هم چنین است. دو قولی که ذکر شد: کسی که وسواس است و در نماز وسوسه بر او غلبه دارد و بیشتر نماز را با وسوسه خوانده است، ابن حامد گفته است: واجب است دوباره نماز را اعاده کند.
اما اکثر فقهاء اعادة نماز را واجب ندانسته و به این گفتار پیامبرجاستدلال کردهاند که فرمودند: کسی که در نماز سهو میکند دو بار سجده کند، و نفرمودند اعاده کند، و باز فرمودهاند: «شیطان، در نماز به نزد شما میآید و میگوید فلان چیز را به یاد بیاور و فلان چیز و فلان چیز، تا آنجا که نمازگزار را غافل میکند و نمیداند که چند رکعت نماز خوانده است». بیتردید اجر و ثواب زیادی ندارد جز به اندازة حضور قلب و خشوع که دارد، ابن عباس گفته است: در نماز بهرهای نداری جز آنچه که در آن تعقل کردهای. و چنین نمازی به اعتبار کمال مقصود آن صحیح نیست هر چند که گفتهاند صحیح و درست است امر به اعادة آن نشده است [۱۰۰].
و حدیث صحیح از رسولاللهجروایت شده است که فرمودند: «هرگاه مؤذن أذان گوید شیطان پشت میکند و تیز میزند تا اذان را نشنود، و چون اذان تمام شد برمیگردد، آنگاه که اقامه گفته شود فرار میکند و وقتی تمام شد دوباره برمیگردد تا نمازگزار را غافل کند و از نمازِ وی بهرهای بگیرد و میگوید: فلان چیز را به یاد بیاور و فلان چیز و فلان ... در حالی که خالیالذهن است چیزهایی را به یاد وی میآورد، تا آنجا که نمازگزار نمیداند چند رکعت نماز خوانده است، اگر یکی از شما به چنین حالتی دچار شد در آخر نماز دو بار سجدة سهو به جا آورد».
جمهور فقهاء گفتهاند: در حدیث مذکور، شیطان نمازگزار را کاملاً غافل کرده به نحوی که حتی نمیداند که چند رکعت نماز خوانده است، پیامبرجدستور به سجدة سهو میدهد و امر به اعادة نماز نمیکند، چون اگر نماز باطل بود امر به اعادة آن میکرد.
و گفتهاند: این حکمت سجدة سهو است، برخلاف شیطان که انسان را وسوسه میکند و مانع حضور قلب و خشوع در نماز میشود، و به همین دلیل است که پیامبرجاین سجده را «الـمرغمتین» یعنی دو سجدهای که شیطان را خوار و زبون میکند نامیده است.
پس اگر کسی میگوید: اعاده واجب است تا فواید خشوع حاصل شود، میتواند اعاده کند و اگر این فواید و ثمرات را نمیخواهد اعاده هم نمیخواهد و نمازش درست است، و اگر مراد از وجوب را اینگونه فهمیدهاند که حتماً واجب است اعاده شود و گرنه احکام تارکالصلاة بر آن جاری است، و اگر اعاده نکند عقوبت دارد، ما چنین نگفتهایم [یعنی در هر صورت باید کلمه واجب را درک کرد که مقصود حصول خشوع است نه ابطال نماز،] و قول دوم ارجح است. والله أعلم [۱۰۱].
خشوع مسئلهای بس بزرگ و با ارزش است و کسی میتواند آن را به دست آورد که خداوند به او توفیق داده باشد و محروم شدن از خشوع مصیبتی بس بزرگ و امری ناگوار است و به همین دلیل است که رسولاللهجدر دعایش میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ قَلْبٍ لاَ يَخْشَعُ» [۱۰۲]. «پروردگارا، از قلب بیخشوع به تو پناه میبرم».
اهلِ خشوع درجات متفاوت دارند، و خشوع از عمل قلب «نیت درونی فرد» زیاد و کم میشود، مؤمنانی هستند که خشوع و فروتنی آنها تا آسمان میرسد و بعضی دیگر هم هستند که از نماز فارغ میشوند و هیچ تعقل و تأملی نکردهاند، بنابراین مردمِ نمازخوان به پنج گروه تقسیم میشوند:
۱- کسی که به خود ظلم میکند کسی است که وضو، وقت نماز و حدود و ارکان آن را به خوبی به جا نمیآورد.
۲- کسی که بر اوقات و حدود و ارکان ظاهری نماز محافظت میکند اما تلاشهای خود را با وسوسه تباه میکند و انواع وسوسهها و افکار را به ذهن راه میدهد.
۳- کسی که بر حدود و ارکان نماز محافظت میکند و با نفس خود در دفع وسوسهها و افکار تلاش، و با دشمن خود جهاد مینماید تا از نمازِ وی چیزی دزدیده نشود، چنین کسی هم در نماز و هم در جهاد است.
۴- کسی که نماز میخواند و کاملاً حقوق، ارکان و حدود آن را مراعات میکند و قلبش در حفظ حدود و ارکان آن مستغرق است تا نه تنها چیزی از نماز ضایع نشود، بلکه میکوشد آنچنان که شایسته است نمازش را به طور کامل اداء کند و کاملاً مشغول عبادت پروردگار باشد.
۵- کسی که نماز میخواند و شرایط مذکور را رعایت میکند و قلبش را به خداوند میسپارد و با قلبش به خدا مینگرد کاملاً مراقب و دلش لبریز از محبت و عظمت خداست، گویی خدا را میبیند و به وی مینگرد، در نتیجه تمامی وساوس و اوهامِ او نابود، و حجابهای میان او و پروردگارشان برداشته میشوند، و فاصله چنین نمازگزاری با نمازگزاران دیگر بیش از فاصله آسمانها و زمین است، زیرا وی کاملاً مشغول به نور چشمان خود است و احساس شوق، رغبت، گرمی و رسیدن میکند و هر آن به پروردگارش نزدیکتر میشود.
از این پنج گروه، اولی معاقبه میشود، دومی محاسبه میشود، سومی کفاره گناهانش میشود، چهارمی ثواب میبرد، پنجمی مقرب پروردگار است، زیرا نماز او سبب روشنایی چشمانش بود. پس کسی که در دنیا، نماز، موجب روشنایی دل و چشم وی باشد، در قیامت به سبب نزدیکی به پروردگارش چشمانش روشن میشوند. همانطور که در دنیا موجب روشنایی دیدگانش بود، و چشم کسی که به خدا خوشحال، شاد و روشن شود هر دیدهای با دیدن او خوشحال نشود، اندوهها بر اوست و نفس خود را باید آماده سختیها و حسرات کند [۱۰۳].
در آخر از خداوندﻷخواهانم که ما را از خشوعکنندگان قرار دهد و توبه ما را قبول کند و به کسانی که در این رساله سهیم بودهاند جزای خیر دهد و به خواننده گرامی خیر رساند.
والحمدلله رب العالـمین
مترجم:
عبدالله دارابی (غفر الله له) خدا ایشان را بیامرزد
۱۵/۱۱/۸۲
از مدرسه علوم دینی امام شافعی
[۹۸] رواه أحمد. [۹۹] امام احمد روایت کرده است، تمامی آن چه ذکر شد مجموعهای از اسباب خشوع، اسباب از میان برندة خشوع و اسبابی که موجب جبران عدم خشوع بودند، بود. [۱۰۰] مدارج السالکین ص ۱/۱۱۲. [۱۰۱] مدارج السالکین ۱/۵۲۸. [۱۰۲] رواه الترمذی. [۱۰۳] کتاب الوابل الصیب ص ۴۱-۴۰.