مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله ونصلي ونسلم على صفوة خلقه و بعد
درود و سلامی مبارک از سوی خداوند بر شما باد. از او سبحانه و تعالی خواستاریم تا دلهایمان را بر اساس محبت و رضای خودش الفت بخشیده و توفیق و اخلاص و صدق را در قول و عمل به ما ارزانی داشته و همه ما را از کمال ایمان و صدق یقین برخوردار سازد: إنه سميع مجيب الدعاء.
برادران گرامی:
آیا تاکنون در دل روز به خورشید نگریستهاید؟ آیا دیدهاید که چگونه پرتو افشانی میکند و هیچ حجاب و ستری بر آن نیست؟ اگر شخصی بخواهد جلوی این پرتو افشانی را گرفته و بر تور آن پردهای بکشد، یا با نفسهایش بخواهد شعله آن را خاموش کند و یا... آیا با این اعمال میتواند نور را از خورشید گرفته و یا بر روشناییاش پردهای بکشد؟ هرگز و سپس هرگز. خورشیدی که ما امروز میخواهیم از آن صحبت کنیم خورشید آسمان نیست بلکه خورشیدی است در زمین. این خورشید آن خورشید سوزان نیست بلکه خورشیدی است مشرق و نور افشان. آیا دانستید از کدامین خورشید سخن میگویم؟ آری این خورشید، همان خورشید نبوت و رسالت و شمس هدایت و عرفان است. همان پرتو درخشان و نور عاطفی است که خداوند بوسیله آن شقاوت زندگانی را بر گرفته، و مردم را از تاریکی و ظلمت به سوی نور و روشنایی رهنمون ساخت.
﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٩﴾[الصف: ٧-۸].
معنی: «میخواهند نور خدا را به گفتار باطل و طعن و مسخره خاموش کنند و الله نور و دین خود را هر چند که کافران دوست نداشته باشند تمام خواهد داشت، او است خدایی که رسولش را به هدایت خلق و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان عالم غالب گرداند، حتی اگر مشرکین از این امر اکراه داشته باشند». این خورشید، همان خورشید زمین است، که در این مجلس درباره او سخن خواهیم گفت. کسی که قرآن کریم درباره او به زیبایی توصیف نموده و میگوید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا ٤٦﴾[الأحزاب: ۴۵-۴۶].
معنی: «ای نبی، ما تو را شاهد، بشارتدهنده، و بیمدهنده و دعوت کننده بسوی الله به اجازه او، و چراغی پرتو افشان فرستادیم». و این سراج منیر، چه چیزی است به جز شمس نبوت که به ضیاء و بهایی تور افشانی نموده و کون و مکان را به نورش روشن ساخت. پس بصیرت داران این نور را دیدند و دریافتند، و کوران و کور دلان آن را انکار نمودند.
وشمسُنا في سماءِ العِزِّ ساطعةٌ
ما ضرَّها حينَ تَعمى عندَهَا العُورُ
یعنی: «و خورشید ما در آسمان عزت نور افشانی میکند. و اگر کوران نتوانند آن را ببینند او را ضرری نرسد».
دیر زمانی است که دشمنان اسلام خواستهاند با توسل به انواع حیله و طعن در رسالت و ایجاد خدشه در کرامت نبی اسلام جهمراه با انواع دروغها و حجتهای باطل، شخصیت این پیامبر بزرگوار را زیر سوال برده و پیروان او را نسبت به دین خود و ایمان به رسالت آن والا مقام، مشکوک سازند. شنیدن اینگونه افترائات و سخنان زشت در رابطه با انبیاء و مرسلین هرگز جای تعجب ندارد. چون سنت خداوند در خلقش این گونه حکم میکند. ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا﴾[الأحزاب: ۶۲]. معنی: «و هرگز در سنت خداوند تبدیلی نخواهد یافت».
و الله سبحانه تعالی چه زیبا میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا ٣١﴾[الفرقان: ۳۱]. معنی: «و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از مجرمین قرار دادیم، و پروردگارت برای هدایت و نصرت کافی است».
و قبل از اینکه به بحث درباره امهات المومنین یعنی زنان طاهر، و پاکدامن رسول جو حکمت ازدواج او با ایشان وارد شویم میخواهیم به شبهه شنیع و زشتی که دشمنان اسلام همچون صلیبین و غرب زدگان متعصب آن را ساخته و پرداختهاند پاسخ دهیم. این افترا را بارها و بارها قلمهای فاسد آنان به تحریر کشیده است، تا عقیده پاکدلان را به آن مکدر ساخته، و حقایق را مسخ و مشوه جلوه دهند تا شاید بتوانند دامان پاک پرچمدار رسالت عظمی، محمد بن عبدالله را به آن آلوده سازند.
آنان میگویند:
«محمد مردی شهوتران بود... که به دنبال شهوات و لذات زندگی.. و همراه با هوای نفس خویش گام بر میداشت. او هرگز همانگونه که بر اتباع خود فرض نموده بود بر یک زن و یا چهار زن اکتفا نکرد.. بلکه ده بار و یا بیشتر ازدواج کرد تا شهوت خویش را سیراب سازد». و باز میگویند:
«بین عیسی و محمد ج فرق بسیار است. فرق میان کسی که بر شهوت خویش غالب گشته و به جهاد با نفس خویش پرداخته همانند عیسی ابن مریم و شخص دیگری که دنباله رو شهوت خویش بوده است همانند محمد ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا﴾[الکهف: ۵]. معنی: «درشت سخنی است که از دهانهایشان خارج میگردد، و همانا آنان دروغ میگویند».
آری از افرادی کینه توز و دروغ پرداز به جز این سخنان چه انتظاری میتوان داشت. محمد جهرگز مردی شهوتران نبود او رسول انسانیت بود مانند همه افراد بشر ازدواج میکرد تا همراه با رفتار و کردار خود برای دیگران الگو باشد. او هرگز آنگونه که نصاری در مورد پیامبر خود میپندارند اله و یا فرزند اله نبوده است. بلکه بشری بوده همانند همراهانش که خداوند او را به وحی و رسالت خویش بر دیگران برتری داده بود: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾[فصلت: ۶]. معنی: «بگو همانا من بشری همانند شما هستم که به من وحی میشود».
و او هرگز رسول نو پردازی نبود تا سنت مرسلین پیش از خود را زیر پا گذاشته و یا راه و روش آنان را نقض کند چون قرآن در مورد رسولان خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّة﴾[الرعد: ۳۸]. معنی: «و همانا قبل از تو نیز پیامبرانی فرستادیم و برای آنان همسران و خاندان قرار دادیم». پس باید پرسید که این سخنان زهرآگین و درشت در مورد خاتم الانبیاء برای چیست؟ اما همانگونه که شاعر میگوید:
قد تنكرُالعينُ ضوءَ الشمس من رَمَد
وينكرُ الفمُ طعمَ الـمـاء من سَقَم
«چشم ممکن است به علت کوری نور خورشید را انکار کند و دهان نیز به علت مرض شدید طعم آب را نشناسد». و به سخن زیبای خداوند گوش فرا دهیم که میگوید: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ﴾[الحج: ۴۶]. معنی: «پس چشمها کور و نابینا نمیگردند، بلکه قلبهای درون سینهها به کوری ضلالت میافتند».
برادران گرامی:
در اینجا دو نکته اساسی وجود دارد که هر گونه شبهه را از نبی بزرگوارج رفع نموده و دهان هر افترا زننده یاوه گو که بخواهد به حرمت این رسول بزرگ انسانیت محمد بن عبدالله دستدرازی کند را میبندد. هرگاه بخواهیم از امهات المومنین و حکمت تعدد روجات پیامبر گرامی سخن بگوییم باید همواره این دو نکته را در مد نظر داشته باشیم.
اولاً: تعدد زوجات رسول ج در پیری و هنگامی که سالهای عمر او از پنجاه گذشته بود انجام گرفت.
ثانیاً: تمامی زنان طاهره او ثیبات (بیوه) بودند، مگر ام المومنین عایشهلکه دوشیزه بود و تنها همسر پیامبر بود که در حال جوانی و بکارت با ایشان ازدواج کرد.
در نتیجه به راحتی میتوان از نکات فوق الذکر پوچی این تهمت و بطلان آن ادعا را که مستشرقین حاقد و کینهتوز به ایشان الصاق نمودهاند ثابت نمود. چون اگر منظور از این ازدواجها شهوترانی و هویپرستی میبود ایشان در سن جوانی و نه در سن سالمندی و پیری و آن هم با دوشیزگان کم سن و سال و نه بیوههای سالمند ازدواج مینمود. ایشان بودند که هنگام دیدار با جابر بن عبدالله که بر چهرهاش اثر شادمانی و بشاشت ظاهر بود و به ملاقات آن بزرگوار آمده بود، فرمود: «آیا ازدواج کردهای؟».
و او جواب داد: «آری».
و ایشان فرمودند: «دوشیزه یا بیوه»؟.
و جابر جواب داد: «بیوه، یا رسول الله».
و ایشان به او فرمودند: «آیا بهتر نبود دوشیزه باکرهای میگرفتی که با او بازی کنی و او نیز با تو بازی کند و او را میخنداندی و او نیز تو را میخنداند».
پس میبینیم که رسول ج، او را به ازدواج با دختران باکره نصیحت میکند و آن بزرگوار راه و رسم را میداند، پس برای کسی که هدفش خوشگذرانی و شهوترانی است آیا عاقلانه و معقول است که دوشیزگان باکره را رها نموده و پس از دوران جوانی و پای گذاشتن در سن پیری به ازدواج با زنان بیوه راضی گردد؟
و همه میدانیم که صحابه ایشانشبه یک اشاره او هستی و زندگی خود را فدای ایشان میکردند، و اگر آن بزرگوار جطلب ازدواج دختری را از آنها میکرد، هیچکدام از صحابه از این تقاضای او روی برنمیگرداند، و بهترین و زیباترین دوشیزگان را به ازدواج او در میآوردند. پس چرا ایشان در آستانه جوانی دست به تعدد زوجات نزد، و با کنارهگیری از دختران جوان به ازدواج با زنان بیوه اقدام نمود؟
میبینیم که همه این مسائل با قوت تمام هرگونه افترا و گزافهگویی را از ایشان دور نموده و تارهای شبهه و بهتان را از اطراف آن بزرگوار میزداید، و دهان یاوهگویان و افاکان را میخواهند مقام مقدس آن حضرت را مشوه نموده، و اعتبار پاک و طاهر ایشان را خدشه دار کنند به سختی تمام میبندد. آری ازدواجهای رسول جهرگز به قصد هوا پرستی و شهوترانی نبود، بلکه این پیوندها حکمتهایی جلیل، و اهداف و غایاتی ارزشمند و نبیل در برداشت که دشمنان در صورتی که بتوانند تعصب کور را کنار گذاشته، و منطق، عقل و وجدان را جایگزین آن کنند به جلال آن اقرار نموده و به عظمت آن معترف میگردند. و آنگاه است که میتوانند با دیدگانی خالی از غل و غش، «الگوی ایثار و پرهیزکاری» را در انسانی فاضل و کریم و رسولی بزرگوار و رحیم ببینند که در راه مصلحت دیگران، و مصلحت دعوت و اسلام، راحتی و آسایش خود را به آسانی فدا میکند.