دوم: حکمت تشریعی
هم اکنون بیایید در مورد حکمت تشریعی که یکی دیگر از دلایل تعدد زوجات رسول جمیباشد صحبت کنیم. این حکمت امری نمایان است و به راحتی تمام، میتوان آن را درک نمود. و سبب آن از بین بردن و ابطال برخی از عادات ناخوشایند دوران جاهلیت بود.
به عنوان مثال در این باب میتوان از بدعت فرزند خواندگی (تبنی) که در مجتمع جاهلیت قبل از اسلام رایج بود نام برد. این مسئله به صورت عادت و بهتر بگوییم دینی موروثی در آمده بود که جدا شدن از آن به سادگی امکان نداشت. یک شخص از آنان پسری را که از صلب و تیرهاش نبود به فرزند خواندگی میپذیرفت، و در این تبنی او را فرزند حقیقی خود میخواند که با فرزندان حقیقی و نسبیاش از لحاظ نسب در یک ردیف قرار داشت و از لحاظ میراث، طلاق، ازدواج و محرم شدن و همه امور دیگر با آنان هیچگونه فرقی نداشت. و این مسئله بصورت دینی تقلیدی در آمده بود که در تمامی جامعه جاهلیت اعمال میشد. و حتی شخص به فرزند خواندهاش میگفت: «تو پسر من هستی از تو ارث میبرم و از من ارث خواهی برد».
و اسلام هرگز دینی نبود که در مقابل این عمل و هر عمل باطلی خاموش بنشیند و آنان را در حالی که در تاریکیهای جهل دست و پا میزدند به حال خود رها کند. در نتیجه خداوند برای ریشه کن شدن این عادت ناخوشایند راه را آماده نمود و به رسول خود ج الهام نمود که پسری را به فرزند خواندگی بپذیرد -و این مسئله در زمان قبل از بعثت رسول جاتفاق افتاد- و ایشان «زید بن حارثه» را بر طبق همان عادت عرب قبل از اسلام به فرزند خواندگی پذیرفتند.
این ماجرا یعنی تبنی زید بن حارثه توسط رسول جیکی از زیباترین ماجراهای زندگی ایشان بوده که مفسران و سیرت نویسان آن را در کتابهای خود ذکر کردهاند و سرشار از حکمت میباشد که ذکر آن به علت عدم وسعت مجال در اینجا مقدور نیست. و این چنین بود که زید بن حارثه به فرزند خواندگی رسول جدر آمد و از آن روز همه مردم او را «زید بن محمد» میخواندند. بخاری و مسلم از عبدالله بن عمرلروایت میکنند که گفت: زید بن حارثه در خدمت رسول ج بود و ما او را به جز «زید بن محمد» به نام دیگری نمیخواندیم، تا اینکه این عبارات قرآن نازل شد: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾[الأحزاب: ۵].
معنی: «آنان را بنام پدرانشان بخوانید که این نزد خداوند عدل و نیکویی است». در نتیجه رسول جبه زید فرمودند: «أنت زيد بن حارثة بن شراحيل». معنی: «تو زید پسر حارثه پسر شراحیل هستی». و ایشان دختر عمه خود «زينب بنت جحش الاسدية» را به همسری او در آورد، و مدت زیادی را با او زندگی کرد، اما دیری نپایید که روابط زناشویی آنان رو به تیرگی گذشت.
و سرانجام بر اساس حکمتی که خداوند آن را اراده کرده بود، زید، زینب را طلاق داد، و خداوند به رسول ج دستور داد تا با زینت ازدواج کند تا بدعت فرزند خواندگی و شالوده جاهلیت از بیخ و بن کنده شده و اساسی اسلامی بجای آن بنشیند. اما رسول جاز زبان منافقین و فاجران میترسید که مبادا در مورد او سخن گفته و بگویند: «محمد با زن پسر خود ازدواج کرد». در نتیجه ایشان این مسئله را به تاخیر میانداخت تا اینکه از سوی خداوند عتایی شدید بر رسول جوارد شده که مضمون آن، این بود: ﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾[الأحزاب: ۳٧].
معنی: «و از سخنان و عیبگویی مردم میترسی، حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی، پس ما هم چون زید آن زن را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا پس از این مومنان در ازدواج با زنان پسر خواندههای خود که آنها را طلاق دادهاند احساس شرمندگی و ناراحتی نکنند، و آنچه را که تعالی بخواهد صورت میپذیرد». و به این شکل بود که حکم تبنی ریشه کن شده، و همه عادات موروثی جاهلیت که رفته رفته در جامعه جامه تقدیس به تن کرده بود و از آن هیچ گریز گاهی نبود باطل گشت و در اثبات این شریعت جدید الهی، این آیات خداوند نازل گردید: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰]. معنی: «محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست، اما او رسول خداوند و خاتم النبیین است و خداوند بر همه چیز آگاه است».
و این ازدواج به امر خداوند انجام گرفت و آن گونه که دروغگویان و تهمت زنان و دشمنان خداوند میگویند، هیچ انگیزه شهوانی و هوا جویانه در پشت سر نداشت، بلکه این ازدواج در جهت غرضی نبیل و هدفی شریف به وقوع پیوست که همان ابطال عادات و تقالید جاهلیت بود. و خداوندﻷغرض از این ازدواج را اینگونه عنوان میدارد: ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗا﴾[الأحزاب: ۳٧].
معنی: «تا پس از این، مومنان در ازدواج با زنان پسر خواندههای خود که آنها را طلاق دادهاند بر خود گناه و سختی نبینند». و بخاری از بانو زینبلروایت میکند که ایشان به این ازدواج بر سایر زنان رسول جافتخار نموده و به ایشان میگفت: «که شما را خانوادههایتان به ازدواج در آوردند، اما ازدواج من به امر خدا از بالای هفت آسمانش بود».
این ازدواج به امر خداوند حکیم و برای اثبات شرعی نوین بود. پس سبحان و منزه خدایی که حکمت او آن قدر دقیق است که عقول و افهام، آن را احاطه نتواند کرد و چه زیبا میفرماید:
﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾[الإسراء: ۸۵]. معنی: «و از علم بجز مقداری اندک، بهره نبردهاید».