ششم: بانو زینب بنت جحش
او دختر عمه رسول جبود و پس از اینکه زید بن حارثه او را طلاق داد با او ازدواج کرد، و این ازدواج بر اساس حکمتی بود که در نتیجه آن بدعت فرزند خواندگی (تبنی) ابطال گردید، که در این مورد در هنگام بررسی حکمت تشریعی ازدواج رسول جبحث کردیم. و این موضع را برخی از مغرضین و حاقدین به اسلام همانند مستشرقین مکار و اتباع گمراهشان، منفذی جهت طعن به پیامبر اسلام قرار داده تا شخصیت پاک و طاهر او را با انواع دروغ و اباطیل مشوه جلوه دهند. که همه این امور به علت وجود روایات باطل و یا بهتر بگوییم اسرائیلیات است که در برخی از کتب تفسیر از آن ذکر شده است.
داستان دروغین آنها از این قرار است که رسول جدر حالی که همسر زینب یعنی زید غائب بود به خانه او رفته و پس از آنکه زینب را دید او را پسندید و در قلب او جای گرفت و گفت: «سبحان مقلب القلوب». و بانو زینب این سخن او را شنید و پس از بازگشت همسرش این جریان را با او در میان نهاد. در نتیجه زید دانست که رسول جعاشق زینب شده است. پس نزد او جرفت و خواستار طلاق زینب شد. و رسول جبه او گفت: «زینب را نزد خود نگهدار» در حالی که در قلب او چیز دیگری میگذشت. و زید بخاطر اینکه رسول جبا زینب ازدواج کند، او را طلاق داد. ابن العربی/در تفسیر خود «أحكام القرآن» در رد این افتراء میگوید:
و اما سخن آنان مبنی بر اینکه نبی جاو را دیده و به او دل داده قولی باطل است. چون بانو زینب در هر وقت و مکانی با او بود و آیات حجاب نیز هنوز نازل نشده بود. پس چگونه ممکن است که با وی بزرگ شود و او را هر لحظه ببیند اما به او دل ندهد مگر هنگامی که او ازدواج نموده و با شوهرش زندگی کند. و چگونه ممکن است که هوا و هوسی که هرگز وجود نداشته با این دیدار تجدید شود. حاشا و کلا بلکه آن قلب مطهر و پاک از این گونه روابط فاسد و ناپاک منزه است و خداوند به او میفرماید: ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِ﴾[طه: ۱۳۱].
معنی: «و هرگز چشم آرزوی خود را بر متاعهای دنیوی و فانی که بر ما برای آزمودن کفار در اختیار آنان قرار دادهایم، متوجه مساز». ابن العربی/در ادامه سخن خود ثابت میکند همه این روایات و اسرائیلیات باطل و از لحاظ سند فاسد و ساقط هستند.
زیرا رسول الله جزینب را از کودکی میشناخت. چون او دختر عمه رسول جبود. پس باید پرسید چه کسی میتوانست زینب را از او منع کند و چگونه ممکن است که یک فرد دوشیزه باکرهای را به ازدواج شخصی در آورده و پس از اینکه این رابطه و ازدواج اتمام پذیرفت به آن زن دل ببندد؟
بهراستی که این سخنان بجز از دیوانهای که نمیداند چه میگوید از کس دیگری صادر نمیشود. کذب، دروغ، بهتان و گمراهی، آنان را بجایی کشاند که گفتند: «آنچه را که محمد جدر نفس خویش پنهان کرده بود همان عشق او نسبت به زینب بود و به همین سبب نیز از سوی خداوند مورد عتاب قرار گرفت»!!.
پس حال خود قضاوت کنید، تضاد این بهتان با عقل تا کجاست؟ آیا امکان دارد کسی را به این حجت که عشقش را نسبت به زن همسایهاش فاش نکرده است، مورد عتاب و سرزنش قرار دادو سبحانک هذا بهتان عظیم. و از این گذشته این آیه بسیار صریح و روشن است، و خداوند میفرماید آنچه را که رسول جپنهان کرده بود آشکار میسازد ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ﴾پس باید دید که خداوند چه چیز را آشکار ساخت؟ آیا امری را که خداوند آشکار نمود عشق رسول جبه زینب بود؟ هرگز و هرگز.
آنچه خداوند آن را آشکار نمود رغبت رسول جبه انجام فرمان خداوند یعنی ازدواج با زینب به نیت ابطال حکم فرزند خواندگی بود که ایشان از ترس زبان منافقین که بگویند: «محمد با زن پسرش ازدواج کرده» آن را در نفس خویش پنهان نموده بود. و به همین دلیل خداوند فقط و فقط همین مساله را تصریح نموده و فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۳٧].
معنی: «پس ما چون زید از آن زن کامیاب شد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا پس از این مومنان در ازدواج با زنان پسر خواندههای خود که از آنها کامیاب شدند بر خود گناه و سختیای نبینند».
و این چنین است که سخنان باطل افترا زنندگان مهر بطلان خورده و با حجتی روشن که به عصمت سید المرسلین و پاکی و طهارت او گواهی میدهد، دهان یاوه گویان را به هم میدوزد و او را از تهمتهای دسیسهگران مغرض پاک مینماید.