چهارم: حکمت سیاسی
رسول جبه جهت الفت دادن قلوب و جذب و جمع قبایل بر گرد خود به ازدواج با برخی از بانوان مبادرت نمودند. و آشکار است که ایجاد پیوند زناشویی با زنی از زنان یک قبیله یا عشیره چگونه ارتباطی بین آن قبیله و فرد بوجود میآورد، و طبیعتاً فرد میتواند از افراد آن قبیله جهت نصرت و حمایت خود دعوت به عمل بیاورد. پس بیایید تا برای این مسئله مثلهایی بیاوریم تا غرض از این حکمت نمایان گردد:
۱- رسول جبا بانو جویریه بنت الحارث، سرور بنی المصطلق ازدواج کرد. بانو جویریه همراه با قوم و عشیره خود به اسارت مسلمانان در آمده بود، و پس از اسارت میخواست با دادن فدیه خودش را رها سازد، در نتیجه نزد رسول جآمده و از ایشان درخواست کمی مال نمود تا بتواند مبلغ فدیه را بپردازد و رسول جبه او پیشنهاد نمود که فدیه او را بپردازد و با او ازدواج کند و او نیز این پیشنهاد را قبول کرد، و آن بزرگوار با او ازدواج نمود. چون این خبر به گوش مسلمانان رسید اظهار داشتند که: «چگونه خویشان کسانی که رسول جداماد آنان شده است، در اسارت ما باشند؟».
و نتیجتاً همه اسراء را آزاد کردند. و همگامی که بنوالمصطلق این بزرگی، شهامت و جوانمردی را از رسول جو مسلمانان مشاهده نمودند، همگی مسلمان شدند و در زیر لوای این دین خداوندی قرار گرفتند و ایمان خود را نشان دادند.
پس میبینیم که این ازدواج چه برکت بزرگی برای بانو جویریه و قوم و عشیرهاش به همراه داشت چون این ازدواج سبب اسلام و آزادی همه آنان گردید و بانو جویریه خوش یمنترین زنان برای قبیلهاش بود. و در صحیح بخاری از بانو عایشه آمده است که فرمودند: رسول خدا زنان قوم بنی المصطلق را به اسارت در آورد، و پس از اخراج خمس، آنان را بین جنگجویان تقسیم نمود و قسمت سواره دو سهم و پیاده یک سهم افتاد و در این ضمن «جویریه بنت حارث» نصیب و قسمت «ثابت بن قیس» گردید. در نتیجه جویریه نزد رسول جآمده و گفت: ای رسول خدا، من جویریه دختر حارث، سرور قوم بنی المصطلق میباشم و میدانی که چه بر سر من آمده است، و ثابت قیمت آزادی مرا «نه (٩) اوقیه» قرار داده است، پس جهت آزادیم به من کمک کن. و رسول جدر جواب فرمودند: «آیا بهتر از آن را میخواهی؟».
و او جواب داد: و آن چیست؟
و رسول جفرمودند: «همه مبلغ مذکور را من میپردازم و با تو ازدواج میکنم».
و او هم جواب داد: «بلی ای رسول خدا». و رسول جفرمودند: پس تمام است و من این کار را کردم». و این خبر بزودی میان مردم پخش شد و گفتند: چگونه خویشان رسول خدا در اسارت ما باشند؟ در نتیجه همه زنان بنی المصطلق را که در اسارت داشتند آزاد نمودند که تعداد آنها به صد خانواده میرسید. و همه این امور به یمن ازدواج رسول جبا دختر رهبر قوم بنی المصطلق بود.
۲- و به همین صورت رسول جبا بانو «صفیه بنت حیی بن اخطب» که پس از قتل شوهرش در غزوه خیبر به اسارت در آمده و در سهم بعضی از مسلمانان افتاده بود، ازدواج نمود، چون اهل رای و مشورت گفتند: «این زن بانوی بنی قریظه است و فقط شایسته رسول جمیباشد». در نتیجه مسئله را به رسول جپیشنهاد نمودند و ایشان صفیه را پیش خوانده و او را در انتخاب میان این دو امر مخیر نمود:
الف) او را آزاد ساخته و با او ازدواج کند تا همسر او باشد.
(ب) او را آزاد کند تا به اهل و خویشاوندانش بپیوندد.
پس بانو صفیه امر اول مبنی بر آزادی و ازدواجش با رسول جرا انتخاب نمود، که این مسئله به علت جلال منزلت، عظمت و خوشرفتاری رسول جبود، در نتیجه ایشان مسلمان شده، و با اسلام او تعداد زیادی از مردم، نیز مسلمان شدند.
روایت میشود هنگامی که صفیه نزد رسول جرفت ایشان به او گفت: «پدر تو در بین یهودیان کماکان سرسختترین دشمنان من بود، تا اینکه خداوند او را از بین برد. و بانو صفیه جواب داد: خداوند در کتابش میگوید: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾[الأنعام: ۱۶۴].
معنی: «و هیچکس گناه کس دیگر را بدوش نخواهد کشید».
رسول جبه او گفت: انتخاب کن، اگر اسلام را انتخاب کردی تو را برای خودم نگاه میدارم، و اگر دین یهود را انتخاب کردی ممکن است تو را آزاد کنم تا به قوم خود بپیوندی».
و او جواب داد: «میل اسلام دارم، و حتی قبل از شنیدن این سخنان نیز، تو را تصدیق کرده بودم، من نه به یهودیت میلی، و نه در آن پدر و برادری دارم. تو مرا مخیر نمودی که بین کفر و اسلام، یکی را انتخاب کنم، پس خداوند و رسول او را بهتر از آزادی و بازگشت بسوی قوم خود میبینم».
در نتیجه رسول جاو را نزد خود نگاه داشت.
۳- و به همان صورت ایشان با بانو ام حبیبه (رمله بنت ابیسفیان) ازدواج کرد. ابوسفیان در آن زمان از مشرکان بوده، و از سرسختترین دشمنان رسول جبشمار میرفت. ام حبیبه دختر او در مکه مسلمان شده و همراه با شوهرش برای حفظ دین خود به حبشه مهاجرت کرده بود. و هنگامی که همسرش در آن سرزمین وفات یافت، ایشان تنها و بدور یاور باقی ماند، و هنگامی که رسولجاز این مسئله آگاه شد، شخصی را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستاد تا بانو ام حبیبه را به ازدواج ایشان در آورد، و نجاشی این مسئله را به او ابلاغ نمود، و یا شنیدن این خبر بانو ام حبیبه بسیار شادمان گشت. چون به علت بیکسی اگر نزد پدرش ابوسفیان باز میگشت، او را مجبور به مرتد شدن و کفر نموده، و یا او را عذاب میدادند پس مهر او را چهارصد دینار به اضافه هدایایی نفیس قرار داد، و هنگامی که به مدینه منوره باز گشت، رسول جبا او ازدواج نمود، و چون این خبر به گوش ابوسفیان رسید، به این ازدواج اعتراف کرده و گفت: «هو الفحل لا يقدع انفه» مثل عربی است که برای بیان نجابت و کرامت کسی گفته میشود و معنای اصطلاحی آن این است: «او کریمی است که در نجابت و کرامتش خدشهای وارد نیست». ابوسفیان پیامبر را موجب افتخار خود میدانست، و هرگز منزلت او را انکار نکرد، تا اینکه خداوند او را بسوی اسلام هدایت نمود.
و در اینجا است که حکمت جلیلی که از ازدواج رسول جبا دختر ابوسفیان نتیجه میشود، به زیبایی تمام نمایان میگردد. این ازدواج باعث تخفیف آزار مسلمانان توسط مشرکین گشت. چون پس از اینکه میان رسولجو ابوسفیان پیوند و قرابت بوجود آمد، با اینکه ابوسفیان در آن زمان سرسختترین بنی امیه در دشمنی با رسول جو مسلمانان بشمار میرفت، این ازدواج باعث الفت گرفتن او و قوم و عشیرهاش با اسلام شد. و رسول جبه پاداش ایمان و هجرت ام حبیبه که همراه با دینش به حبشه مهاجرت کرده بود او را برای خود برگزید تا بدین وسیله او را تکریم کرده باشد. و پس از اینکه در مورد حکمت تعدد زوجات رسول ج سخن راندیم. بیایید کمی هم در مورد «امهات المومنین» یعنی زنان آن حضرت صحبت کنیم. خداوند تعالی این زنان را برای حبیب خود اختیار نمود و آنان را با این شرف بزرگ یعنی انتساب به سرور پیامبران اکرام نمود، و آنان را برگزیده زنان و مادران مومنان قرار داد تا احترام و تعظیم آنان همواره محفوظ بوده، و ازدواج با آنان را پس از فوت رسول جبه هدف تکریم آن بزرگوار حرام دانست. و چه زیبا فرمود: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ﴾[الأحزاب: ۶]. معنی: «پیامبر اولی و سزاوارتر به مومنان است از خود آنها، و زنان پیامبر مادران مومنان هستند». همچنین فرمود ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا﴾[الأحزاب: ۵۳]. معنی: «و شما هرگز نباید رسول خداوند را اذیت و آزار کنید، و همچنین هرگز نباید پس از او با زنان او ازدواج کنید. چه به راستی این مسئله نزد خداوند بسیار بزرگ است».
علامه قرطبی در تفسیر خود «الجامع لاحكام القرآن» میگوید: «خداوند زنان پیامبرش را به این شرف بزرگ نائل نمود که آنان را امهات المومنین (مادران مومنان) قرار داد و به این صورت، بزرگداشت، به پاکی یاد کردن، اجلال، و حرمت ازدواج آنان بر مردان را واجب نمود تا بدین طریق پیامبرش را تکریم و آنان را تشریف کرده باشد».