علامتهای قیامت

فهرست کتاب

بحث سوم: علامت‌هایى که در زمان خلافت چهار خلیفه واقع شدند

بحث سوم: علامت‌هایى که در زمان خلافت چهار خلیفه واقع شدند

س:آیا در زمان خلفای راشدین هیچ علامتى به وقوع پیوسته است؟

ج: آری، این علامت‌ها به وقوع پیوستند:

۱- فتح بیت المقدس، که در زمان خلافت حضرت عمرسواقع شده است و آن را رسول الله صدر حدیث متفق علیه از علامت‌هاى قیامت گفته‌اند؛ چنانچه مى‌فرماید:

«اعْدُدْ سِتًّا بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ: مَوْتِي، ثُمَّ فَتْحُ بَيْتِ المَقْدِسِ...»[ ] «شش علامتى را که قبل از قیامت به وقوع پیوندد بشمار: وفات من و فتح بیت‌المقدس»؛

۲- وباى عمواس. عمواس نام شهرى در فلسطین مى‌باشد، که در سال هجدهم هجرى وباى مرگباری در آن شایع شد و هزاران نفر، از جمله بسیاری از اصحاب پیامبر صوفات نمودند؛ کسانی مثل امین امت، ابوعبیده‌ بن جراح س؛

۳ - قتل امام. یکى از علامت‌هاى نزدیک شدنِ قیامت، این است که مسلمانان امام خود را به ناحق مى‌کشند. در این موضوع حدیثى آمده است:

«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَقْتُلُوا إِمَامَكُمْ، وَتَجْتَلِدُوا بِأَسْيَافِكُمْ، وَيَرِثَ دُنْيَاكُمْ شِرَارُكُمْ»[ ] «قسم به ذاتى که جانم به دستِ اوست، تا که شما امامتان را نکشید و همدیگر را با شمشیر نزنید و ‌امور دنیایى شما را بدترین‌هاى شما میراث نبرند، قیامت بر پا نشود» (چنان که معلوم است امام مقتول حضرت عثمان ط مى‌باشد)؛

۴- جنگ بین دو گروه بزرگ مسلمانان. در این موضوع رسول الله صمى‌فرماید:

«لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَقْتَتِلَ فِئَتَانِ عَظِيمَتَانِ، يَكُونُ بَيْنَهُمَا مَقْتَلَةٌ عَظِيمَةٌ، دَعْوَتُهُمَا وَاحِدَةٌ». (رواه الشیخان( «تا زمانی که دو گروه بزرگ که به سوی یک چیز دعوت می‌دهند، با یکدیگر به جنگ نپردازند و کشتار بزرگی میان آنان رخ ندهد قیامت برپا نخواهد شد». چنان که معلوم است، در این حدیث به جنگ «جمل» و «صفین» اشاره شده است.

س: آیا علامتى وجود دارد که از زمان پیامبر صظاهر شده و تا قیامت ادامه یابد؟

ج: در این موضوع رسول الله صمى‌فرماید:

«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُبْعَثَ دَجَّالُونَ كَذَّابُونَ، قَرِيبٌ مِنْ ثَلَاثِينَ، كُلُّهُمْ يَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ اللهِ»[ ] «تا زمانى که نزدیک به سى دجال دروغگو، ظهور نکنند که همگی آنان ادعای پیامبرى مى‌کنند، قیامت برپا نخواهد شد».

چنان که معلوم است در زمان رسول الله صابن صیاد ادعای پیامبرى کرده بود. در این موضوع در روایتى آمده است:

وَقَدْ قَارَبَ ابْنُ صَيَّادٍ الْحُلُمَ، فَلَمْ يَشْعُرْ حَتَّى ضَرَبَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِهِ، ثُمَّ قَالَ لابْنِ صَيَّادٍ: «تَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ؟» فَنَظَرَ إِلَيْهِ ابْنُ صَيَّادٍ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ الأُمِّيِّينَ. فَقَالَ ابْنُ صَيَّادٍ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَتَشْهَدُ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ؟ فَرَفَضَهُ، وَقَالَ: «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَبِرُسُلِهِ»[ ] «در آن روزها ابن صیاد به بلاغت نزدیک شده بود، و از آمدن رسول الله صآگاه نگردید، که پیامبر صبه پشتش زد و به او گفت: آیا شهادت مى‌دهى که من پیامبر الله مى‌باشم؟ ابن صیاد گفت: شهادت مى‌دهم، که تو رسول امی‌ها هستى. بعد ابن صیاد گفت: آیا تو شهادت مى‌دهى، که من رسول الله مى‌باشم؟ رسول‌اللهصسخنش را رد کرد و گفت: به الله و رسولانش ایمان آورده‌ام».

بر اساس گزارش‌های تاریخی، زمانی که مسیلمه کذاب ادعای پیامبرى کرد، و ابوبکر صدیق سلشکری فرستاد که او و پیروانش را تار و مار کردند. اسود عنسى، طلحه ابن خویلد و سجاحِ کاهن همه در زمان صحابه ادعاهای مشابهی کردند. در زمان تابعین، مختار ثقفى نیز ادعای پیامبرى کرد و دو قرن قبل در سال ۱۲۳۳ هجرى، میرزا عباس در ایران و در قرن بیستم محمد طاها در سودان ادعای پیامبرى کرد، که در سال ۱۹۸۵ کشته شد. این سلسله تا برآمدن دجال ادامه می‌یابد. در این باره رسول الله صفرموده‌اند:

«وَإِنَّهُ وَاللهِ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ ثَلَاثُونَ كَذَّابًا آخِرُهُمُ الْأَعْوَرُ الدَّجَّالُ»[ ] «قسم به الله تا سى دروغگو، که آخرین آنان دجال یک چشم است، نیاید، قیامت برپا نگردد»؛

۵- ظهور خوارج: یکى از علامت‌هاى نزدیک شدن قیامت، ظهور خوارج است. رسول الله صدر مورد آنان فرموده‌اند:

«يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ، حُدَثَاءُ الأَسْنَانِ، سُفَهَاءُ الأَحْلاَمِ، يَقُولُونَ مِنْ خَيْرِ قَوْلِ البَرِيَّةِ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإِسْلاَمِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، لاَ يُجَاوِزُ إِيمَانُهُمْ حَنَاجِرَهُمْ، فَأَيْنَمَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاقْتُلُوهُمْ، فَإِنَّ قَتْلَهُمْ أَجْرٌ لِمَنْ قَتَلَهُمْ يَوْمَ القِيَامَةِ»[ ] «در آخر زمان، گروهی کم سن و سال و نادان می‌آیند که سخنان خوبی از قرآن به زبان می‌آورند ولی از اسلام، خارج می‌شوند همانطور که تیر از کمان، خارج می‌شود و ایمان آنان از حنجره‌هایشان فراتر نمی‌رود. پس هر جا که آنان را دیدید، آنها را بکشید. زیرا هرکس، آنها را بکشد، روز قیامت، پاداش دریافت خواهد کرد».

نشانه‌هاى این طایفه در حیات رسول الله صآشکار شد؛ چنان که هنگام تقسیم غنیمت‌های جنگی به پیامبر صعیب گرفته و گفتند: «اعْدِلْ يَا رَسُولَ اللَّهِ»[ ] «به عدالت رفتار کن، اى پیامبر خدا». یعنى مال غنیمت را عادلانه تقسیم نما! در آن زمان، حضرت عمرسخواست ایشان را بکشد، ولى رسول الله صاو را منع کرد و از خروجِ آنان [از دین] خبر داد. همچنین، وقتی که در زمان خلافت حضرت علی با حضرت معاویهشبعد از جنگ، صلح اعلام شد، آنان از صلح ابا کردند و در مقابل حضرت علیسشمشیر کشیدند. آن حضرت پس از مشورت با اصحاب بزرگوارش، با آنان جنگید و تار و مارشان کرد. پس از این واقعه، در صدد انتقام برآمدند و او را هنگام رفتن به مسجد برای ادایِ نماز صبح، سخت مجروح کردند، که در اثر آن، به شهادت رسید.