فصل نهم: دابۀ زمین
قال الله تعالى:﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُكَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ ٨٢﴾ [النمل: ٨٢]
«و چون وعدهى عذاب بر ایشان واقع شود، (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبندهاى را از زمین براى ایشان بیرون مىآوریم که با آنها تکلم مىکند [و مىگوید] : مردم [چنان که باید] به آیات ما یقین نمىکردند».
حافظ ابن کثیر مىگوید:
«در آخر زمان، هنگام فاسدشدنِ مردم و ترککردنِ اوامر الهى و تبدیل دینشان، خدای متعال جانورى را ظاهر میسازد که مردم در این موضوع سخن مىگویند».
آلوسى دربارۀ ویژگیهای آن جانور میگوید:
«جانور بزرگى که از نسل انسان نمىباشد».
قرطبى به نقل از برخی علما میگوید:
«پس از کشته شدن یأجوج ومأجوج و وفات عیسى÷چون دوباره مردم به فسق فجور و کفر مبتلا میشوند، این جانور برآمده و فاسق و فاجر را از مؤمن و صالح جدا مىکند. در نتیجه، مردم دوباره مىترسند و توبه مىکنند. سپس آن جانور ناپدید مىشود و مردم از نو به کفر و فساد گرفتار مىگردند. بعد از آن، به امر خداوند متعال، آفتاب از جاى غروبش طلوع مىکند. چون این حالت به وقوع پیوست، دیگر نه توبۀ کافرى پذیرفته خواهد شد، نه اعتذار فاسقى».