فصل اول: خروج مهدى
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَخْرُجُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ: السُّفْيَانِيُّ فِي عُمْقِ دِمَشْقَ، وَعَامَّةُ مَنْ يَتْبَعُهُ مِنْ كَلْبِ، فَيَقْتُلُ حَتَّى يَبْقَرَ بُطُونَ النِّسَاءِ، وَيَقْتُلُ الصِّبْيَانَ، فَتَجْمَعُ لَهُمْ قَيْسٌ فَيَقْتُلُهَا حَتَّى لَا يُمْنَعُ ذَنَبُ تَلْعَةٍ، وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي الْحَرَّةِ فَيَبْلُغُ السُّفْيَانِيَّ، فَيَبْعَثُ إِلَيْهِ جُنْدًا مِنْ جُنْدِهِ فَيَهْزِمُهُمْ، فَيَسِيرُ إِلَيْهِ السُّفْيَانِيُّ بِمَنْ مَعَهُ حَتَّى إِذَا صَارَ بِبَيْدَاءَ مِنَ الْأَرْضِ خُسِفَ بِهِمْ، فَلَا يَنْجُو مِنْهُمْ إِلَّا الْمُخْبِرُ عَنْهُمْ»[ ] پیامبر خدا صفرمود: «مردى که نامش سفیانى است پرچم خود را از دمشق بالا مىبرد. اکثر پیروانش سگها هستند. او بسیار کشتار خواهد کرد، حتى شکمهاى زنان را میدرد و هیچ کس را زنده باقی نمیگذارند. از منطقۀ «حیره» [نزدیک مدینه] مردى از اهلبیت من ظهور میکند و خبرِ او به سفیانى مىرسد. او در مقابلش لشکری مىفرستد، که آن لشکر را شکست مىدهد. سپس خودِ سفیانى با تمام لشکرش به قصد [جنگ با او] به راه مىافتد، که زمین آنان را در صحرا فرو مىبرد. از لشکر او به جز یک نفر، که خبرشان را مىآورد، هیچ کس نجات نمییابد».