اسلام از دیدگاه عقل

حس تنها راه شناخت حقایق نیست

حس تنها راه شناخت حقایق نیست

حس‌گرایان می‌گویند: تنها راه شناخت حقایق حس است و هر آنچه غیر محسوس و نامرئی باشد؛ مجموعه‌ای از خیال و وهم است؛ فقط چیزی مورد قبول ماست که از راه حس وارد ذهن شده باشد.

ژان لاک معتقد است: «در عقل چیزی نیست، مگر آنچه قبلاً از راه حواس وارد شده باشد». طبق نظریه این گونه افراد، شناختن از ابتدا تا انتها با احساس کردن بوسیله حواس پنجگانه خلاصه می‌شود و قهراً دارای یک مرحله و یک درجه است: این گونه افراد قائلند که ما به چیزی ایمان نمی‌آوریم که حواس ما به آن دسترسی پیدا نکند؛ ولی باید گفت که واقعیت مادی خودشان، که در آن زندگی می‌کند، اینها را تکذیب می‌نماید و اینها را به خلاف ادعایشان معرفی می‌کنند. در اینجا ما به بعضی از چیزهایی که با حواس نمی‌توان آنها را درک کرد و تمام صاحبان بینش به وجود آنها اعتقاد دارند اشاره می‌کنیم.

الکتریسیته: هرگز نمی‌توانیم با نگاه کردن به دو رشته سیم که در یکی از آنها برق جریان دارد از جریان برق در آن یکی آگاه شویم. پس الکتریسیته چیزی است که وجود دارد و همه به وجود آن در یکی از آن دو رشته سیم قالند با آنکه دیدگان همه از مشاهدۀ آن قاصرند.

نیروی جاذبه: خود دانشمندان به نیروی جاذبه و قوانین آن کاملاً معتقدند در حالیکه آن را ندیده‌اند مثلاً، سنگی را اگر از بالا به پائین رها کنیم زمین آنرا به سوی خود می‌کشد این نیرویی که سنگ را می‌کشد «جاذبه» نام دارد در صورتیکه هیچ کس این نیرو را بصورت حسّی مشاهده نکرده است.

نیروی مغناطیس: آهن ربا فلزات را به سوی خود می‌کشد، و همۀ دانشمندان به نیروی مغناطیس کاملاً معتقدند، در صورتیکه آنرا مشاهده نکرده‌اند.

عقل و ادراک: همه به وجود عقل و ادراک کاملاً اعتقاد دارند در صورتیکه هیچ کس آن را ندیده است؛ و همچنین هر انسانی به دانستنی‌های خود آگاه است. ولی بینش و توانایی‌های علمی وی قابل رؤیت نیستند بلکه حقایقی هستند غیرمحسوس؛ با این همه واقعیاتی‌اند که دانشمندان بر وجودشان معترف‌اند.

حیات: همه به وجود حیات اعتقاد دارند ولی تاکنون کسی این واقعیت را در غالب جسم مشاهده نکرده است.

خلاصه اینکه چیزهایی هستند بس زیاد که از پرداختن بحث پیرامون آنها به علت طولانی شدن معذوریم مانند صداهای ناشنیدنی، ترسیم ذهنی، حب و بغض و تصمیم، اشعه نامرئی، الکترون و نوترون، امواج الکترومنتیک و غیره که همه صاحبان بینش به وجود آنها کاملاً اعتقاد دارند در صورتیکه هیچ یک را مشاهده نکرده‌اند.

در اینجا برای اثبات بیشتر وجود موجودات غیرمحسوس و نامرئی قول دو دانشمند علوم تجربی را نقل می‌کنیم:

دانشمند بزرگ «سیل بولیس هامان» می‌نویسد:

«من غالباً از شاگردان خواسته بودم که فرمول شیمیایی یک اندیشه را بنویسند و طول آن را به سانتی‌متر و وزن آن را به گرم و رنگ آن و شکل و بزرگی و فشار و کشش درونی آن و میزان تأثیر و جهت و حرکت آن را به من بگویند؛ آنان هرگز نمی‌دانند اندیشه و فکر را با هیچ تعبیر فیزیکی یا معادله یا فرمول بیان کنند» [۱].

دانشمند دیگری می‌نویسد: «آیا می‌شود عاطفه و احساس درونی، مانند عشق و مهر و خشم و غضب و شادی و خوشی را وزن و اندازه‌گیری و زیر میکروسکوپ دید؟» [۲].

این گونه مسایل بیانگر این‌اند که کافران به حقایق فراوانی از هستی ایمان دارند به علت اینکه آثار آنها را مشاهده می‌کنند اگر چه خود آن چیزها را نمی‌بینند، این عقل است که چنین حقایقی را محل مشاهدۀ آن قرار می‌دهد نه حواسشان، اگر چه حواس در بعضی مواقع نقش بسزایی برای بکار انداختن توانایی‌های عقل دارد تا عقل بتواند حکمی صادر کند ولی تا زمانی که عقل نباشد حکمی صادر نمی‌گردد و شناختی حاصل نمی‌شود بلکه حقیقت این است که در موارد زیادی حواس، اشکال و تصوراتی را به ذهن انسان وارد می‌کند که درست نیستند و تنها به کمک عقل واقعیت آنها را درک می‌کنیم و به حقیقت آنها پی می‌بریم.

یکی از دانشمندان علوم تجربی می‌نویسد: «هرچه در بحر علم و دانش پیش رویم چهرۀ درخشانتری از نظام هستی و زیبایی‌ها و طراوت‌های آن در برابر دیدگان ما مجسم می‌شود حس به تنهایی نمی‌تواند رهبری نماید؛ بلکه تنها ویژگی آن این است که می‌تواند ابزار و وسایل و موادی در اختیار فکر و ذهن ما قرار دهد؛ که اگر تحت رهبری دقیق عقل و ذهن قرار نگیرد، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه گاهی گمراه‌کننده نیز هست» [۳].

بدین ترتیب نتیجه می‌گیریم که صحیح نیست چیزی را که نمی‌بینیم، مانند خدا فرشته، جن، شیطان و غیره را تنها به علت اینکه دیده نمی‌شود انکار کنیم زیرا ندیدن دلیل بر عدم وجود نیست و پی بردن به حقیقت وجود چیزی منحصر به چشم و سایر حواس ظاهری نیست راههای دیگری نیز برای شناخت حقایق داریم.

[۱] اثبات وجود خدا ص ۳٧. [۲] سرچشمه هستی ص ۱۳٧. [۳] معمای هستی ص ٧۰.