اسلام از دیدگاه عقل

نیاز به پیامبر

نیاز به پیامبر

اولاً: ما قبلاً ثابت کردیم که این جهان پهناور با تمام موجودات زنده و غیر زنده را خدای یکتا آفریده است، و هدف خداوند از آفریدن موجودات دیگر بافت یک زندگی راحت است تا انسان بتواند همواره مسیر زندگی پرفراز و نشیب خودش را در کنار خلایق دیگر بپیماید در اینجا سئوال می‌شود هدف از آفرینش انسان چیست؟ انسان چرا قدم در این دنیا گذاشته است؟

آیا آفرینش انسان تنها برای لذت بردن، خوردن و خوابیدن و مال اندوختن است؟ خیر، خداوند انسان را طوری آفریده که تمام پیکر و وجود او بیانگر خالقی است که باید سرش را در برابر او خم کرده و بهترین و با ارزشترین قسمت آن را که جبین است در برابر او به سجده بگذارد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذاریات: ۵۶].

«جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا پرستش کنند».

پس خلقت انسان برای عبادت خالق بی‌نیاز و طولانی بودن عمر آن برای هر چه بیشتر شدن معرفت خداوندی است، ولی آیا انسان می‌داند چطور عبادت کند و به چه صورتی خدا را پرستش و بندگی کند همه اینها بستگی دارد بر اینکه خداوند یک سلسله آگاهیها و تعلیمات صحیح را در اختیار انسان بگذرد و برای تربیت این موجود هر بیان کامل و نمونه را بفرستد.

دوماً: بشر دارای دو خصوصیت است: اول عقل؛ دوّم احساسات و عواطف می‌باشند، و بشر هیچ وقت خارج از این دو خصوصیت نبوده، و این هر دو برای همیشه در انسان وجود دارند زیرا اگر انسان فقط دارای عقل می‌بود مانند یک ماشین می‌ماند و بنابراین انسان علاوه بر عقل مقداری عواطف و احساس دارد مثل احساس جاه‌طلبی، احساس حسد، احساس شهوت و همینها است که در بشر نیاز به کنترل دارد و اینها هستند که آنچه عقل می‌گوید آن را نمی‌پذیرند و با عقل به مبارزه برمی‌خیزند و انسان برای تعدیل و تعادل این احساسات و عواطف نیاز به راهنمائی پیامبران دارد، انسان بوسیلۀ عقل و قوت فکری می‌تواند لوازم و اسباب زندگانی دنیوی خو را از قبیل: غذا و لباس و مایحتاج دیگر زندگی که در این دنیا بدان نیاز دارد برای خود فراهم کند و تا اندازه‌ای زندگی خود را سر و سامان دهد ولی هر چند انسان در علم و تکنولوژی پیشرفت کند نمی‌تواند یک قانون کلی برای زندگی شخصی و اجتماعی خود فراهم نماید؛ چنانکه بشر از چند قرن پیش از میلاد مسیح تاکنون ایده‌های گوناگون برای اصلاح جامعه و فرد پیشنهاد کرده است، اما چون آدمی به رازهای سعادت همه جانبه روحی و مادی آگاهی کامل نداشته و مجهولات او بسیار بوده، هیچگانه نتوانسته ایده‌ای اراده دهد که تمام خواسته‌های فکری و روحی و جسمی و در رأس آنها سعادت اخروی را تضمین کرده باشد. امروزه که بشر پا از کرۀ زمین فراتر نهاده و به کرات دیگر سیر کرده و هزاران اختراع و ابتکار نو و شگفت‌آور دیگر را عرضه نموده؛ با این همه انسان امروزی سرگردان در بیابان بی‌آب و علف سعادت به دور خودش چرخ می‌زند؛ چون هیچ یک از ابتکارات وی نتوانسته است به او روش زندگی کردن را بر روی زمین یاد بدهد چنانکه یکی از اندیشمندان غربی می‌گوید: «انسان امروزه یاد گرفته است که چگونه در عمق دریاها همچون ماهی حرکت کند و چگونه در آسمانها همانند پرندگان به پرواز درآید اما هنوز یاد نگرفته است که در روی زمین خودش مثل آدم راه برود»؛ از این رهگذر است که عقل انسان گواهی می‌دهد که برای بقاء و سعادت اجتماع قوانینی لازم است تا در سایه اجرای آنها حقوق افراد محفوظ بماند و از تعدی و ستمگری زورمندان جلوگیری شود و اختلافات و ناهنجاریها برطرف گردد و غریزۀ خودخواهی و سودطلبی افراد تعدیل و کنترل گردد؛ آن قانون غیر از قانون الهی آفریدگار جهان قانونی دیگر نمی‌تواند باشد.

ابن‌سینا در موردنیاز بشر به بعثت پیامبران می‌گویند: «احتیاج به بعثت پیامبران در بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موههای مژگان و ابرو گرفته تا فرو رفتگی کف پاها و امثال اینها که برای ادامه حیات انسانی لازم است مسلماً بیشتر است بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی آن منافع را ایجاد کرده باشد و این را ایجاب نکند» [۲۱].

[۲۱] بوعلی الهیات کتاب شفا فصل نبوت.