نقد فرضیه تکامل
اولاً این یک فرضیه قطعی و یقینی نیست بلکه بسیاری از دانشمندان این فرضیه را باطل قرار دادهاند و دانشمندانی که داروین را تأیید کردهاند بیش از دانشمندانی نیستند که با او مخالفت ورزیدهاند؛ وقتی مسألهای در میان دانشمندان مورد قبول و رد قرار گیرد و برخی آن را میپذیرند و بعضی نمیپذیرند تنها در حد نظریه باقی خواهد ماند و به سطح علمی ثابت و قاطعی نخواهد رسید و چنانکه ما در شروع کتاب گفتیم. نمیتوان در هر چیز بر علوم تجربی اعتماد کرد، زیرا فرضیات علوم تجربی یقینی نیستند و با چنین فرضیهای نمیتوان مطلبی را که در یک کتاب آسمانی آمده و به صورت صریح و غیرقابل توجیه است مردود شناخت و آنرا دلیل بر نبودن خدا گرفت. زیرا تمام ادیان آسمانی خلقت انسان را از یک انسان اولی به نام آدم میدانند و ظاهر و روشن است که او مستقیماً از خاک آفریده شده است.
دومّاً: مخلوقی میتواند رشد کند که در آن جذبه و آرزوی تکامل باشد در صورتیکه ادناترین مخلوق جماد است بعد نبات بعد حیوان بعد انسان، و جماد و نبات و حیوان بطور کلی از شعور و درک خالی هستند و هنگامیکه درک و شعور ندارند چطور میتوانند آرزوی رشد و ترقی کنند؟
سوماً: برای آرزو کردن چیزی نیاز به تصور کامل آن چیز است بطور مثال اگر ما آرزوی خوردن یا نوشیدن را میکنیم قبل از آن میتوانیم کاملاً آن را تصور کنیم ولی آیا جماد و نبات و حیوان میتوانند تصور کنند؟
چهارماً: برای رسیدن به آرزو نیاز به آلات و اسباب است بطور مثال یک بیسواد نمیتواند آرزوی مهندس شدن را بکند زیرا اسباب و آلات مهندسی برای وی فراهم نیست، پس آیا در یک حیوان یا جماد اسباب و آلات انسان با یک مخلوق پیشرفته شدن وجود دارد؟
پنجماً: کسی میتواند آرزوی چیزی بکند که یک سری آگاهی و معلومات در مورد آن چیزی که آرزو میکند داشته باشد، بطور مثال کسی میتواند آرزوی مهندس یا دکتر شدن را بکند که بداند دکتری یا مهندسی وجود دارد و اگر چنین آگاهی ندارد پس آرزوی آن هم برایش متصور نیست پس حیوانی که بعداً انسان شده آیا انسانی را دیده بود یا آگاهی و اطلاعی در مورد انسان داشت تا چنین آرزوئی بکند؟
ششماً: با گذاشتن چندین هزار سال چرا انسان ترقی نکرده و موجود پیشرفتهتری نشده است، و بنابر گفته دارونیستها همانطور که میمون ترقی کرد و انسانی شد انسان هم باید ترقی و پیشرفت میکرد! پس چرا چنین نشد؟
هفتماً: انسان و میمون دو مخلوق و دو جنس جداگانهاند و این فرقها و اختلافهای بزرگی که انسان با میمون دارد همه بیانگر این واقعیت هستند که میان انسان و میمون در توالید و تناسل هیچ ارتباطی وجود ندارد. چطور میتوان پذیرفت که انسان با این همه کمالات و امتیازات ویژه مانند عقل و تفکر و تکلم و پاکی و زیبایی و... که او را اشرف مخلوقات کرده، از آن حیوانی که فاقد این کمالاتاند، بوجود آمده باشد؟! گذشته از آن، میمون حیوان است و دارای صفات ویژگیهای حیوانی؛ حیوان تکلیفی ندارد و اگر انسان حیوان میبود این همه مقررات و آییننامهها بر او تحمیل نمیشد انسان دارای ویژگیهای اخلاقی و رفتاری هویدائی است، اندیشه و دانش و فهم و دیگر اخلاقیات و روحیات انسان کجا و منش و روش حیوان کجا؟!.
هشتماً: تعداد کروموزومها در هر سلول انسان چهل و شش و در هر سلول میمون چهل و هشت تا هستند که یک حیوان و جاندار را از حیوان و جاندار دیگر متمایز و جدا میگردانند. و دانشمندان بعد از کشف کروموزومها از اینکه بگویند: انسان از میمون پیدا شده خودداری کردند. چنانکه دانشمند بزرگ «فرخو» میگوید: «حقایق موجود آشکار و روشن به ما میگویند میان انسان و میمون فرق بسیار و فاصلۀ بعیدی است؛ بگونهای که نمیتوانیم حکم صادر کنیم که انسان از نژاد میمون و یا حیوان دیگری است و اصلاً درست نیست زبان بدان بگشاییم».
نهماً: این انسان که از میمون حاصل شده و امروزه بصورت انسانی درآمده حتماً در این سفر مراحل فراوانی را طی کرده؛ انسانها یا حیوانهای آن مرحله کجا هستند؟ چرا نامی از آنها در جهان باقی نمانده؟ اگر بگویند که نوع آنها از صفحه هستی به مرور زمان برچیده شده. میگوییم: پس چرا میمون که به درجهها از آنها ضعیفتر است بلکه آخرین و ضعیفترین نوع میباشد تا امروز در دنیا وجود دارد؟
یک اشکال ـ دارونیستها میگویند: اگر آدم پدر تمام انسانهاست پس این اسکلتهائی که دانشمندان کشف کردهاند و مورد آزمایش قرار دادند و ثابت شده که این اسکلتها از میلیونها سال جلوتر هستند در صورتی که از خلقت آدم چند هزار سال بیشتر نگذشته پس شما در مورد این اسکلتها چه میتوانید بگویید؟
پاسخ: اولاً بر قول دانشمندان نمیتوان اعتماد کرد؛ زیرا دانشمندان اکثراً دچار اشتباههای بزرگی میشوند ما این حرف را با یک داستان ثابت میکنیم در سال ۱٩۱۲م در شهر پلت دوان انگلیس یک حادثه دلچسپی رخ داد و آن اینکه در این شهر سر یک انسانی کشف شد که جمجهاش مانند جمجمههای انسانهای امروزی بود و استخوانهای دیگر سر مانند استخوانهای میمون بود دانشمندان این سر را انسان پلت داون نامیدند اما بعد از چهل سال تحقیق و آزمایش معلوم شد که این سر قلابی بوده است و یک نفر برای فریب دادن دانشمندان چنین طرحی ریخته بود [۲۰].
ثانیاً: دریافت کردن چنین اسکلتهایی نه تنها اینکه مخالف با اسلام و قرآن نیست بلکه عقائد اسلامی را تأیید میکنند زیرا ما مسلمانان معتقدیم که قبل از انسان در این زمین مخلوقی دیگر بنام جن میزیسته و آن مخلوق هم عیناً مانند همین انسان دارای عقل و شعور و درک بوده پس بر ما اعتراض باقی نمیماند.
[۲۰] انسائیکلوپیدیا بریتانیکا کوچک ٧/۱۰۰٩.