چکیدۀ بحث
سخنان زیادی از امام ابوحنیفه و پیروانش در خصوص ممانعت از تمام آنچه منجر به شرک و بزرگداشت قبرها و اموات غلو و زیاده روی در آنها میشود نقل شده است که میتوان در کتابهای احناف مطالعه نمود.
بخش دوم: نمونههایی از شرکی که امام ابوحنیفه و پیروانش نسبت به آن هشدار دادهاند.
از مسائلی که بسی اوقات موجب تعجب و شگفتی میشود این است که وقتی میگوییم عربها مشرک توحید ربوبیت را قبول داشتند و شرکشان در الوهیت و عبادت غیر خدا بوده است، یعنی: منکر توحید الوهیت بودند و غیر الله را عبادت میکردند؛ عدهای با اظهار تعجب این واقعیت را انکار میکنند.
و باز از مسائل دیگری که شگفت انگیزتر از این است، وجود بسیاری از مظاهر شرک در ربوبیت در میان مسلمانان است. اما شگفتی و تعجب خواننده بعد از ذکر تفصلی و توضیح برخی از مظاهر شرکی، بر طرف خواهد شد.
محمد علاءالدین حصکفی[۶۲] در خصوص کسی برای غیر خدا نذر میکند، میگوید: باید دانست آنچه بیشتر عوامالناس در مورد مردگان انجام میدهند و پولهایشان را صرف نذر روشن کردن شمع و ...در کنار قبر و ضریح و گنبد اولیاء و بزرگان میکنند تا کسب ثواب نموده و به خدا نزدیک شوند به اجماع باطل و حرام است[۶۳] . و ابن عابدین شارح این متن میگوید:
این که میگویند: به تقرب و نزدیکی به آنان و گرفتن پاداش فلان قدر غذا، شمع و روغن زیتون نذر فلان پیر و... میکنم و میگویند: ای فلان پیر و...! ای آقای من! اگر گمشدهام را به من برگردانی یا بیمارم را شفا دهی یا نیازم را بر آورده کنی؛ این قدر و آن قدر پول، طلاء، نقره و و و...نذر تو میکنم این اعمال به دلایلی باطل و حرام است. ازجمله:
این فرد برای مخلوق نذر کرده و چنین نذری جایز نیست؛ زیرا نذر عبادت است و عبادتِ مخلوق جایز نیست. ودیگر اینکه آن چه نذر کرده برای مرده بوده و مرده قدرت و اختیاری از خود ندارد.
آلوسی در توصیف استغاثه کنندگان از غیر الله و وابستگی شدیدشان به مردگان که انواع عبادتهایی مانند: نذر، دعا و... را برای غیر خدا انجام میدهند، در تفسیر آیهی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا﴾[الحج: ۷۳] (آنانی که غیر از الله را میخوانند(و صدا میزنند، آن اشیاء و افراد) هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند...).
میگوید: این آیه اشارهایست به مذمت و نکوهش غلو کنندگان در محبت اولیاء خدا که از آنان در هنگام گرفتاری یاری میخواهند و از خداوند غافلند و برای آنها نذرها میکنند!! و عاقلانشان میگویند: اینها واسطههایی بین ما و خداوند هستند و ما برای خدا نذر میکنیم و ثواب آن را به ولی میبخشیم!! روشن است که آنان در دعاها و خواستههایشان، در جملۀ اول که میگویند: شبیهترین مردم به بت پرستانی هستند که میگفتند: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: ۳] (آنان را ۳معبودان -غیر ازخدا- را عبادت نمیکنیم مگر برای اینکه ما را به خدا نزدیک کنند).
و در سخن دومشان اگر درخواست شفای بیماران و پیدا کردن گمشده گان و یا امثال اینها را نکنند، ایرادی نیست[۶۴] .
محمد بن یحیی بن محمد کاندهلوی حنفی[۶۵] میگوید: قبرها را مسجد(محل نماز خواندن) قرار دادن بدلیل تشبیه به یهودیان که قبرهای پیامبران و بزرگانشان را مسجد قرار میدادند و بدلیل بزرگداشت اموات و شباهت به بت پرستان، جایز نیست و روشن کردن چراغ روی قبرها اسراف در مال است و از آن نهی شده؛ و خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا ٢٧﴾[الإسراء: ۲۷] (قطعاً اسراف کنندگان برادران شیاطیناند، و شیطان نافرمان پروردگارش است).
در روشن کردن چراغ شبیه یهودیانند چون آنها بر قبور بزرگانشان چراغ روشن میکردند و سرگرم شدن به تعظیم قبور از امور بیهوده است.
آلوسی حنفی میگوید: کسانی را دیدم که در بلند کردن و ساختن قبور صالحان با سنگ و آجر و... و آویزان کردن چراغ بر آنها و نماز خواندن به طرف قبور، لمس کردن و بوسه زدن قبرها و جمع شدن در کنار قبور در اوقاتی مخصوص را همانند جاهلان مباح میدانند. بدون شک همۀ اعمال مذکور دشمنی با خدا و رسول و پدید آوردن دین جدیدی است که خداوند بدان اجازه نداده، و برای شناخت گمراهی این افراد همین بس که اصحاب رسول اللهجچگونه قبر پیامبر را که افضلترین قبرهاست؛ زیارت میکردند.
لذا هر کس دنبال حقیقت است میتواند، روش و عمل صحابه را در نحوۀ زیارت صحیح الگو قرار دهد.
شاه ولی الله دهلوی میگوید:
اگر میخواهید از صحت آن چه در مورد عقاید مشرکان و اعمالشان گفته شده آگاه شوید. به خرافه پرستان این زمانه، بویژه پارسایان(صوفیان) و کسانی که در گوشه و کنار «دار الاسلام» ساکنند، بنگرید. و عقیدهیشان را در بارۀ ولی و اولیاء را مورد بررسی قرار دهید، با این که آنها ولایت اولیاء پیشین را قبول دارند، معتقدند که وجود اولیاء در این زمانه از محالات است و همواره به آستانهها و قبور میروند و انواع شرکها، بدعتها و خرافات را انجام میدهند و تحریف دین و شباهت به کفار در آنها چنان در میانشان رواج دارد که تمام قلب و دلشان را فرا گرفته است؛ تا جایی که عملشان بطور کامل مصداق حدیث پیامبر است که میفرماید: «لتتبعن سنن من كان قبلكم...»: (قطعاً از راه روش ملتهای پیشین پیروی خواهید نمود). و این بلایی از بلاهاست نه آزمایشی از آزمایشات الهی که گروهی از مسلمانان که فقط نامشان مسلمان است؛ بدان مبتلاء شدهاند. خداوند ما را از این اعمال و عقاید نجات دارد.
خلاصه مطلب اینکه: رحمت خدای متعال اقتضا کرد که سردار پیامبران محمد بن عبداللهجرا در جزیره العرب مبعوث کند و به او دستور دهد که دین حنیف را استوار و پابرجا کند و به شیوۀ قرآنی با آنان مجادله و بحث کند، تا با استدلال به مسلمات به جای مانده دین ابراهیمی با آنان بحث و آنان را با دلیل مغلوب و وادار به پذیرش نماید[۶۶] .
و در «البدور البازغه» میگوید: راست گفت رسول الله آنجا که میگوید: «لتتبعن سنن من كان قبلكم شبراً بشير و ذارعاً بذراع حتي لو دخلوا حجر ضب اتبعتموهم قالوا يا رسول الله: اليهود و النصاري؟ قال فمن»[۶۷] .
قطعاً از راه و روش ملتهای پیشینتان وجب به وجب و ذراع به ذراع پیروی خواهید نمود، تا جایی که اگر به سوراخ سوسماری بروند از آنان پیروی میکنید: ای رسول خدا آیا منظور شما یهود و نصاری است؟
فرمود: پس کیست؟!
مگر نه این است که مشرکان مکه معترف بودند که سلسلۀ این هستی به خداوند متعال منتهی میشود. و خداوند متعال در مورد آنها میفرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾[لقمان: ۲۵] (اگر از آنان مشرکان- سوال کنی که آسمانها و زمین را چه کسی آفریده، قطعاً خواهند گفت الله).
اما این اعتقاد آنان را از شرک به خدا باز نداشت.
چه بسا که اخبار و روایات همواره در گوش انسان این هشدار را زمزمه میکند که نزدیکیهای قیامت علم از میان برداشته میشود، تا جایی که دو نفر با هم در مورد ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الفاتحة: ۵] جر و بحث میکنند یکی میگوید: «ایاک ستین»: (فقط شصت...) و دیگری میگوید: «ایاک سبعین»: (فقط هفتاد...). و آن دو این مسئله را برای داوری به نزد داناتر از خودشان میبرند، او میگوید: «ایاک تسعین»: (فقط نود خدا) و به ذاتی که جانم در دست اوست سوگند که مانند این در آیات دیگر نیز اتفاق خواهد افتاد و در آن زمان همه مبتلاء به شرک میشوند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾[یوسف: ۱۰۶] [۶۸] (بیشتر ایشان به خداوند ایمان نمیآورند مگر این که مشرکند).
خداوند متعال مشرکان مکه را به علت این که مردی سخاوتمندی را که برای پذیرایی حاجیان سویق( غذای مخصوصی است که با آرد، روغن و خرما درست میشود) آماده میکرد. در مقام الوهیت قرار داده بودند و در هنگام گرفتاریها از او یاری میخواستند، کافر خوانده است.
ترمذی از عدی بن حاتم روایت کرده که گفت شنیدم پیامبرجآیهی: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۱] (یهود نصارا علاو از خدا علمای دینی و پارسایان خود را هم به خدایی گرفتند). را تلاوت میکند و میگوید: «آنها علما و پارسایان خود را عبادت نمیکردند ولی وقتی چیزی را برایشان حرام میکردند، مردم هم آن را حلال میدانستند و هر گاه چیزی را حرام میکردند، آن را حرام میدانستند»[۶۹] .
در این روایت رسول اللهجبه ما آموزش میدهد که شرک تنها در عبادت به مفهوم خاص محدود نیست، بلکه بصورت مذکور نیز افراد به شرک مبتلاء میشوند. و چه بسا که فردی لجوج بگوید: چگونه چنین چیزی ممکن است؟! بسیاری این کارها را میکنند و به ما گفتهاند: این کارها-استمداد از غیر الله و- هیچ ایرادی ندارد، در پاسخ باید گفت: تحریف-آن طور که از مفهوم عام آن فهمیده میشود- تنها عوض کردن کلمهای بجای کلمهای دیگر نیست. بلکه مسئلۀ تحریف خطرناکتر و مهمتر از اینهاست و بیشترین نوع تحریف موجود به این صورت است که معنای ظاهری لفظ را طبق خواستهای شخصی و به پیروی از هواها و هوسها تغییر میدهند. پیامبر خدا فرموده: بزودی کسانی پیدا خواهند شد که بر شراب نام دیگری مینهند و برای زنا نام دیگری را و سپس میگویند: اینها را خداوند در کتابش حرام نکرده، این کار را بکنید که ایرادی ندارد، آیا مشاهده نمیکنید کسانی را که میگویند: مستکنندهای که از عسل، خرما ومانند آن گرفته شده است، خمر نیست و آن را حلال میدانند. رسول خدا در موردشان فرموده است: کسانی هستند که میگویند، هرگاه مرد با کنیز فرزندش همبستر شود، برایش جایز و حلال است.
چنین افرادی نگونسار و بدبخت شده و فریب رؤیاها و آرزوهایشان را خوردهاند، بزودی خواهند دانست که درغگوی بد طینت کیست؟ آیا نمیبینید کسانی را که به نظریات خویش غره شده و در دل خویش آنچه را که حلال ساختهاند به عنوان حلال پذیرفتهاند تا جایی که نزدیک است که در صدر کسانی که آیات الهی را برایشان تلاوت میکنند، قرار گیرند. آیا نمیبینید آن هنگام که دیگران به آنها میگویند: ما را از بند سخنان مردم رها سازید، چرا که سخنان برخی درست و برخی نادرست است و بر شماست که از قرآن و پیامبر پیروی کنید، در پاسخ میگویند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣﴾[الزخرف: ۲۳] (ما پدرانمان را بر دینی یافتیم و به آنان اقتدا میکنیم).
آنان در این باورشان اشتباه کردهاند، و ممکن است در صورت توانایی، داعیان به قرآن و سنت را بکشند، باید دانست که اینها مشرکان حقیقیاند.
و هنگامی که شنیدیم در افسانهها آمده، مردی موصوف به بزرگواری و فضیلت؛ گفتهاست: اگر در روز قیامت خداوند بر شکلی غیر از فلان شکل ظاهر شود که من (حقیقتاً) او را ندیدهام[۷۰] ، متجلی شود، از اینکه مقام خداوند متعال را از مقام فلان شخص پایین آورده بود، از شدت خشم موی بر بدنم راست شد که اگر این روایت درست باشد، هیچ عذری در پیشگاه خداوند متعال ندارد[۷۱] .
شاه اسماعیل دهلوی در کتاب «تقویت الایمان» که ابوالحسن ندوی آن را به عربی ترجمه کرده و «رساله التوحید» نامیده، تحت عنوان: «اهمیت و بزرگی فتنۀ شرک و بی خبری مردم» میگوید: باید دانست که در این زمانه شرک در میان مردم بسیار است و توحید حقیقی و خالص غریب شده است، ولی بیشتر مردم معنای شرک را نمیدانند و ادعای ایمان دارند در حالی که در شرک غوطهور و به آن آلودهاند؛ بنابراین پیش از هر چیز این مسئله مهم است که مردم معنای توحید و شرک را بفهمند و حکم آن را در قرآن و حدیث بشناسند.
[۶۲] محمدبن علی بن محمد حصکفی معروف به علاء الدین حصکفی، مفتی احناف در دمشق بودهاست، که «درالمختار شرح تنویر الابصار» و «افاضة الانوار شرح اصول المنار» از تالیفات اوست، وی در سال/۱۰۸۸ ه. وفات نموده است. به خلاصة الاثر۴/۶۳-۶۵ والاعلام۶/۲۹۴ رجوع شود. [۶۳] الدر المختار۲/۴۳۹. [۶۴] ایشان محمد بن اسماعیل کاندهلوی حنفی، شخصیتی ادیب، عالم، فاضل و دارای ملکۀ علمی استوار بوده است و کتاب الکواکب الدراری از تألیفات اوست؛ در سال ۱۳۳۴ وفات کرده است. به مقدمۀ مصنف بن ابی شیبه ۱/۲۷ و العناقید الغالیه/۴۷ رجوع شود. [۶۵] الکواکب الدراری۱/۳۱۶-۳۱۷. [۶۶] الفوز الکبیر/۲۶ به چاپ قدیمی رجوع شود. [۶۷] این حدیث را امام بخاری در صحیح بخاری و در کتاب احادیث الانبیاء باب ما ذکر عن اسرائیل (۶/۴۹۴ و۳۴۵۶) و کتاب العلم باب اتباع سنن الیهود و النصاری و مسلم در (۴/۲۰۵۴) حدیث (۲۶۶۹) از طریق عطاء بن یسار از ابوسعید خدری روایت کرده است. [۶۸] آنان از این جهت که خداوند را خالق، مالک و رازق میدانند؛ ایمان دارند. ولی چون بتها را عبادت میکنند و صفات خاص خداوند را برای انبیا، و اولیا قائلند و مزار بعضی از آنها را همانند کعبه طواف میکنند و آنها را بفریاد میخوانند و داز آنها درخواست کمک مینمایند و مشرکند. [۶۹] ترمذی کتاب تفسیر قرآن باب و من سورة التوبه۵/۲۱۸ ش/۳۰۹۵ و ابن جریر طبری۱۰/۱۱۴ و بیهقی در السنن۱۰۱۱۶ تر مذی گوید: این حدیث غریب است. [۷۰] یعنی: آن فردی که دیده، خدا نبوده بلکه کسی غیر از خدا را دیده است. و در واقع ادعا دارد که خدا را دیده است. [۷۱] البدور البازغه/۱۶۷-۱۷۰