تمام نشانههایی که بر عبودیت و فروتنی دلالت دارد، مختص خداوند متعال است.
چهارم: خداوند راه راست و حق را در کتابش به بندگان معرفی کرده و بوسیلۀ آن آنها آموزش داده و بر حیات دنیویشان برکت نازل نموده، تا بوسیلهی آن خواستههایشان بر آورده شود؛ از جمله در نذر کردن برای خداوند در هنگام سختی و نزول بلاها و بفریاد خواستن خداوند در مشقتها و مشکلات، آغاز کردن هر کاری با نام او، ذبح کردن حیوانی جهت شکر و سپاسگزاری از خداوند در هنگامی که به انسان فرزندی عطا میکند و انتخاب اسمهایی برای فرزندان که توحید و عبودیت «الله» در آنها جلوهگر باشد؛ مانند: عبدالله، عبدالرحمن، هبه الله، جادالمولی، عطاء الله، أمه الله و عطیه الرحمن[۷۷] . اینها نشانههایی از عبودیت و بندگی خداوند است.
اختصاص دادن قسمتی از درآمد کشاورزی و محصول باغها و نذر کردن قسمتی از اموال و حیوانات برای خدا و بردن قربانی و نشان نمودن آن به خانۀ خداوند-کعبه-و اطاعت از دستورات خداوند و پرهیز از منهیات در خوردن، نوشیدن، پوشش و داشتن باور قطعی به این که هر خیر و شر، گرسنگی، ارزانی، گرانی، سلامتی، بیماری، پیر.زی و شکست، نیکبختی و بدبختی، بهرمندی غم و شادی که میرسد همه بدست خداوند است. و لازم است هر کاری میخواهد انجام دهد به مشیت و خواست خداوند مقیدکند و بگوید فلان کار را «انشاء الله» خواهم نمود، و تعظیم و بزرگداشت نام خدا بگونهای که در آن قدرت خداوند و عجز بنده نمایان باشد. بعنوان مثال بگوید: ربی، سیدی، خالقی و هر گاه بخواهد قسم بخورد فقط بنام او قسم بخورد و دیگر نشانههای تعظیم؛ همه را فقط مختص الله بداند.
هر کس اعمال مذکور را برای پیامبران، شهدا، دیوها و جنیات انجام دهد؛ بطور مثال در هنگام گرفتاریها و مشکلات برایشان نذر کند و یا در هنگام بیماری و تب آنها را با نامهایشان صدا زند و یا کارهایشان را بنام آن شروع کند و هرگاه فرزندی به او عطاء شد برای آنان نذرها کند و یا فرزندانش را به نامهایی چون؛ عبدالنبی، امام بخش، پیربخش نامگذاری کند و قسمتی از سبزیجات و میوههایش را به آنها اختصاص دهد و از محصولاتی که از زمین بدست میآید، برای دستیابی به اغراض خویش به آنها پیشکش کند.
و یا از اموال و حیواناتش به غیر خدا اختصاص دهد و آن را مقدس بداند، و جهت احترام و بزرگداشت آن را نزند و از هیچ علف و کاه منع نکند و به رسوم قدیمی و عرفهای رایج در خوردن، نوشیدن و پوشیدن تمسک جوید و به آن همانند احکام شرعی پایبند باشد.
و غدا و لباسی را برای دستهای از مردم حرام کند و دستهای از مردم؛ همانند مردان و زنان را از آن باز دارد؛ مثلاً بگوید مردان نباید به فلان غذا نزدیک شوند؛ فلان غذا را نباید دختران یا زنانی که شوهر دوم گرفتند بخورند و کسانی که از قلیان استفاده میکنند از غذایی را که بنام شیخ عبدالحق[۷۸] آماده میشود، نباید بخورند. و خیر و شر، مشقت و آسایشی که به او میرسد به اولیاء و مشایخ نسبت دهد و بگویند: فلانی را لعنت فلان پیر یا امامزاده ... گرفته است، به همین جهت دیوانه، مطرود یا فقیر شده است.
و یا فلان کس از برکت فلان پیر به نعمت و آسایش رسید، یا بخت او را یاری کرده، خوشبختی به او روی آورده و یا بر اثر فلان ستاره مردم دچار گرسنگی شدند و یا فلانی خودش را بدلیل اینکه در فلان روز و فلان ساعت انجام داد، موفق شد و کارش را به پایان نرساند.
و یا بگوید: اگر خدا و رسول او بخواهد یا بگوید اگر مرشد و پیر من بخواهد فلان کار خواهد شد، و اسمها و صفات مخصوص خداوند را به کسی که بزرگش میداند نسبت دهد، صفاتی مانند عظمت، کبریایی، بینیازی از مخلوقات قدرت مطلق سخاوتی که پایانپذیر نیست، قهر، جبروت، معبود، بینیازترین، بینیازها، معبود معبودان، مالک الملک و صاحب جهان، پادشاه پادشاهان و یا به پیامبر، علی یا یکی از فرزندان علی (ائمۀ گانه) یا شیخ و قبرش قسم بخورد، از تمام موارد مذکور شرک محقق میشود و شرک در عبادت نام دارد.
شرک در عبادت یعنی: تعظیم و بزرگداشت غیرالله و انجام اعمالی که معمولاً جهت تعظیم انجام میگیرد و جز برای خدا شایسته نباشد.
انواع چهارگانه شرک که ذکر کردیم، به صراحت در قرآن و احادیث ذکر شده است.
اینها نمونههایی از انواع شرکهایی است که علمای حنفی برای توضیح و معرفی شرکی که در میان امت بوقوع پیوسته ذکر کردهاند و بروشنی سخن آنانی را که میگویند امکان وقوع و ظهور شرک اکبر در امت محمد غیر ممکن است، باطل و بیاساس میسازد و برای هر عاقل و خردمند روشن است که اشکال متنوع و متعدد شرک اکبر در امت محمد واقع شده و خواهد شد و برای اثبات این مدعا همین دلیل بس که پیامبر میفرماید: «لا تقوم الساعة حتى تلحق قبائل أمتي بالمشركين وحتى تعبد قبائل من أمتي أوثان»[۷۹] .
وفی روایة: «حتى يعبد فئات من أمتي الأوثان»: (قیامت برپا نمیشود تا اینکه قبایلی از امت من به مشرکین بپیوندند و نیز قبایلی از امت من بتان را بپرستند).
و در روایتی دیگر آمده :(تا گروههایی از امت من بتان را بپرستند).
[۷۷] در این جا مولف نامهای هندی که با توحید منطبق و بر گرفته از عقیدۀ صحیح است، ذکر کرده؛ مانند: خدابخش(هبة الله) الله دیا(عطیة الله) و ابوالحسن ندوی گوید: آنها را به عربی ترجمه کردم. [۷۸] ابوالحسن ندوی میگوید: شیخ (شاه) عبدالحق معروف به محدث دهلوی یکی از مشایخ بزرگ و مرشدی از مرشدهای طریقه چشتیه در هند است، که در«ردولی» از توابع لکنو متولد و بزرگ شده است و در توحید، تعظیم شریعت، محافظت بر فرائض، سنتها و دعوت مردم به سوی الله مقام بلندی داشته و در سنة/۸۳۶ هـ. وفات کرده است. ندوی مینویسد: غالیان و جاهلان غذایی با آداب و رسوم خاصی که بشدت بر آن پایبندند هر ساله بنام شیخ عبدالحق درست میکنند. این نظر ابوالحسن ندوی دربارۀ عبدالحق محدث دهلوی بود. اما مؤلف(عبدالرحمن خمیس) در تعلیقش بر این گفتار ندوی مینویسد: طریقۀ چشتی منتسب به خواجه معین الدین حسن بن حسن سنجزی چشتی م/۲۲۷هـ است. به زندگینامۀ وی در نزهة الخواطر مراجعه شود. گفتنی است که محور و مدار این فرقه صوفیه بر ذکر جهری، مرتبط دانستن قلب به شیخ و مرشد، روزۀ همیشگی و پی در پی -لازم به ذکر است که رسولاللهجاز روزۀ پی در پی نهی کرده است- و عبادت تمام شبها و کم سخن گفتن، کم غذا خوردن و دیگر بدعتهاست و کانون پیروان این فرقه در هند است و شاخههای زیادی دارد. به الثقافة الإسلامیة/۱۸۰-۱۸۰-۱۸۱. [۷۹] ابوداود کتاب الفتن و دلائلها حدیث/۴۲۵۲ اصل این حدیث در مسلم است۲/۲۲۱۵ و آلبانی در تحذیر الساجد/۱۲۰ میگوید: این حدیث با شرط مسلم صحیح است.