مظاهر شرک و صورتهای گوناگون آن
یکی از مسائلی که امروزه بسیار به چشم میخورد این است که بسیاری از مردم در گرفتاریها و مشکلات از بزرگان، پیامبران، أئمه[۷۲] ، شهداء، ملائکه و جنها کمک میگیرند و آنها را با نامهایشان صدا میزنند و بر آورده شدن حاجات و آرزوهای خویش را از آنها میطلبند.
ابوالحسن ندوی میگوید: و برایشان نذرها و قربانیها تقدیم میکنند تا حاجتها و نیازهایشان بر آورده شود و بخاطر دفع بلا، فرزندانشان را به آنها منسوب میکنند و بسی اوقات به همین هدف بعضی از آنها را عبدالنبی و... نام مینهند و بعضی دیگر نامهایی همانند: علی بخش، حسین بخش، پیر بخش، مدار[۷۳] بخش و سالار[۷۴] بخش و... برای فرزندانشان انتخاب میکنند.
شکی نیست که محبت و احترام انبیاء و اولیاء و بزرگداشت آنها ایرادی ندارد ولی هرگاه آنها را با خداوند برابر بدانیم و بر این باشیم که آنها با خداوند در یک مقامند، بدون شک مرتکب شرک شدهایم و ما چنین اعتقادی نداریم بلکه بر عکس معتقدیم آنها مخلوقات و بندگان خدایند. و هرگز نمیپذیریم که به سبب آنچه خداوند به آنها به طور خاص عطا کرده، در عالم دارای قدرت و تصرف هستند. چون حقیقت این است که آنها بدون اذن و رضای خداوند از هیچ چیز برخوردار نیستند؛ اما کسانی که از آنها کمک میگیرند و در مشکلات آنها را بفریاد میخوانند و ادعا میکنند که خدا را صدا میزنند و از خداوند کمک میگیرند و میگویند این بدان دلیل است که آنها در نزد خداوند مقام و مرتبهای دارند که دیگران از آن بی بهرهاند، و حقیقت این است که آنها در عالم از قدرتی برخوردار نیستند و این که طرفدارانشان، عقیده دارند آنها میتوانند هر کاری که بخواهند بکنند و حکمشان در میان خلق خدا جاری است و میتوانند احکام را باطل و یا تأیید کنند؛ عقیدۀ باطلی است. و مریدانشان اعتقاد دارند آنها واسطههایشان در نزد خداست و هر کس از آنها بهرمند گردد و در نزد آنها مرتبهای کسب کند، در واقع در نزد خدا کسب کرده است و بر این باورند که هرچه معرفتشان نسبت به آنها بیشتر شود به همان اندازه معرفتش نسبت به خدا افزایش مییابد.
و دیگر باورها و تأویلات باطلی که خداوند هیچ دلیلی در مورد آنها نازل نکرده است. و راز این انحراف در این است که مردم قرآن و سنت پیامبر را رها کردند و به عقلهای قاصرشان اجازه دادند در مسائلی که مجالی برایشان نیست دخالت کنند و به افسانهها و روایاتی که سند و متن معتبری ندارند، چنگ زنند و راه و رسم خرافی و عادات جاهلی را حجت قرار دادند. اگر آنها به قرآن اعتماد و عمل میکردند قطعاً حقیقت برایشان روشن میشد و متوجه میشدند که سخنان و باورهایشان چیزی جز همان تاویلات و دلایلی است که کفار در عصر پیامبر به آن متوسل میشدند و استدلالها همان استدلالهاست اما خداوند متعال آن تاویلات و استدلالها را از آنها نپذیرفت، بلکه در سورۀ یونس آنها را تکذیب کرده و میفرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨﴾[یونس: ۱۸] (و غیر از الله آن چه را که به آنها ضرر نمیرساند، عبادت میکنند و میگویند: اینها واسطهها و میانجیهای ما در نزد خدایند، بگو آیا به خدا از چیزی خبر میدهید که از وجود آن در آسمانها و زمین بی خبر است، او پاک است و از آن چه شریک او میگردانید، برتر و بلندمرتبهتر است).
از این آیه بوضوح میفهمیم که در آسمانها زمین کسی نیست که برای احدی شفاعت کند و شفاعتش برای کسی سودمند افتد و شفاعت پیامبران هم به اجازۀ پروردگار است. خدوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۸] (برای کسی شفاعت نمیکنند مگر با رضایت(پروردگار) و آنان از ترس و بیم پروردگار در هراسند).
حقیقت این است که ما هر چه آنها را بفریاد بخوانیم و یا از آنها کمک بگیریم و فریاد رسی کنیم در تحقق امری و روی دادن واقعهیی هیچ تاثیری ندارند؛ مگر آنچه خدا بخواهد.
[۷۲] منظور از أئمه، أئمۀ اهلبیت است که روافض در حقشان غلو و زیاده روی میکنند و آنها را بحدی بزرگ و مقدس میدانند که تصور میکنند آنها معصوم و از غیب آگاهند و عقیدهشان دربارۀ امامت بگونهایست که مقام امامت و نبوت را مشترک و حتی در بسیاری از خصوصیات آن را رقیب نبوت میدانند و اهلسنت هند که بدستور حاکمان و امیران با شیعیان زندگی میکنند، به علت بی خبری از اسلام در بسیاری از مسائل تحت تاثیر عقایدشان قرار گرفتهاند. [۷۳] ابو الحسن ندوی در مورد او میگوید: وی شیخ بزرگ بدیع الدین مدار حلبی مکنپوری، یکی از مشایخ مشهور در هند است که عمرى از او گذشته بود، و مردم به او اتفاقات عجیب و غریبی نسبت میدهند که عقل آنها را نمیپذیرد؛ عامۀ مردم هند یکی از ماههای سال را به او نسبت میدهند و نامش در ضرب المثلهای رایج در میان مردم وارد شده و بنیان گذار فرقۀ صوفیۀ مداریه است که در این اواخر بسیار منحرف شده وبسیاری از خرافات و ریاضتها به این فرقه راهیافته است و در سال /۸۴۴ وفات کرده است. [۷۴] سید سالار مسعودی غازی از مشایخ مشهور هند است که در موردش افسانههای فراوانی بافتهاند و ابن بطوطه در سفرنامهی خود میگوید: اطلاعات علمی و تاریخی کافی از او در دست نیست، میگویند: بیشتر آن سر زمین را فتح کرده است و چیزهای شگفت انگیز و جنگهای مشهوری به او نسبت میدهند و در سال/۵۸۸ وفات کردهاست قبر او زیارتگاه بسیاری از کسانی است که معتقدند مجرد مرده به همین دلیل هر ساله برایش جشن عروسی برگزار میکنند و دخترانشان را به ازدواج او در میآورند و برایش نذرها و بر قبرش پرچم نصب میکنند!!! ابوالحسن ندوی